اینجا منو یاد تلخترین و شیرین ترین
خاطراتم میندازه…
واقعا لیلا چرا رفت؟؟ سوالی که هنوز جواب داده نشده. سوالی که بارها و بارها فریبرز از پیمان میپرسد و او طفره میرود. فریبرز با رفتن سر مزار ساختگی لیلا به دوران جوانیاش سفر میکند. یاد خاطرات شیرین آشنایی با لیلا، یاد خاطرات دوران عاشقی و جوانی، روزهایی که نمیدانست آغاز 30 سال گمراهی و چشم به راهیاش است.
لیلا هم که از سر کنجکاوی آمده تا ملاقات فریبرز با مزارش را ببیند. هنگامه قاضیانی که بازیگر توانایی هم هست در این فیلم بازی عجیبی به نمایش گذاشته. نمایش او من را به یاد انسانهای چند شخصیتی یا اسکیتزوفرنی میاندازد که از این چند شخصیت هیچکدام اولویتی ندارند و انگار به صورت رندوم جابجا میشوند و یکی افسار این پیکر و زبان را به عهده میگیرند. یک بازی کاملا کاتورهای که هر لحظه یک استراتژی را پیش میبرد. امیدوارم که کارکتر لیلا به این بیماری دچار باشد وگرنه بسیاری از صحنه های حضور لیلا بیمعنی خواهد شد.
همچنین بخوانید:
بررسی داستان قسمت هشتم سریال هم گناه
تیزر یا خالیبندی
تکنیک تیزینگ هم که تبدیل به یک حقه نخنما در سینما و تلویزیون ما شده، آن هم به بدترین شکل ممکن اینکه با نمایش یک صحنه از فیلم تماشاگر را به هیجان و انتظار برای قسمت بعدی وادار کند. مکالمه نیکی با امین و تقلبی و سرکاری بودنش عذاب آور بود، حالا این هدف واقعی کارگردان بوده یا نه دیگر ما نمیدانیم. اما استفاده از این صحنه برای آنچه خواهید دید قسمت بعد دیگر تبدیل به یک حرکت تکراری بیمعنی شده که صرفا اعتبار تیزرهای سریال هم گناه را پایین خواهد آورد.
خانه قرضی عروس و داماد
ایرج که قصد دارد خانه خود را در اختیار فرهاد قرار دهد از جای جای این خانه خاطره دارد از تک تک وسایل خانه به سختی گذشت میکند. فرهادم که خود را در مچل انداخته و در راه بازیافتن خوشبختی هدیه به همه رو انداخته الان هم زیر دین ایرج رفته تا بتواند برای هدیه و حمید زندگی خوبی ایجاد کند.
کم کم به سمت جنبه جنایی سریال هم گناه هم گذری میکنیم و با یک صحنه قتل اهمیت و عمق خلافی که پرویز در آن درگیر است را بیشتر درک میکنیم. زنی که از اوایل سریال گریزان از دست پلیس و فریبرز است گویا بیشتر از منفعتاش خطر دارد و به جانش سوءقصد میشود او هم جان سالم به در میبرد و از صحنه میگریزد تا به سراغ پرویز برود.
خرید عروس با چاشنی نگرانی
فرهاد که آخر کار خودش را کرد و هدیه را به طور صوری عقد میکند و برای خرید به همراه خانواده هدیه روانه بازار میشود. فرهاد که خود نامزدی به اسم لیدا دارد تنها راه آرام کردن وجدانش را در نجات هدیه از ازدواجی ناخواسته میبیند تن به ازدواجی میدهد که از ابتدا مشخص است قرار نیست نقطه آرامش هدیه شود. شاید نشود اسمش را از چاله به چاه گذاشت اما زندگی فرهاد برای هدیه مدینه فاضله هم نخواهد بود.
هدیه که مشخصا فرهاد را دوست دارد وارد دنیایی شده که درکش برای یک دختر 19 ساله بسیار سخت خواهد بود. ازدواجی که هدفش نجات هدیه و حمید بود به زودی تبدیل به آینه دق هدیه شده حالا تبدیل به یکی از بحران های خانواده صبوری و فرهاد و هدیه خواهد شد. عذاب وجدان فرهاد هم که مثل طناب دار دور گردنش حلقه زده و ولش نمیکند حتی از ماندن در یک خانه با هدیه خودداری میکند و بیخبر در شب عروسیشان منزل را ترک میکند.
هدیه هم که همه قرار هایش با فرهاد را بوسیده و گذاشته کنار و فقط یک چیز را میفهمد، حرف دلش که عاشق فرهاد است. فرهادی که حالش اصلا خوب نیست و ده سال است با یک گناه درگیر است، گناه قتل پدر هدیه! لیدا هم از راه میرسد و زندگی فرهاد از قبل پیچیده تر میشود. لیدا که به گفته فرهاد از گناه او خبر دارد اما خبر از ازدواجش با هدیه ندارد.
مجلس خواستگاری سیما
بالاخره روز موعود فرا رسید و فرید کمر به ازدواج سامان و سیما بسته تا دهن
همه را ببندد. ازدواج سیما که ترنس است برای فرید تبدیل به یک معضل و دغدغه بزرگ
شده و نمیخواهد با حقیقت تلخش کنار بیاید. حال سامان به اصرار آرمان تن به یک
ازدواج صوری میدهد تا شاید سیما هم بالاخره ازاین وضعیت خارج شود و دیگر اجازهاش
دست خودش باشد نه فرید، ولی هرچیزی یک هزینهای دارد هزینه این آزادی چه خواهد بود
بعدا معلوم میشود.
بی غم فقط خداست
فرید بزرگ خانواده صبوری که از اول سریال هم گناه یک تخته سنگ بیاحساس نمایش داده شد از ابتدا مشخص بود که سنگ زیرین آسیاب است و بین همه مشکلات افراد خانواده صبوری همیشه صلاح جمعی را در نظر گرفته و برای همه به نوعی تصمیمات خودش را گرفته. آدمی که همیشه درگیر دردسر های دیگران است و نگرانی هایش برایش جز مستی و نفرت اطرافیانش چیزی نداشته است. آدمی که همیشه درگیر تصمیمات دیگران است حالا به این حقیقت تلخ رسیده که کسی او را نمیخواهد و تصمیماتشان را از او پنهان میکنند.
پرویز گورکن
شهلا شیبانی هم بعد از قتل هم دستش که قصد جون شهلا را داشت به سراغ پرویز
آمده و قصد فرار دارد. آب هم که از سرش گذشته و از هر فرصتی برای تهدید پرویز
استفاده میکند. هنوز معلوم نیست گورکن کیست و پرویز چقدر در این منجلاب فرو رفته
یا شاید گورکن خود پرویز است و سردسته باند جعل پول های تقلبی کیست.
عشقهای ممنوعه
زیبا و آرمان هم کم کم به درک متقابل میرسند. زیبا که تنها خانه امنش آرمان شده و آرمانی که یاد گرفت زیبا با بقیه زن ها فرق میکند و نمیتواند با زبان ریختن کارش را پیش ببرد بار دیگری برای نجات زیبا شتابزده میآید و شوهر سابقاش را دک میکند و جایزهاش را هم میگیرد. شام مهمان زیبا!
پیمان هم که بیمحاباتر و بیپرده تر با سارا صحبت میکند. بیشتر نشان میدهد که از بیماری و ناراحتی های مادرش کاملا مسموم شده و در تلاش است به نوعی سختی های کودکیاش را بهگونهای بیرحمانه سر سارا و خانواده صبوری تلافی کند. تست دیانای پیمان هم که ثابت میکند او واقعا پسر فریبرز است جای پای او را سفت تر و سفت تر میکند.
سریال هم گناه مسیر قابل قبول و محترمی را تا به اینجای سریال طی کرده و سطح متفاوت خود از بقیه سریال های شبکه نمایش خانگی تا به اینجای داستان به نمایش گذاشته. داستانی که پتانسیل بسیار بالایی برای جذابیت دارد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
175