ماهان شبکه ایرانیان

انصاف

انصاف که از زیباترین خصلت های اخلاقی است به معنای عدالت ورزی و اجرای قسط و اقرار به حقوق مردم وادای آنهاست و اینکه هر خیری را برای خود می خواهم برای دیگران هم بخواهم و هر زیان و ضرری که برای خود نمی پسندم برای دیگران هم نپسندم.[۱]

انصاف که از زیباترین خصلت های اخلاقی است به معنای عدالت ورزی و اجرای قسط و اقرار به حقوق مردم وادای آنهاست و اینکه هر خیری را برای خود می خواهم برای دیگران هم بخواهم و هر زیان و ضرری که برای خود نمی پسندم برای دیگران هم نپسندم.[1]

انصاف از دیدگاه قرآن:

برخی از مردم در مقام سخن یا ادای شهادت چنانچه منافع خود یانزدیکان خود را در معرض خطر ببینند به سادگی حاضر نیستندحقیقت را بگویند. از این رو خداوند در قرآن مجید می فرماید: «هنگامی که سخن می گویید عدالت را رعایت کنید حتی اگر در موردنزدیکانتان بوده باشد و به عهد خدا وفا کنید. این چیزی است که خداوندشما را به آن سفارش می کند تا متذکر شوید»[2]و در جای دیگر می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! به طور جدّی در پاسداری از عدالت برخیزید وبرای خدا گواهی دهید اگرچه [این گواهی] به زیان خود شما یا پدر و مادر یانزدیکان شما بوده باشد. برای هر کس که شهادت می دهد چه غنی باشد یافقیر، خدا سزاوارتر است که از آنها حمایت کند. بنابراین از هوی و هوسپیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد و اگر حق را تحریف کنید و یااز اظهار آن اعراض نمایید خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است.»[3]

انصاف از دیدگاه روایات:

در روایات نیز سفارش زیادی درباره رعایت انصاف شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود.

1- مکارم اخلاق

مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: مرا از مکارم اخلاق آگاه کن. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مکارم اخلاق عبارت است از: عفو کردن کسی که به تو ستم کرده است. پیوند با کسی که از تو بریده است. بخشش به کسی که تو را محروم کرده است. حق گویی گرچه به ضرر خودت باشد.»[4]

2- علامت ایمان

پیامبر اکرم(ص) یکی از نشانه های مؤمن واقعی را انصاف دانسته و می فرماید: «کسی که با فقیر، همدردی کند و در باره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعی است.»[5]

3- وسیله کسب عزّت

امیر مؤمنان علی(ع) می فرماید: «هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید».[6]

4- بهترین اعمال

امام صادق(ع) می فرماید: «بالاترین اعمال سه چیز است: رعایت انصاف نسبت به مردم تا آنجا که هر چه برای خود دوست داریبرای آنان نیز دوست بداری. مواسات نمودن با برادرت در مال، یاد خدا در هر حال..».[7]

5- وسیله قرب به خدا

امام صادق(ع) می فرماید: «سه دسته اند که در روز قیامت از دیگران به رحمت خدا نزدیک ترند تا از حسابخلق فارغ شود: کسی که در هنگام خشم، قدرتش او را به ستم کردن به زیردستانش دعوت نکند. کسی که هنگام قضاوت بین دو نفر به اندازه یک جو به هیچ طرف گرایشپیدا نکند. کسی که حق را بگوید؛ خواه به ضرر او باشد یا به سود او.»[8]

فرمان امیر مؤمنان(ع) به مالک اشتر

حضرت علی(ع) در فرمان خود به مالک اشتر می فرماید: «نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان وخانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش که اگر انصاف، پیشه خود نسازی ستم کرده ای و کسی که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست وکسی که خدا دشمن او باشد دلیلش را باطل می سازد [عذرش را نمی پذیرد] وچنین شخصی با خدا در جنگ است مگر آنکه دست از ستم بردارد و توبه کند.»[9]

سخت ترین تکالیف الهی

رعایت انصاف کاری دشوار است و انسان باید به آن اهمیّت بدهد. امام صادق(ع) در حدیثی فرمود: «آیا شما را به سخت ترین چیزی که خدا بر خلقش واجب کرده آگاه نسازم؟ وآنگاه سه موضوع را بیان کرد که نخستین آنها از انصاف دادن به مردماست.»[10]

یکی از دوستان و یاران امام صادق(ع) نامه ای که در آن برخی از مسائل مورد نیاز خود را سؤال کرده بود به همراه شخصی به نام عبد الاعلی که عازم مدینه بود خدمت آن بزرگوار فرستاد و در ضمن از آن شخص (عبد الاعلی) خواسته بود که به طور شفاهی حقوقی را که یک نفر مسلمان بر سایر مسلمانان دارد بپرسد. عبد الاعلی می گوید: خدمت امام صادق(ع) شرفیاب شدم و نامه را تسلیم حضرت کردم و سؤالی که در باره حقوق برادران دینی داشتم مطرح ساختم اما بر خلاف انتظار، امام صادق(ع) به همه سؤال ها جواب داد جز درباره حقوق برادر مسلمان بر برادر مسلمانش. هنگامی که خواستم از مدینه خارج شوم برای خداحافظی به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم و عرض کردم: به سؤال من پاسخ ندادید؟ فرمود: می ترسم حقیقت را بگویم و شما عمل نکنید و از دین خدا خارج شوید. آنگاه فرمود: «از جمله سخت ترین تکالیف الهی در باره بندگان خدا سه چیز است: اول، رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، به طوری که با برادر مسلمان خود آنچنان رفتار کند که دوست دارد او با وی چنان رفتاری داشته باشد. دوم، آنکه مال خود را از برادران مسلمان مضایقه نکند و با آنها به مواسات رفتار نماید. سوم، در هر حال به یاد خدا باشد و مقصود از یاد کردن خدا این نیست که پیوسته سبحان اللّه و الحمد للّه بگوید بلکه مقصود این است که اگر با کار حرامی مواجه شد خدا را در نظر بیاورد و آن کار را انجام ندهد.»[11]

انواع انصاف:

انصاف دارای انواع و اقسام متعددی است که در اینجا به چند مورد به عنوان نمونه اشاره می شود:

1- انصاف در سخن

انسان باید به سخنان دیگران آنگونه بنگرد که به سخنان خویش می نگرد و از آن همان گونه دفاع کند که از سخن خویش دفاع می کند و به تعبیر دیگر طالب حق باشد و آن را در نزد هر کس و هر جا بیابد پذیرا شود؛ هر چند گوینده حق، یک فرد عادی و او عالمی بزرگ و پرآوازه باشد. انصاف که در روایات اسلامی از آن ستایش فراوان شده به معنی یکسان نگریستن به منافع خویش و دیگران است و یکی از شاخه های آن انصاف در سخن می باشد. در حدیث معروفی می خوانیم که امام صادق(ع) فرمود: «برترین اعمال سه چیز است: رعایت انصاف در حق مردم نسبت به خویشتن تا آنجا که چیزی را برای خود نخواهی مگر اینکه همانندش را برای آنها بخواهی و مواسات با برادر دینی در مال و ذکر خدا در هر حال.»[12]

2- انصاف در عمل

امیرالمومنین علی(ع) در نامه ای به مالک اشتر در این مورد می فرماید: «با خدا و با مردم، با خویشاوندان نزدیک و با افرادی از رعیّت خود که آنان را دوست داری انصاف را رعایت کن...»[13]

3- انصاف در قضاوت

رعایت انصاف در زندگی انسان مراحلی دارد که هر شخصی در هر موقعیتی که قرار گرفته باشد باید به تناسب آن موقعیت، انصاف را رعایت کند. چه بسا که رعایت نکردن انصاف، دنیا و آخرت انسان را تباه سازد و مهم ترین موردرعایت انصاف در مقام قضاوت است. کسی که بر کرسی قضاوت و حکومت می نشیند باید جز حق و حقیقت چیز دیگری را منظور ندارد. اگر تحت تأثیر دیگران قرار گیرد و یا به خاطر خویشاوندی و دوستی به یکی از طرفین دعوی متمایل شود مسلّما از مسیر عدالت و انصاف منحرف شده و بر خلاف «ما انزل اللّه» حکم خواهد کرد و کسی که بر خلاف حکم خداوند داوری کند از ستمکاران و فاسقانو کافران است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند کافرند.»[14] «هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است.»[15] «کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند فاسق اند.»[16] اگرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرایط قاضی و اهمیت آن در اسلام به میان می آید ذهن انسان متوجه قضاتی که در مراحل عالی قضاوت قرار گرفته اند می شودولی قضاوت منحصر به قاضی رسمی و منصوب از طرف امام یا نایب امام نیست؛ زیرا حکم کردن شامل مواردی که به نظر ما جزئی و کم اهمیت می آید نیز می شود.[17]

پی نوشت ها


[1] انصاریان، حسین؛ زیباییهاى اخلاق، بخش شانزدهم، ص382.

[2] انعام 152.

[3] نساء 135. به نقل از کتاب نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملى، نوشته آیت الله مهدوى کنى

[4] مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالکتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج66، ص369.

[5] همان، ج72، ص25.

[6] همان، ص33.

[7] همان، ص31.

[8] همان، ص370.

[9] سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم ، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، بهار 84 ، نوبت 26، نامه 53.

[10] «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ- فَذَکَرَ ثَلَاثَةَ أَشْیَاءَ أَوَّلُهَا إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِک‌».

[11] «إِنَّ مِنْ أَشَدِّ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثاً- إِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ- حَتَّى لَا یَرْضَى لِأَخِیهِ مِنْ نَفْسِهِ إِلَّا بِمَا یَرْضَى لِنَفْسِهِ مِنْهُ- وَ مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِی الْمَالِ- وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ لَیْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ- وَ لَکِنْ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَیَدَعُه‌».

[12] همان، ص31.

[13] سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، تهران ، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى‌ ، 1387 ، نوبت 14، نامه. 53

[14] «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِماََ انْزَلَ اللّهُ فَاولئِکَ هُمُ الْکاََفِرُونَ». مائده 44.

[15] «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِماََ أنْزَلَ اللّهُ فَاولئِکَ هُمُ الظّاََلِمُونَ». مائده 45.

[16] «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِماََ انْزَلَ اللّهُ فَاولئِکَ هُمُ الْفاََسِقُونَ». مائده 47.

[17] آیت الله مهدوى کنى؛ نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملى،

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان