ماهان شبکه ایرانیان

نیکی و احسان

واژه «احسان» از ریشه «حُسن» به معنای زیبایی و نیکی می باشد[۱]که در قرآن در سه معنا به کار رفته است:

واژه «احسان» از ریشه «حُسن» به معنای زیبایی و نیکی می باشد[1]که در قرآن در سه معنا به کار رفته است:

1ـ تفضّل و نیکی به دیگران،

2ـ انجام و سر و سامان دادن به امور و کارها به وجه نیکو و کامل،

3ـ انجام اعمال و رفتار صالح. احسان در این کاربرد تقریباً مترادف با تقوا و پرهیزکاری است. از بررسی موارد کاربرد واژه «محسن» و مشتقاتش در قرآن، استفاده می شود که این واژه دارای دو معنی و کاربرد است: 1ـ نیکی و خیر رساننده به دیگران، 2ـ انجام دهنده اعمال و رفتارهای صالح و نیک.

1ـ خوبی و نیکی به دیگران

در سوره بقره آیه 38 آمده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و با مردم به زبان خوش سخن بگویید. و در آیه 60 سوره الرحمن آمده است: «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» آیاجزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟ راغب اصفهانی در این باره می نویسد: « احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است را بگیرد.» همچنین حضرت علی(ع) در نهج البلاغه درباره تفاوت رعایت عدالت ورزی با رعایت احسان و نیکوکاری می فرماید: «العدل الانصاف و الاحسان التفضل» عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است.

2ـ کاری را به صورت کامل انجام دادن

در آیه 7 سوره سجده از قرآن کریم آمده است: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ» کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید. در تفسیر نمونه درباره معنای آیه فوق آمده است: «آیه اشاره ای به نظام احسن آفرینش به طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است: «الذی أحسن کلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز نیاز داشت داد و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت بر «نظام أحسن» یعنی بر چنان نظامی استوار است که از آن زیباتر تصور نمی شود». خداوند در آیه 229 سوره بقرة می فرماید: «الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ» طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را به طور شایسته[همسر خود] نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد. منظور از «تسریح به احسان» یعنی رها کردن زن به نحو شایسته و نیکو انجام گیرد و همراه با اذیت و آزار نباشد و به عبارت روشن تر، این کار به نحو احسن انجام گیرد. در تفسیر نمونه آمده است: «همان طور که رجوع و نگاهداری زن قید «معروف» دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است؛ یعنی تفرقه و جدایی باید از هر گونه امر ناپسندی مانند انتقام جویی و ابراز خشم و کینه خالی باشد».[2]

واژه احسان در همین معنا و کاربرد در نهج البلاغه نیز به کار رفته است: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یحْسِنُهُ»[3] ارزش هر انسانی به اندازه امور و کارهایی است که آنها را به نحو نیکویی انجام می دهد. در این کلام مقدار و ارزش هر انسانی، مهارت و دانایی او بر انجام درست و نیکوی کارها، شمرده شده است. شاید به خاطر وجود همین نکته در عبارت فوق باشد که سید رضی جمع آوری کننده نهج البلاغه بعد از نقل عبارت بالا می نویسد: «و هی الکلمة التی لا تصاب لها قیمة و لا توزن بها حکمة و لا تقرن إلیها کلمة»[4]این از کلماتی است که قیمتی برای آن تصور نمی شود و هیچ حکمتی هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنی والایی آن را ندارد.

3ـ انجام کارهای نیک و رفتار صالح

در قرآن کریم آیه 10 سوره زمر آمده است: «قُلْ یا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ» بگو ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند پاداش نیکو است». در این آیه «احسان » در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است. در آیه 154 سوره انعام آمده است: «ثُمَّ آتَینَا مُوسَی الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ» باری به موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود...در این آیه اعطای کتاب آسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.

احسان و نیکوکاری از منظر روایات

«الاِحْسانُ مَحَبّةٌ»[5]احسان و نیکی محبت است. «الاِحْسانُ رَأسُ الْفَضْلِ»[6]احسان اساس فضیلت و خوبی هاست «الاِحْسانُ ذُخرٌ وَ الکریمُ مَنْ حازَهُ»[7]نیکی کردن سرمایه انسان است و بزرگوار کسی است که آن را به دست آورد. «الاِحْسانُ غُنمٌ»[8]نیکی کردن غنیمت است. «کُلُّ مَعروفٍ اِحْسانٌ»[9]هر کار خوبی احسان و نیکی است. «البَشاشةُ احسانٌ»[10]گشاده رویی احسان است.

اهمیّت و فضیلت احسان

«اِکْتِسابُ الحَسَناتِ مِنْ اَفْضَلِ المکاسِبِ»[11]تحصیل نیکی ها از برترین کسب هاست. «رِأسُ الدِّینِ اِکْتِسابُ الحَسَناتِ»[12]اساس دین به دست آوردن نیکی هاست. «قَدْرُ کُلُّ اِمْرِیٍ ما یُحْسِنُهُ»[13]منزلت هر شخصی به اندازه کارهای خیری است که انجام می دهد. «الاِحسانُ یَسْتَرِقُ الاِنْسانَ»[14]احسان انسان را مدیون و بنده می کند. «اَفْضَلُ الاِیمانِ الاِحْسانُ»[15]برترین ایمان نیکی کردن است. «رأسُ الاِیمان الاحْسانُ الی الناس»[16]اساس ایمان نیکی کردن به مردم است. «زِیْنَةُ الاِسْلامِ اِعْمالُ الاِحْسانِ»[17]احسان کردن زینت اسلام است. «مِنْ شَرَفِ الْهِمَّةِ بَذْلُ الاِحْسانِ»[18]بذل احسان نشانه بلندی همّت است.

آثار و نتایج احسان و نیکی

«بِالاِحْسانِ یُسْتَعْبَدُ الاِنْسانُ»[19]احسان و نیکی انسان را بنده می کند. «بِالاِحْسانِ تُمْلِکُ الْقُلُوبُ»[20]قلب ها با احسان تسخیر می شوند. «بِالاِحْسانِ یُمْلِکُ الاَحْرارُ»[21]به وسیله احسان آزاد بنده می شود. «بِالاِحْسانِ وَ تَغَمُّدِ الذُّنُوبِ بِالْغُفْرانِ یَعْظُمُ الْمَجْدُ»[22]با احسان و بخشودن گناهان مجد و عظمت انسان بیشتر می شود. «مَنْ کَثُرَ اِحْسانُهُ کَثُرَ خَدَمُهُ وَ اَعْوانُهُ»[23]هر کس که احسان و نیکوکاری اش بسیار باشد، خدمت کنندگان و یارانش بیشتر می شوند. «مَنْ اَحْسَنَ اِلی النّاسِ اِسْتَدامَ مِنْهُمْ المَحَبَّةَ»[24]هر کس که به مردم نیکی کند دوستی آن ها با او ادامه پیدا می کند. «عَلَیْکُمْ بِالاِحْسانِ اِلی العِبادِ... تأمَنُوا عِنْدَ قیامِ الاَشْهادِ»[25]بر شما باد نیکی کردن به بندگان خدا...؛ چون از این طریق در قیامت از خطرها ایمن می شوید. «مَنْ اَحْسَنَ اِکْتَسَبَ حُسْنَ الثَناءِ»[26]هر کس که نیکی کند ستوده می شود. «لاْیُحْمَدُ اِلاّ مَنْ بَذَلَ اِحْسانَهُ»[27]ستوده نمی شود مگر کسی که احسان خویش را بذل کند.

پی نوشت ها


[1] دهخدا علی اکبر، لغت نامه دهخدا،تهران، چاپخانه مجلس، سال 1325ش، ج3، ص1089.

[2] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه،چاپ اول،1353،ج2، ص118.

[3] نهج‌البلاغه، حکمت81.

[4] همان

[5] عبد الواحد، آمدی،تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378،چاپ دوم،ص385.

[6] همان، ص384.

[7] همان، ص384

[8] همان، ص382

[9] همان

[10] همان، ص252.

[11] همان، ص317

[12] همان، ص85.

[13] همان، ص382

[14] همان، ص385

[15] همان، ص382

[16] همان

[17] همان

[18] همان، ص382.

[19] همان، ص385.

[20] همان

[21] همان

[22] همان

[23] همان

[24] همان

[25] همان، ص341.

[26] همان، ص385.

[27] همان.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان