و اگر مى ترسید که در مورد دختران یتیم [در صورت ازدواج با آنان ] نتوانید عدالت ورزید بنابراین از دیگر زنانى که شما را خوش آید.
دو دو و سه سه و چهار چهار به همسرى بگیرید، و چنانچه مى ترسید با آنان به عدالت رفتار نکنید به یک زن یا به کنیزانى که مالک شده اید اکتفا کنید این قناعت به یک همسر عقدى به این که ستم نورزید و از راه عدالت منحرف نشوید نزدیک تر است. (سوره نساء - آیه 3 )
این مسئله از مسائلی است که ایراد و اشکالهائی ابتدا از روزگار قرون وسطی به وسیلهٔ اربابان کلیسا بر آن وارد شد و تا کنون ادامه دارد، و از آنان به مشتی روشن فکر غرب زده در نواحی مسلمان نشین راه یافت، تا به این وسیله بتوانند در میان جوامع همراه با دیگر سفسطهها و ایرادهای بیپایه جلوی پیشرفت اسلام را در میان آن جوامع و ملتها بگیرند و قلب کینهدار و مخالف و حسود خود را نسبت به اسلام از این طریق راحت و آرام کنند.
به آن ایرادها و اشکالات از طرف محققان جوابها و پاسخهای منطقی و محکم و استوار داده شده، و ادعاهای خصومتآمیز آنان را مهر باطل زدهاند، مسلماً نقل آن همه ایراد و سفسطه و پاسخهای آن بحثی بسیار مفصل و گسترده میطلبد، که با این نوشتار نمیسازد، ولی لازم است تهمتها و اشکالات مهم مخالفان و پاسخهای آن آورده شود، تا ذهن هر کسی که مشوب شده، و دچار شستشوی مغزی گشته پاک شود و بر ایمانش به قوانین اصیل لازم افزوده گردد.
1- دشمنان کینهورز به اسلام در قرون وسطی به پیامبر بزرگوار اسلام تهمت زدند که او بود که رسم تعدد زوجات را در جهان به وجود آورد، و ادعا کردند پایه و شالوده اسلام تعدد زوجات است و علت پیشرفت سریع اسلام در میان ملل گوناگون اجازهٔ تعدد زوجات است و هم ادعا کردند که علت انحطاط مشرق زمین نیز تعدد زوجات است.
برای پاسخ دادن به این تهمت بهتر است به مقالهٔ ویل دورانت امریکائی و گوستاولبون فرانسوی مراجعه کرد، فکر میکنم این دو پاسخ برای بسته شدن دهان یاوهگویان بس باشد.
ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن میگوید:
علمای دینی در قرون وسطی [منظور کشیشان کلیساست] چنین تصور میکردند که تعدد زوجات از ابتکارات پیامبر اسلام است، در صورتی که چنین نیست و چنان که دیدیم در اجتماعات ابتدائی جریان چند همسری بیشتر مطابق آن بوده است.
عللی که سبب پیدایش عادت تعدد زوجات در اجتماعات ابتدائی گشته فراوان است: به واسطهٔ اشتغال مردان به جنگ و شکار، زندگی مرد بیشتر در معرض خطر بوده و به همین جهت مردان بیشتر از زنان تلف میشدند و فزونی عده زنان بر مردان سبب میشد که یا تعدد زوجات رواج پیدا کند و یا عدهای از زنان در بیشوهری بسر برند، ولی در میان آن ملل که مرگ و میر فراوان بود هیچ شایستگی نداشت که عدهای زن مجرد بمانند و تولید مثل نکنند [و عواطف و غرائز و خواستههای طبیعی آنان سرکوب شود و بیپاسخ بماند.]
بی شک تعدد زوجات در اجتماعات ابتدائی امر متناسبی بوده، زیرا عده زنان بر مردان فزونی داشته است، از لحاظ بهبود نسل هم باید گفت که سازمان تعدد زوجات بر تکهمسری فعلی ترجیح داشته است، چه همانگونه که میدانیم توانترین و محتاطترین مردان عصر جدید غالباً طوری است که دیر موفق به اختیار همسر میشوند و بهمین جهت کم فرزند میآورند، در صورتی که در آن ایام گذشته تواناترین مردان ظاهراً به بهترین زنان دست مییافته و فرزندان بیشتر تولید میکردهاند، به همین جهت است که تعدد زوجات مدت مدیدی در میان ملتهای ابتدائی بلکه ملتهای متمدن توانسته است دوام کند و فقط در همین اواخر و در زمان ماست که رفته رفته دارد از کشورهای خاوری رخت برمیبندد. در زوال این عادت عواملی چند دخالت کرده است: زندگانی کشاورزی که حالت ثباتی دارد، سختی و ناراحتی زندگی مردان را تقلیل داد و مخاطرات کمتر شد و به همین جهت عدد مرد و زن تقریباً مساوی یکدیگر شد و در این هنگام چند زنی حتی در اجتماعات ابتدائی از امتیازات اقلیت ثروتمند گردید و تودهٔ مردم به همین جهت با یک زن به سر میبرند و عمل زنا را چاشنی آن قرار میدهند!!
گوستاولبون در تاریخ تمدن صفحهٔ 507 میگوید:
در اروپا هیچ یک از رسوم مشرق به قدر تعدد زوجات بد معرفی نشده، و در باره هیچ رسمی هم این اندازه نظر اروپا به خطا نرفته است، نویسندگان اروپا تعدد زوجات را شالودهٔ مذهب اسلام دانسته و در انتشار دیانت اسلام [با این تهمت که اسلام با تعدد زوجات راه شهوترانی را باز کرده!!] و انحطاط ملل شرقی آن را علت العلل قرار دادهاند آنان علاوه بر همه اعتراضات نسبت به زنان مشرق هم ابراز همدردی نمودهاند، از جمله اظهار میدارند که آن زنان بدبخت را زیر پنجه خواجهسرایان، سخت و شدید در چهار دیوار خانه مقید نگاه داشتهاند و به مجرد حرکت مختصری که موجب رنجش و عدم رضایت خانه خدایان شود حتی ممکن است آنان را با کمال بیرحمی اعدام کنند.
ولی تصور مزبور از جملهٔ تصوراتی است که هیچ مدرک و اساسی برای آن نیست.
اگر خوانندگان این کتاب از اهل اروپا، برای مدت کمی تعصبات اروپائی را از خود دور سازند، تصدیق خواهند کرد که رسم تعدد زوجات برای نظام اجتماعی شرق یک رسم عمدهای است که به وسیلهٔ آن، اقوامی که این رسم میان آنان جاری است روح اخلاقی ایشان در ترقی، و تعلقات و روابط خانوادگی آنان قوی و پایدار مانده و بالاخره در نتیجه همین رسم است که در مشرق اعزاز و اکرام زن بیش از اروپاست.
ما قبل از شروع به اقامه دلیل و اثبات مدعای خود از ذکر این مطلب ناچاریم که رسم تعدد زوجات ابداً مربوط به اسلام نیست، چه قبل از اسلام هم رسم مذکور در میان تمام اقوام شرقی از یهود، ایرانی، عرب و غیره شایع بوده است، اقوامی که در مشرق قبول اسلام کردند از این حیث فایدهای از اسلام حاصل نکردند، و تا کنون هم در دنیا یک چنین مذهب مقتدری نیامده که این گونه رسوم مانند تعدد زوجات را بتواند ایجاد کند و یا آن را منسوخ سازد.
رسم مذکور فقط بر اثر آب و هوای مشرق و در نتیجه خصایص نژادی و علل و اسباب دیگری که به طرز زندگانی مشرق زمین مربوط بوده است پیدا شده است نه این که مذهب آن را آورده باشد، در مغرب هم با وجود این که آب و هوا و طبیعت هیچ یک مقتضی برای وجود چنین رسمی نیست مع ذلک رسم وحدت زوجه رسمی است که ما آن را فقط در کتابهای قانون میبینیم درج است، و الا خیال نمیکنم بشود این را انکار کرد که در معاشرت واقعی ما اثری از این رسم «رسم وحدت زوجه» نیست، راستی من متحیرم و نمیدانم که تعدد زوجات مشروع مشرق از تعدد زوجات سالوسانه اهل مغرب چه کمی دارد و چرا کمتر است؟
بلکه من میگویم که تعدد زوجات مشرق از هر حیث بهتر و شایستهتر از تعدد زوجات مغرب زمین است، اهل مشرق وقتی بلاد معظمه ما را سیاحت میکنند از این اعتراضات و حملات ما نسبت به تعدد زوجات در مشرق دچار بهت و حیرت گردیده متغیر میشوند.
پیش از ظهور اسلام در ایران و یونان و در میان اعراب تعدد زوجات بدون قید حصر وجود داشته، پس تعدد زوجات از اختراعات و ابتکارات اسلام نبوده است.
خوانندگان عزیز به خوبی واقف شدند که این اربابان کلیسا و دشمنان اسلام بودند که این مسئله را به اسلام بسته و این فرهنگ ناب انسانساز و نظامدهنده زندگی بر اساس ادب و عدالت و مهر و محبت را با این تهمت مورد حمله قرار دادهاند، و در مقاله ویلدورانت آمریکائی و گوستاولبون فرانسوی ملاحظه کردید که تعدد زوجات هیچ ربطی به پیامبر اسلام و فرهنگ او ندارد، اسلام در این زمینه تنها کاری که کرد این بود که تعدد زوجات را با وضع قوانینی متین، محکم و مقرراتی انسانی و اخلاقی که از هر جهت حافظ حقوق زن و رعایتکننده وضع مرد است به شدت محدود و مقید نمود، و جلوی زیاده خواهی بیجای مرد و شهوات افسار گسیخته او را گرفت، و قلدری و زورگوئی او را در این زمینه به سختی تقبیح کرد، و از او خواست در گردونه عدالت و قسط و حق و حقیقت قرار گیرد، و کمترین تجاوزی به حق زن ننماید و به او به عنوان کالای شهوت و محکوم همه جانبه مرد نظر نکند.
اگر مردی دو زن یا سه زن یا چهار زن گرفت و میان آنان به عدالت رفتار نکرد، و به عواطف و غرائز آنان و به زندگی طبیعیشان توجه ننمود، و خصال انسانی و مسائل اخلاقی را در حق آنان رعایت نکرد چه ربطی به اسلام این فرهنگ عشق و محبت و این آئین حافظ همه حقوق انسانها دارد.
این مرد است که باید حسابگری دقیق باشد و به این معنا عنایت و توجه نماید که آیا اولًا نیاز طبیعی به تعدد زوجات بر اساس قوانین الهی دارد، و ثانیاً قدرت رعایت عدالت و قسط در میان زنان در او هست، و ثالثاً میتواند از نظر مادی و با رعایت مساوات و مواسات لازم آنان را اداره کند، و خلاصه خود را شایسته و لایق مجوز برای تعدد زوجات میداند؟ آنگاه اقدام به این کار کند و گرنه باید سراغ این مسئله نرود، و خود را به صف ظالمان وارد نکند، و از چشم رحمت خدا نیندازد.
پس از روشن شدن این مسئله که تعدد زوجات از قدیمیترین ایام و در میان اقوام و ملل و ادیان وجود داشته و اختراع اسلام نیست، و تنها کاری که اسلام در این زمینه انجام داد وضع قوانین و قرار دادن حدود و مقرارتی بود که تمام حقوق زن و عواطف او رعایت شود و جلوی افسار گسیختگی مرد گرفته شود و کار به ساختن حرمسرا و به اسارت گرفتن زن نیانجامد و نهایتاً از چهار همسر تجاوز نکند.
اکنون باید گفت اشکالات و ایراداتی که به تعدد زوجات گرفته شده همه سطحی و غیر علمی و بدون دلیل استوار و منطق و برهان است و چه بسا خود ایراد کنندگان به تک همسری قناعت نکرده و با وجود داشتن همسر از راه نامشروع به ارضاء غرائز خود پرداخته و به عدد هم قناعت نمیکنند. چنان که در سراسر اروپا و آمریکا و در بعضی از مردان مشرق زمین که تابع افکار و فرهنگ غربیان هستند این مسئله به طور علنی و بدون شرم و حیا و به دور از ترس و وحشت رواج کامل دارد.
حقیقت مسئله و طبیعی بودن حق چند همسری را باید منطقی و مستدل دنبال کرد، و به گونهای باید در این زمینه بررسی شود، که یاوه گویان در برابر آن سخنی نداشته باشند و زنان و مردان نسبت به آن با کمک عقل و اندیشه تسلیم شوند، به این صورت که زن در برابر مردش در صورت نیاز و تمکن اداره همسر دیگر موضعگیری منفی ننماید و حق دیگر زنی که از تشکیل زندگی و ارضاء غرائز و عواطف محروم مانده رعایت شود و به خاطر همسر اول مرد محکوم به محرومیت و سرکوب غرائز و عواطف نماند و خدای ناخواسته در صورت ضعف ایمان دچار فحشا و منکرات نگردد.
در پاسخ مدعیان بیدلیل دور از انصاف میبینم که قلم را خود در صفحه بچرخانم و آنچه در این زمینه بر اساس عقل و معارف حقه در نظر دارم بنویسم که البته آنچه در نظر دارم تکرار حقایقی است که اهل تحقیق به دست دادهاند، لذا مطلب را از نوشته علامه شهید، فیلسوف خبیر مرحوم مطهری که خود سالیان طولانی در محضر مبارکش مستفید از دانشش بودم و به من لطف خاص داشت کمک میگیرم، آن دلسوز به حقایق اسلامی و آگاه به زمان مینویسد:
ما برای این که از درازی سخن خودداری کنیم، از بحث درباره علتهائی که ممکن است مجوز تعدد زوجات برای مرد محسوب شود خودداری میکنیم، سخن را محدود میکنیم به علتی که اگر وجود داشته باشد تعدد زوجات به صورت «حقی» برای طبقه نسوان در میآید.
برای اثبات این مدعا دو مقدمه باید روشن شود: یکی این که ثابت گردد طبق آمار قطعی و مسلم، عده زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج فزونی دارد، دیگر این که اگر چنین چیزی وجود پیدا کند، از جنبه حقوق بشری و انسانی موجب حقی میشود برای زنان محروم بر عهده مردان و زنان متأهل.
اما از نظر اول: خوشبختانه در دنیای امروز آمار نسبتاً صحیحی در این زمینه وجود دارد، همه کشورهای جهان در هر چند سال یک بار سرشماری میکنند، در این سرشماریها که در کشورهای پیشرفته به صورت دقیقی صورت میگیرد نه تنها عدد مجموع جنس ذکور و مجموع جنس اناث به دست میآید بلکه نسبت عدد دو جنس در سنین مختلف به دست میآید، مثلًا روشن میگردد که عدد پسران از بیست ساله تا بیست و چهار ساله چقدر است و عدد دختران از بیست ساله تا بیست و چهار ساله چه اندازه است، هم چنین در سایر سنین عمر.
سازمان ملل متحد در سالنامههای جمعیت شناسی خود همواره این آمار را منتشر میکند و ظاهراً تا کنون شانزده نشریه در این زمینه منتشر کرده است آخرین نشریه مربوط است به سال 1964 که در سال 1965 منتشر شده است.
البته قبلا باید به این نکته توجه داشته باشیم که برای مدعای ما کافی نیست که بدانیم مجموع عدد جنس ذکور مردم یک کشور چقدر است، و مجموع عدد اناث آنها چه اندازه، آنچه مفید و لازم است این است که بدانیم نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج چه نسبت است، غالباً نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج با نسبت مجموع جنس ذکور و جنس اناث متفاوت است، و این دو علت دارد: یکی این که دوره بلوغ دختران قبل از دوره بلوغ پسران است، به همین جهت معمولًادر قوانین جهان سن قانونی دختران از سن قانونی پسران پائینتر است، و عملًا در همه جهان اکثریت قریب به اتفاق ازدواجهامیان مردان و زنانی صورت میگیرد که مردان به طور متوسط پنج سال از زنان بزرگترند.
علت دیگر که علت اساسی است و مهمتر است این است که با این که موالید دختر از موالید پسر بیشتر نیست و احیاناًدر بعضی کشورها موالید پسر بیشتر است، همواره به واسطه این که تلفات جنس ذکور از تلفات جنس اناث بیشتر است، در سنین ازدواج توازن به هم میخورد، گاهی به صورت فاحشی تفاوت پیدا میشود و عدد زنان آماده به ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج به مقیاس وسیعی فزونی میگیرد، لهذا ممکن است مجموع عدد جنس ذکور یک کشور با عدد جنس اناث آن مساوی یا از آن بیشتر باشد، اما در طبقه آماده به ازدواج یعنی طبقهای که به سن قانونی ازدواج رسیدهاند کار برعکس بوده باشد.
این مطلب از آماری که در آخرین نشریه جمعیتشناسی سازمان ملل متحد مربوط به سال 1964 درج شده کاملًا روشن است، مثلًا در جمهوری کره طبق آمار این نشریه مجموع جمعیت 635/ 277/ 26 نفر است، از این مجموع 289/ 145/ 13 نفر از جنس ذکورند و 346/ 132/ 13 نفر از اناث یعنی در مجموع جمعیت، عدد ذکور 12943 نفر بیش از اناث است.
این نسبت در اطفال کمتر از یک ساله و اطفال از یک ساله تا چهار ساله و از پنج ساله تا نه ساله و از دوازده ساله تا چهارده ساله و از پانزده ساله تا نوزده ساله هم چنان محفوظ است.
آمار نشان میدهد که در همه این سنین تعداد ذکور بیش از اناث است، اما از بیست ساله تا بیست و چهار ساله این نسبت عوض میشود، مجموع عدد ذکور در این سنین 364/ 083/ 1 نفر است و مجموع اناث 051/ 110/ 1 نفر است از این سنین به بالا که سنین ازدواج قانونی زنان و مردان است هر چه بالا برویم عدد جنس اناث بیش از عدد جنس ذکور است.
تازه جمهوری کره وضع استثنائی دارد که در مجموع جمعیت، عدد ذکور بیش از اناث است، اکثریت قریب به اتفاق کشورها نه تنها در سنین ازدواج عدد جنس اناث بیش از جنس ذکور است، در مجموع جمعیت، نیز عدد اناث بیش از ذکور است، مثلًا در کشور جمهوری شوروی «پیش از فروپاشیدن» مجموع جمعیت 000/ 101/ 216 بوده است و از این مجموع 000/ 840/ 97 از جنس ذکور و 000/ 261/ 118 از جنس اناث سرشماری شده است و این تفاوت در سنین پیش از ازدواج و هم چنین سنین ازدواج یعنی از بیست ساله تا بیست و چهار ساله و از بیست و پنج ساله تا بیست و نه ساله و از سی ساله تا سی و چهار ساله و هم چنین تا هشتاد ساله و هشتاد و چهار ساله هم چنان محفوظ است.
و کشورهای انگلستان، فرانسه، آلمان غربی، آلمان شرقی، چکسلواکی، لهستان، رومانی، مجارستان، آمریکا، ژاپن و غیره نیز چنین است، و البته در بعضی نقاط مانند برلن غربی و شرقی تفاوت عدد زن و مرد تفاوت فاحش است.
در هندوستان حتی در سنین ازدواج عدد مرد بر عدد زن میچربد، فقط از سنین پنجاه به بالاست که عدد زن بر عدد مرد فزونی میگیرد، ظاهراً علت نقصان زن در هند، بر اثر عادت قدیمی مردم خرافاتی آن سرزمین است که زن شوهر مرده را از میان میبرند!
سرشماری که سال گذشته «سال تألیف کتاب» در ایران به عمل آمد نشان داد که ایران از کشورهای استثنائی است که در مجموع جمعیت، عدد ذکور بیشاز عدد اناث است، مجموع جمعیت ایران طبق این سرشماری 090/ 781/ 25 نفر است و از این مجموع 334/ 337/ 13 نفر از جنس ذکورند و 576/ 443/ 12 نفر از جنس اناث میباشند و مجموعاًعدد ذکور 578/ 893 بیش از عدد اناث است.
یادم هست که در همان اوقات بعضی از نویسندگان که درباره تعدد زوجات بحث کرده بودند در نوشته خود به این معنا اشاره داشته و گفتند: ببینید بر خلاف ادعای طرفداران تعدد زوجات، عدد مرد در کشور ما بیش از عدد زن است، پس قانون تعدد زوجات باید لغو شود!
من همان وقت از این نویسندگان تعجب میکردم، اینها فکر نمیکنند که اولًا قانون تعدد زوجات مخصوص ایران نیست، و ثانیاً آنچه برای این موضوع مفید است این است که بدانیم عدد مردان آماده به ازدواج با عدد زنان آماده به ازدواج برابر است یا از آن بیشتر است، این که در مجموع عدد، عده جنس ذکور بیش از جنس اناث باشد برای موضوع مورد نظر کافی نیست.
دیدیم که در جمهوری کره و بعضی از کشورهای دیگر نیز مجموع نفوس عدد جنس ذکور بیشتر است، ولی در افراد آماده به ازدواج عدد جنس اناث بیشتر است.
بگذریم از این که در کشورهائی مانند ایران چندان اعتمادی به این آمارها نیست اگر تنها «ژست پسرزائی» زنان ایران را در نظر بگیریم که حاضر نیستند حتی در پاسخ مأموران سرشماری، خود را دخترزا معرفی کنند و به جای دختر پسر قلمداد میکنند، کافی است که اعتماد ما را سلب کند.
جریان عملی عرضه و تقاضا در کشور ما دلیل قاطعی است بر این که عدد زنان آماده به ازدواج در این کشور از عدد مردان بیشتر است، زیرا با این که تعدد زوجات در همه جای این کشور از شهرها و دهات و حتی میان ایلات معمول بوده و هست، هرگز کسی در این کشور تاکنون احساس کمبود زن نکرده و زن بازار سیاه پیدا نکرده است، برعکس همواره عرضه بر تقاضا میچربیده است.
دختران یا زنان بیوه و جوانی که اجباراً بدون شوهر ماندهاند از مردان مجرد بسی افزونتر بودهاند، هیچ وقت یک مرد هر اندازه فقیر و بد قیافه بوده، اگر زن میخواسته بدون زن نمیمانده است، در صورتی که زنانی که اجباراً بدون شوهر ماندهاند زیاد بودهاند، این جریان مشهود و محسوس بیش از هر آماری قاطعیت دارد.
اشلی مونتاگو در کتاب زن جنس برتر ضمن این که میکوشد میل زن را به تجمل و زینت ناشی از عوامل اجتماعی بداند به این حقیقت اعتراف میکند و میگوید: در سراسر جهان پیوسته میزان زنان آماده ازدواج بر مردان فزونی دارد.
آمارگیری سال 1950 نشان داد که زنان آماده ازدواج آمریکا به اندازه یک میلیون و چهارصد و سی هزار تن بر مردان افزایش دارد. «1» برتراند راسل در کتاب زناشوئی و اخلاق فصل مربوط به نفوس صفحه 1155 میگوید:
در انگلستان کنونی بیش از دو میلیون زنزائد بر مردان وجود دارد که بنابر عرف باید همواره عقیم بمانند و این برای ایشان محرومیت بزرگی است.
در چند سال پیش در روزنامههای ایران خواندیم که زنان مجرد آلمان که پس از تلفات عظیم آلمان در جنگ دوم جهانی از داشتن شوهر قانونی و کانون خانوادگی محروم ماندهاند، رسماًاز دولت آلمان تقاضا کردند که قانون تک همسری را لغو کند و اجازه تعدد زوجات بدهد، دولت آلمان ضمن یک درخواست رسمی از دانشگاه اسلامی الازهر فرمول این کار را خواست و البته بعد هم اطلاع حاصل کردیم که کلیسا سخت با این تقاضا مخالفت کرد!!
کلیسا محروم ماندن زنان را و در واقع شیوع فحشا را بر تعدد زوجات، صرفاًبخاطر این که یک فرمول شرقی و اسلامی است ترجیح داد.
علل فزونی عدد زنان آماده به ازدواج از مردان
علت این امر چیست؟ چرا با این که موالید دختر از موالید پسر بیشتر نیست عدد زنان آماده ازدواج از مردان بیشتر است؟
علت این امر واضح است: تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر است، این تلفات معمولًا در سنینی واقع میشود که مرد باید سرپرست خانوادهای باشد، اگر اندکی به مرگهائی که در اثر حوادث پیش میآید توجه کنیم از جنگها، غرق شدنها، سقوطها زیر آور ماندنها، تصادفات و غیر اینها خواهیم دید همه این حوادث و تلفات متوجه جنس مرد است، ندرتاً زنی در میان اینها دیده میشود، چه در مبارزه انسان با انسان، چه در مبارزه انسان با طبیعت تلفات متوجه مرد میشود.
اگر تنها جنگها را در نظر بگیریم که از اول تاریخ بشریت روزی نبوده که در چند نقطه جهان جنگ نباشد و تلفاتی بر مردان وارد نیاورد، کافی است که بدانیم چرا توازن زن و مرد در سنین ازدواج به هم میخورد، میزان تلفات جنگ در عصر صنعت صدها برابر عصرهای شکار و کشاورزی است، تلفاتی که در دو جنگ اخیر جهانی بر جنس مرد وارد شد که ظاهراً- حدود هفتاد میلیون نفر بوده است- مساوی است با تلفاتی که سابقاً در چند قرن از راه جنگ بر بشر وارد میشد، شما اگر تنها تلفاتی را که در چند سال اخیر در جنگهای منطقهای خاور دور و خاور میانه و آفریقا وارد آمده و هنوز هم در جریان است در نظر بگیرید مدعای ما را تصدیق خواهید کرد.
مقاومت بیشتر زن در برابر بیماریها
چیز دیگری که سبب میشود تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر باشد موضوعی است که اخیراً در پرتو پیشرفت علوم کشف شده است و آن این که مقاومت مرد در برابر بیماریها از مقاومت زن کمتر است و در نتیجه تلفات مرد به واسطه بیماریها از تلفات زن بیشتر است.
روزنامه اطلاعات در دی ماه 1335 نوشت:
اداره آمار فرانسه اطلاع میدهد که با این که در فرانسه عدد مولود پسر از دختر بیشتر است و به ازای هر صد دختر صد و پنج پسر متولد میشود، معذلک عدد زنان یک میلیون و هفصد و شصت و پنج هزار نفر از مردان بیشتر است و آنان علت این تفاوت را مقاومت جنس زن در مقابل بیماری ذکر کردهاند.
در مجله سخن سال ششم شماره یازدهم مقالهای تحت عنوان «زن در سیاست و اجتماع» از مجلهماهانه و مصور یونسکو به وسیله دکتر زهرا خانلری ترجمه شد، در آن مقاله از اشلی مونتاگو نقل شد که:
طبیعت زن از نظر علمی بر طبیعت مرد تفوق دارد. کروموزومX مربوط به جنس ماده از کرموزومY مربوط به جنس نر قویتر است، لهذا عمر زن از عمر مرد درازتر است، حد متوسط عمر زن از مرد بیشتر است، زن عموماً از مرد سالمتر است، مقاومتش در برابر بسیاری از امراض از مرد بیشتر است، اغلب زودتر معالجه میشود.
در برابر یک زن الکن پنج مرد الکن یافت میشود، در برابر یک زن کوررنگ شانزده مرد کوررنگ یافت میشود، استعداد نزف الدم تقریباً منحصر به جنس مرد است، زن در برابر حوادث بیش از مرد قوه مقاومت دارد، همه جا در جریان جنگ اخیر محقق شده است که در اوضاع مشابه زن بهتر از مرد توانسته است مشقت محاصره (زندان) اردوگاه زندانیان را تحمل کند .... تقریباً در همه کشورها تعداد انتحار در مردها سه برابر زنهاست.
قدرت بیشتر مقاومت زن در برابر بیماری سبب میشود که فرضاً روزی مرد قدرت پیدا کند و انتقام خود را از جنس زن بگیرد و پای او را به کارهای سخت و خطرناک که منجر به مرگ و میر میشود بکشد، مخصوصاً او را به میدان جنگ برده تن ظریف او را هدف توپ و مسلسل و بمب قرار داده مزه این کارها را به او بچشاند، باز هم به واسطه مقاومت بیشتر زن در مقابل بیماری توازن عدد جنس زن و جنس مرد محفوظ نخواهد ماند.
اینها همه راجع به مقدمه اول، یعنی فزونی نسبی عدد زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج، پس معلوم شد واقعاً چنین حقیقتی وجود دارد و معلوم شد علت آن چیست و آن علت یا علتها از اول تاریخ بشر تا این ساعت وجود داشته و دارد.
حق زن در قانون تعدد زوجات
اما مقدمه دوم، یعنی این که فزونی عدد زن آماده ازدواج بر عدد مرد آماده ازدواج برای طبقه زن تولید «حق» میکند و برای مردان و زنان متأهل ایجاد «وظیفه».
در این که حق تأهل از طبیعیترین و اصیلترین حقوق بشری است جای سخن نیست، هر کسی اعم از زن یا مرد حق دارد زندگی خانوادگی داشته باشد، از داشتن زن یا شوهر و فرزند بهرهمند باشد، همان طوری که حق دارد کار کند، مسکن داشته باشد، از تعلیم و تربیت بهرهمند شود، از بهداشت استفاده کند، امنیت و آزادی داشته باشد، اجتماع نه تنها نباید مانعی در راه استیفای این حقوق ایجاد کند، بلکه باید وسیله تأمین این حقوق را فراهم سازد.
از نظر ما یک نقیصه بزرگ در اعلامیه جهانی حقوق بشر این است که به حق «تأهل» توجهی نکرده است، این اعلامیه از حقوقی مانند حق آزادی و امنیت، حق رجوع مؤثر به محاکم ملی، حق تابعیت و ترک تابعیت، حق آزادی ازدواج با اهل هر نژاد و مذهب، حق مالکیت، حق تشکیل اتحادیه، حق استراحت و فراغت، حق آموزش و پرورش یاد میکند، اما از حق تأهل یعنی حق داشتن یک کانون خانوادگی قانونی، نامی به میان نمیآورد، این حق مخصوصاً از ناحیه زن بیشتر اهمیت دارد، زیرا زن بیش از مرد به داشتن کانون خانوادگی نیازمند است، ازدواج برای مرد از جنبهمادی اهمیت دارد، و برای زن از جنبههای معنوی و عاطفی.
مرد اگر خانواده را از دست بدهد با فحشا و رفیقه بازی لااقل نیمی از احتیاجات خود را برمیآورد، ولی اهمیت خانواده برای زن بیش از اینهاست، زن اگر محیط خانوادگی را از دست بدهد با فحشا و رفیق بازی نمیتواند به هیچ وجه احتیاجات مادی و معنوی خود را ولو به احلاقل تأمین کند.
حق تأهل برای یک مرد یعنی حق اشباع غریزه، حق همسر و شریک و همدل داشتن، حق فرزند قانونی داشتن، اما حق تأهل برای یک زن علاوه بر همه اینها یعنی حق حامی و سرپرست داشتن، حق پشتوانه عواطف داشتن.
اکنون پس از اثبات دو مقاله بالا:
1- فزونی نسبی عدد زنان بر مردان
2- حق تأهل یک حق طبیعی بشری است
نتیجه این است: اگر تک همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملًا گروهی از زنان از حق طبیعی انسانی خود «حق تأهل» محروم میمانند تنها با قانون تجویز تعدد زوجات است «البته با شرایط خاصی که دارد» که این حق طبیعی احیا میگردد.
بر عهدهٔ زنان روشنبین مسلمان است که شخصیت واقعی خود را بازیابند و به نام حمایت از حقوق حقه زن به نام حمایت از اخلاق، به نام حمایت از نسل بشر، به نام یکی از طبیعیترین حقوق بشر، به کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل پیشنهاد کنند که تعدد زوجات را در همان شرایط منطقی که اسلام گفته، به عنوان حقی از حقوق بشر به رسمیت بشناسد و از این راه بزرگترین خدمت را به جنس زن و به اخلاق بنمایند. صرف این که یک فرمول از جانب شرق آمده و غرب باید از شرق پیروی کند گناه محسوب نمیشود.
نظریهٔ فیلسوف معروف غرب راسل
برتراند راسل- چنان که قبلًا اشاره کردیم- به این نکته توجه دارد که اگر تکهمسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد مستلزم محرومیت گردیده تعداد زیادی از زنان میشود، لهذا راهحلی پیشنهاد میکند ولی چه راهحلی؟!
خیلی ساده، پیشنهاد میکند که به این زنان اجازه داده شود برای این که از داشتن فرزند محروم نمانند، با شکار کردن مردان فرزندان بیپدر به وجود آورند، و نظر به این که زن در حالی که فرزند در رحم یا دامن دارد محتاج به کمک مادی است و معمولًا پدر چیزی به عنوان نفقه به او کمک نمیکند دولت از این جهت جانشین پدر شود، و به این گونه زنان کمک اقتصادی کند.
راسل پس از این که میگوید: در انگلستان کنونی بیش از دو میلیون زن زائد بر مردان وجود دارد، و بنابر عرف «عرف تکهمسری» باید همواره عقیم بمانند و این برای آنان محرومیت بزرگی است،
میگوید: وحدت ازدواج کامل «تکهمسری» مبتنی بر فرض تساوی تقریبی زنان و مردان است، جائی که تساوی وجود ندارد قساوت زیادی دربارهٔ کسانی میشود که به حکم قانون ریاضی باید مجرد بمانند، حال اگر مایل به ازدیاد نفوس باشیم این قساوت، گذشته از نظر خصوصی از لحاظ عمومی نیز مجاز نخواهد بود.
این است راهحلی که یک فیلسوف قرن بیستم برای این مسأله اجتماعی پیشنهاد میکند، و آن بود راهحلی که اسلام پیشنهاد کرده است، اسلام میگوید: این مشکل را به این صورت حل کنید که یک نفر مرد واجد شرایط مالی و اخلاقی و جسمی بیش از یک زن را تکفل کند، زن دوم را همسر قانونی و شرعی خود قرار دهد، میان او و همسر اولش و هم چنین میان فرزندان این زن و فرزندان همسر اولش هیچ گونه تبعیض و تفاوتی قائل نشود، زن اول تحت عنوان یک وظیفهای اجتماعی نسبت به خواهر خودش از حق خود بگذرد و فداکاری کند و این نوع اشتراک و سوسیالیزم را که ضروریترین انواع سوسیالیزم است بپذیرد.
ولی این فیلسوف قرن بیستم میگوید: زنان محروم شوهران زنان دیگر را بدزدند، بچههای بیپدری که از این راه به وجود میآیند دولت تکفل کند، از نظر این فیلسوف قرن بیستم احتیاج زن به تأهل فقط از سه ناحیه است: یکی از ناحیهٔ جنسی که با زرنگی و دلربائی زن به خوبی تأمین میشود، دیگر از ناحیهٔ فرزند که آن هم با دزدی تأمین میگردد، سوم از ناحیهٔ اقتصادی که باید به وسیلهٔ دولت تأمین شود.
از نظر این فیلسوف چیزی که اهمیت ندارد، یکی این است که زن احتیاج به عواطف صمیمانه شوهر دارد، احتیاج دارد به این مردی او را زیر بال حمایت خود بگیرد، و تماس با او فقط از ناحیهٔ احتیاج جنسی نباشد، موضوع دیگری که از نظر این فیلسوف اهمیت ندارد وضع پریشان و ناراحتکننده کودکی است که از این راه به دنیا میآید، هر کودکی بلکه هر انسانی نیاز به پدر شناخته شده و مادر شناخته شده دارد، هر کودکی به عواطف صمیمانه پدر و مادر نیاز دارد، تجربه نشان داده است مادری که فرزندش پدر مشخصی ندارد و قلبش از منبع عواطف پدر آن فرزند سیراب نمیشود کمتر نسبت به فرزندش مهر میورزد، این کسر محبتها را از کجا باید تأمین کرد، آیا دولت میتواند تأمین کند؟ آقای راسل متأسف است که اگر پیشنهاد او قانونی نشود گروه زیادی از زنان مجرد عقیم میمانند، اما خود آقای راسل بهتر میداند که زنان مجرد انگلستان شکیبائی انتظار چنین قانونی را ندارند، عملًا از پیش خود مشکل تجرد و فرزند بیپدر را حل کردهاند!!
از هر ده انگلیسی .....
در اطلاعات 25/ 9/ 38 تحت عنوان: از هر ده انگلیسی یکی حرامزاده است چنین نوشته بود: لندن رویتر 16 دسامبر، خبرگزاری فرانسه در گزارشی که دکتر ژ. آ. اسکات مأمور پزشکی شهرداری لندن تهیه کرده است خاطرنشان شده: سال گذشته در لندن از هر ده کودکی که به دنیا آمدند یکی غیر مشروع بوده است، دکتر اسکات تأکید کرده است که تولدهای غیر قانونی در حال افزایش دائمی است و از 33838 نفر در سال 1957 به 53433 نفر در سال بعدی افزایش یافته است!
ملت انگلستان بدون این که انتظار قانونی شدن پیشنهاد آقای راسل را بکشد خودش مشکل را حل کرده است! «2»
تعدد زوجات ممنوع و همجنسبازی قانونی است.
دولت انگلستان درست برخلاف نظر آقای راسل عمل کرد، به جای این که تکلیف زنان مجرد را روشن کند، و حقی برای آنان در وجود مردان قرار دهد کاری کرد که زنان بیش از پیش از وجود مردان محروم گردند، انگلستان بنا به نوشتهٔ روزنامه اطلاعات در تاریخ 14/ 4/ 1346 «دست به کاری عجیب و خلاف انسانیت زد»:
لندن. مجلس عوام بریتانیا پس از یک بحث هشت ساعته قانون همجنس بازی را تصویب کرد و متن لایحه را برای تصویب نهائی به مجلس اعیان فرستاد!!
در ده روز بعد یعنی در 24/ 4/ 1346 نوشت:
مجلس لردهای انگلیس قانون «همجنسبازی» را در شور دوم تصویب کرد، این قانون که قبلًا به تصویب مجلس عوام انگلیس رسیده به زودی از طرف الیزابت دوم ملکه بریتانیا توشیح خواهد شد!!
از آن سال تا حال حاضر در انگلستان تعدد زوجات ممنوع است اما همجنسبازی قانونی و رواست!
از نظر این مردم اگر یک مرد برای زن خود «هوویی» از جنس زن بیاورد جایز نیست، چون یک عمل غیر انسانی کرده است، اما اگر «هووئی» از جنس مرد بیاورد عمل شرافتمندانه و انسانی و متناسب با مقتضیات قرن بیستم انجام داده است!!
به عبارت دیگر به فتوای اهل حلّ و عقد انگلستان اگر هووی زن ریش و سبیل داشته باشد چند همسری اشکال ندارد!!
این که میگویند دنیای غرب مسائل جنسی و خانوادگی را حل کرده و ما باید از راه حلهای آنان استفاده کنیم، به این صورت حل کرده که دانستید.
اینها برای من چندان مایه تعجب نیست، راهی که غرب در مسائل مربوط به امور جنسی و امور خانوادگی پیش گرفته، به نتایجی جز این نتایج نمیرسد اگر به نتایجی غیر اینها برسد تعجب دارد.
آنچه مایه تعجب و تأسف من است این است که مردم ما چرا منطق خود را از دست دادهاند؟!!
چرا جوانان و تحصیل کردههای امروز ما کمتر قدرت تجزیه و تحلیل قضایا را دارند؟ چرا شخصیت خود را باختهاند؟! چرا اگر گوهری در دست داشته باشند و مردم آن سوی جهان بگویند این گردوست باور میکنند و دور میاندازند و اما اگر گردوئی در دست اجنبی ببینند و به آنان گفته شود این گوهر است باور کرده شیفتهاش میگردند؟!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مجله زن روز شماره 69، ص 71.
(2)- مسئلهاز هر ده کودک یکی حرامزاده است مربوط به پیش از سال 1957 میلادی است، اینجانب که در سال 2002 به بعد شش سفر تبلیغی به لندن داشتهام در روزنامههای لندن آمده بود که از هر سه کودک یکی نامشروع و حرامزاده به دنیا میآید!!
ادامه دارد ...
مطالب فوق برگرفته شده از:
کتاب: تفسیر حکیم جلد هشتم
نوشته: استاد حسین انصاریان