وقتی بچه به والدین محرم شد، دیگر نیازی نیست در قانون نوشته شود؛ ازدواج با سرپرست ممنوع است.
به گزارش ، قانون نوشت: اسباببازیهای زیبای رنگارنگ که زمانی تمام زندگیشان بود، دیگر برایشان جذابیت ندارد. محبت و نوازش مددکارها دیگرمرهمی بر زخمهایشان نیست. این موجودات نازنین که به هر علتی از خانواده جدا شدهاند، در جستوجوی محبتی فراتر هستند. آنها میخواهند مانند سایر کودکان در آغوش گرم خانواده رشد کرده و سایه پدر و مادری مهربان برسرشان باشد، اما با وجود تسهیل شرایط فرزندخواندگی در قانون حمایت از کودکان بدسرپرست و بیسرپرست، هنوز هم موانعی ریز و درشت بر سر راه خانواده دار شدن این کودکان وجود دارد.فرزندخواندگی و قبول سرپرستی کودکان بدسرپرست و بیسرپرست از موضوعاتی است که همواره پیرامون آن بحثهای زیادی مطرح میشود. کودکانی که به دلیل فقدان سرپرست یا در مواردی نیز به دلیل اینکه والدین آن ها صلاحیت نگهداری از آنها را ندارند، مجبورند در مراکز بهزیستی روزگار بگذرانند. اما با توجه به افزایش آمار کودکان بیسرپرست و بدسرپرست که مدتهاست به یکی از دغدغههای جامعه و بهویژه سازمان بهزیستی تبدیل شده و از طرف دیگر نیاز این کودکان به زندگی در کنار خانواده، سبب شده تا مراحل سخت و پیچده فرزندخواندگی تسهیل شود، به طوری که در قانون جدید فرزندخواندگی، بسیاری از شرایط قانون قبل اصلاح و راههای قبول سرپرستی نیز هموارتر شدهاست.
کودکان بی سرپرست، همان طور که از نامشان مشخص است، فاقد سرپرست هستند اما کودکان بدسرپرست کودکانی هستند که سرپرستشان، صلاحیت نگهداری از آنها را ندارند. رفتارهای نادرست، خشن، غیرمتعارف و در نهایت کودکآزاریهای والدین سبب شده که صلاحیت نگهداری فرزندان از این گونه والدین سلب شود و سرپرستی کودکان آنها به سازمان بهزیستی واگذار شود و به عبارت دیگر به دلیل مخاطرات فراوان، این کودکان با وجود داشتن نعمت پدر و مادر اما از زندگی در کنار آنها محروم بوده و تا زمان اعطای مجدد صلاحیت به والدینشان مجبور به تحمل دوری از والدین خود و زندگی در بهزیستی هستند.
یکی از راههای جلوگیری از انباشت این کودکان در سازمان بهزیستی، اعطای آنها به خانوادههای فاقد فرزند است. هرچند سالیان قبل، قبول سرپرستی بسیار دشوار بود و خانوادههایی که از نعمت فرزند محروم بودند، برای داشتن کودک باید از هفتخان رستم میگذشتند، اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان با تصویب قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست در سال 1392 این امر تسهیل شد و دیگر سختگیریهای سالیان قبل برای فرزندخواندگی وجود ندارد، ضمن اینکه دایره افرادی که می توانند فرزندی را به سرپرستی قبول کنند نیز گستردهتر شد که البته کارشناسان این موضوع را یکی از نوآوریهای این قانون میدانند. قانونگذار در ماده 5 این قانون اعلام می دارد:« افراد زیر میتوانند سرپرستی کودکان و نوجوانان مشمول این قانون را از سازمان درخواست نمایند: الف) زن و شوهری که پنج سال از تاریخ ازدواج آنان گذشته باشد و از این ازدواج صاحب فرزند نشده باشند، مشروط به اینکه حداقل یکی از آنان بیش از 30 سال داشته باشد. ب) زن و شوهر دارای فرزند مشروط بر اینکه حداقل یکی از آنان بیش از 30 سال داشته باشد.ج )دختران و زنان بدون شوهر، درصورتی که حداقل 30 سال داشته باشند، منحصرا حق سرپرستی اناث را خواهند داشت».
اما تصویب و اجرایی شدن قانون تا چه اندازه توانسته شرایط فرزندخواندگی را تسهیل کند؟ چرا خانوادهها همچنان باید برای قبول سرپرستی مدتهای زیادی را در انتظار باشند؟ سیدمجتبی موسوی، حقوقدان و قاضی سابق دادسرای ناحیه 25 که در این زمینه زحمات بسیاری در رابطه با اصلاح قانون حمایت از کودکان بدسرپرست و بیسررست متحمل شده و اصرار بسیاری بر هموار کردن مراحل فرزندخواندگی داشته و همچنین احکام زیادی در زمینه فرزندخواندگی صادر کردهاست، پاسخگوی سوالات ما بود.
شنیدهها حاکی از آن است با وجود تصویب قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست و تسهیل شرایط فرزندخواندگی اما همچنان باتوجه به سختگیریها در مورد فرزندخواندگی، برخی از خانوادهها تمایل دارند از طرق دیگری مانند اهدای جنین، فرزند داشته باشند. به نظر شما آیا این موضوع صحت دارد؟
البته اهدا ی جنین موضوع جداگانهای است که در قانون جدید حمایت از خانواده قانونمند شده و تحت نظارت دادگاه قرار گرفته است. به عبارت دیگر، اجازه این عمل با دادگاه است و بحث آن با فرزندخواندگی متفاوت است. بله همانطور که شما هم گفتید قانون جدید حمایت ازکودکانو نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست، شرایط فرزندخواندگی را تسهیل و راه را برای این امر به خوبی هموار کرده است، البته به شرطی که نهادهایی که در قانون پیشبینی شدهاند، مانند سازمان بهزیستی به عنوان متولی اصلی، دادستان به عنوان حلقه واسط که دارای وظایف و اختیاراتی است و دادگاه خانواده که موظف است حکم فرزندخواندگی را صادر کند، بتوانند با همکاری یکدیگراین قانون را به خوبی و به دور از سلایق شخصی اجرایی کنند . تجربه نشان داده اگر این سه نهاد با تعامل و بر مدار قانون عمل کنند، فرزندخواندگی سرعت بیشتری خواهد گرفت. همانطور که سال گذشته این روند سرعت گرفت و تعدادی از افراد موفق به قبول سرپرستی شدند.
به نظر شما در حال حاضر مهمترین موانع بر سر راه فرزندخواندگی چه مواردی هستند؟
با وجود اجرای قانون جدید و آسان شدن شرایط قبول سرپرستی، اما متاسفانه برخی از افراد با همان تفکر بسته قانون قدیم به موضوع فرزندخواندگی مینگرند که این تفکر بسته ممکن است موانعی را در این راه ایجاد کند. نکته دیگر نیز سلیقهای عمل کردن برخی از متولیان این امر است که راه را ناهموارتر میکند که البته این سلیقهای عمل کردن تنها مربوط به سازمان بهزیستی نیست بلکه در دادگاه هم ممکن است قاضی که قرار است حکم فرزندخواندگی را صادر کند، به صورت سلیقهای این کار را انجام دهد اما گاهی نیز ممکن است بهزیستی و دادگاه قبول داشته باشند تا کودکی را به خانوادهای بسپارند، اما دادستان به جای کمک به تسریع، این روند را با تاخیر مواجه کند. در صورتی که طبق قانون، دادستان باید به این فرزند کمک کند تا بتواند خانوادهای داشته باشد. در قانون با صراحت آمده است اگر کودکی دارای پدر و مادر است اما آنها صلاحیت نگهداری از کودکشان را ندارند باید برای عزل ولی قهری اقدام شود و دادستان یکی از پایههای عزل ولی قهری است. بنده با توجه به تجاربی که در حوزه قضایی تهران در امر سرپرستی کودکان دارم، اعتقاد دارم دادستانها در این سالها نتوانستهاند نقش خود را به خوبی در این زمینه ایفا کنند.
با توجه به صراحت قانون در مورد عزل ولی قهری در مواردی که پدرو مادر صلاحیت نگهداری از فرزند را ندارند اما برخی اوقات شاهدیم بسیاری از این کودکان تا سالها در مراکز بهزیستی فقط به دلیل داشتن والدینی که صلاحیت نگهداری ندارند، میمانند؛ دلیل عدم اجرای قانون در مورد این کودکان چیست؟
قانون جدید فرزندخواندگی قانون مدرنی است اما بنده هم با شما در این زمینه همعقیده هستم. در حال حاضر یکی از دغدغههای مسئولان سازمان بهزیستی این است کودکانی که دارای پدرو مادر هستند در مراکز معطل ماندهاند و نمیتوانندبه فرزندخواندگی داده شوند، در حالیکه معلومبودن پدرو مادر ملاک نیست باید دید آیا پدر و مادر، صلاحیت نگهداری از فرزندشان را دارند. در این زمینه در ماده 1184 قانون مدنی آمده است:«هرگاه ولی قهری طفل رعایت غبطه صغیر را ننماید و مرتکب اقداماتی شودکه موجب ضرر مولی علیه گردد، به تقاضای یکی از اقارب وی یا به درخواست رییس حوزه قضایی پس از اثبات، دادگاه ولی مذکور را عزل و از تصرف در اموال صغیر منع و برای اداره امور مالی طفل فرد صالحیرا به عنوان قیم تعیین مینماید» که البته عزل ولی قهری وظیفه دادستان بوده و وی باید این تقاضا را ارائه کند. این درحالی است که بسیار اتفاق افتاده کودکی در بهزیستی سالها معطل مانده و سرپرستیشان واگذار نشده است تنها به این دلیل که دارای پدری معتاد است که صلاحیت نگهداری از فرزند خویش را ندارد. در حالی که مواد 8 و 10 قانون فرزندخواندگی جدید با استناد به مواد 1173و1184 و1187 قانون مدنی شرایط فرزندخواندگی و گرهی که سالها در آن وجود داشته را باز کردهاند. به اعتقاد بنده موضوع فرزندخواندگی نیاز به مطرح شدن و بحث و بررسی فراوان دارد. فرهنگ مردم در این زمینه نسبت به سالهای قبل تغییرات بسیاری داشته و قانون و شرع نیز موضوع فرزندخواندگی را پذیرفتهاند، حال که قرار است این قانون اجرایی شود با فرهنگسازی و مطرح کردن این موضوع، موانع و چالشهای احتمالی آن کاهش خواهد یافت.
با توجه به سوابق بسیار زیاد شما در زمینه فرزندخواندگی، در حال حاضر چه مشکلاتی آن را تهدید میکند؟
همانطور که در بالا نیز گفتم ممکن است کارشناس یا مسئول سازمان بهزیستی با تفکر 20 سال گذشته به موضوع فرزندخواندگی نگاه کند و با یک جمله که مبادا « این بچه مورد سوءاستفاده قرار گیرد» با این تفکر موانعی بر سر راه اجرای قانون ایجاد کند که البته این امر نیازمند فرهنگسازی است. بنده در یکی از پروندهها شاهد بودم پدر و مادری در یکی از شهرستانهای استان تهران زندگی میکردند که ازدواجشان هم به صورت رسمی ثبت نشده بود (درخوشبینانهترین حالت شاید هم ازدواجشان موقت بوده) مادر معتاد شدید و متواری، پدر نیز معتاد ورشکسته و به دلیل فقر، مغازه قنادی خود را رها کرده و برای زندگی به شهرستانی دیگر رفته بود. این پدر که دارای دو فرزند سه و یک فرزندنیم ساله بود، خودش با تماس به اورژانس اجتماعی اعلام کرده بود که توانایی نگهداری از کودکانش را ندارد و سازمان بهزیستی نیز این کودکان را از پدران تحویل گرفته بود. نزدیک یک سال و نیم است این کودکان در بهزیستی همان شهرستان نگهداری میشوند که دادستان این شهرستان اعلام کرده این کودکان نباید به فرزندخواندگی داده شوند زیرا دارای پدر هستند و بهزیستی باید علیه پدر این کودکان به دلیل نپرداختن نفقه اعلام جرم کند. بنده نمیدانم این چه راهحلی است؟ شکایت کیفری نفقه قرار است چه مشکلی از کودکان را برطرف کند؟ چرا باید این کودکان در بهزیستی بمانند در حالی که والدینشان صلاحیت نگهداری ازآنها را ندارند. در حالی که اگر این دادستان قانون را به درستی مطالعه کرده بود، میدانست در این موارد موظف است دستور عزل ولی قهری صادر و پس از آن طبق قانون میتوان سرپرستی این کودکان را به خانوادهای که در آرزوی فرزند هستند واگذار کرد.
برخی از خانوادهها به دلایل شرعی مانند عدم محرم بودن فرزند به پدرو مادر ممکن است از قبول سرپرستی فرزند طفره بروند، برای رفع این مشکل چه اقداماتی لازم است صورت گیرد؟
طبق قانون جدید فرزندخواندگی بهزیستی موظف است تا دفاتر آموزشی ایجاد کند و به زوجینی که قرار است سرپرستی فرزندی را قبول کنند، آموزشهای لازم را در زمینههای گوناگون اعم از مسائل شرعی را با توجه به راهکارهایی که دفاتر مراجع اعلام میکنند به آنها ارائه دهد. ضمن اینکه برخی از راهکارهای شرعی مانند محرم شدن از راه شیردادن که زوجه، خاله یا عمه به بچه شیر دهند یا خواندن صیغه یا محرمیتهایی که از طریق سببی بهوجود میآید نیز از راهکارهایی است که اطرافیان به این کودک محرم میشوند. هرچند که نیاز است کارشناسان و صاحبنظران نظرات خود را در این زمینه ارائه دهند.
آیا با بازگشت پدر ومادر واقعی یا با تایید صلاحیت والدین، کودک از زوجینی که وی را به سرپرستی گرفتهاند، پس گرفته میشود؟
در قانون قدیم نیز این مورد وجود داشت که وقتی پدر ومادر کودک پیدا میشد پدر مادری که کودک را به سرپرستی قبول کردهاند، باید با پدر و مادر واقعی کودک به توافق میرسیدند تا مشکل برطرف شود اما قانون جدید در این مورد مصلحت کودک را مورد توجه قرار داده و آن را به دادگاه واگذار کرده است. به عبارت دیگر با حکم دادگاه مصلحت کودک مشخص میشود که نزد کدامیک از والدین باید بماند. البته عزل ولی قهری فقط به دلیل اعتیاد نیست و موارد متعددی وجود دارد برای مثال در قانون قدیم آمده بود که اگر سه سال کودکی در بهزیستی بماند و پدر و مادر به وی سر نزنند، بهزیستی اجازه داشت، سرپرستی این کودک را واگذار کند که طبق قانون جدید، این مدت کاهش و به دو سال تقلیل پیدا کرده است.
به عنوان آخرین سوال ،یکی از مواردی که جنجال زیادی به دنبال داشت، تبصره ماده 26 قانون حمایت از کودکان بدسرپرست و بیسرپرست، یعنی ازدواج سرپرست با فرزندخوانده است که اختلافات بسیاری در مورد آن نیز وجود داشت. ضمن توضیح در مورد این تبصره بفرمایید آیا این موضوع منتفی شده است؟
تبصره ماده 26 در مورد ممنوعیت ازدواج سرپرست با فرزندخوانده است که بنده زمانی که این موضوع مطرح شد از مسئولان سازمان بهزیستی این موضوع را سوال کردم که در سالهای گذشته چند مورد ازدواج فرزندخوانده و سرپرست وجود داشته است که پاسخ دادند در فاصله سالهای 1353تا 1392 در دو مورد چنین ازدواجی اتفاق افتاده که بنده همان زمان به آنها گفتم شما چرا این موضوع را مطرح کردید و این ازدواج را ممنوع اعلام کردید؛ در مقابل عدهای هم اعتقاد داشتند به دلیل اینکه سرپرست نامحرم است پس میتواند با فرزندخوانده خود ازدواج کند اما در پاسخ به این افراد بنده گفتم، مگر با هر نامحرمی میتوان ازدواج کرد؟ البته برخی نیز به بنده گفتند شما حلال خدا را حرام کردید اما در پاسخ به این افراد نیز باید گفت اگر فردی، سرپرستی بچهای را قبول کرد در صورتی هم که از راههایی که در بالا مطرح کردیم به والدین خود تا سن 18 سالگی محرم نشد، کجا گفته شده است با هر نامحرمی می توان ازدواج کرد؟ قرآن ازدواج را اختیاری اعلام کرده و گفته هر دونفر باید اراده داشته باشند چگونه ممکن است پدری که تا 18 سال این بچه را با عنوان «دخترم» صدا میکرده حالا در مقام دامادی برآید؟ این موضوع منطبق بر عقل و عرف نیست. زمانی که بهزیستی کودکی را تحویل زوجین می دهد، ابتدا این کودک به والدین محرم میشود. وقتی بچه به والدین محرم شد دیگر نیازی نیست در قانون نوشته شود ازدواج با سرپرست ممنوع است اما بنده از نمایندگان مجلس تقاضا دارم وقتی به عنوان قانونگذار طرحها یا لوایح را بررسی میکنند ابتدا بینند مواد آن قرار است چه معضلی را برطرف میکنند یا اینکه قرار است چالشی جدید ایجاد کند.