بیماران روان، نه مجرمند و نه بیماریشان واگیر دارد، اما برخلاف کشورهای توسعهیافته، امروز در ایران بسیاری از آنها را به محیطی میسپارند که عملاً حکم حبس ابد و قرنطینه را دارد؛ برای خیلیهایشان نه کسی ملاقات میآید و نه کورسویی برای رهایی وجود دارد. با این حال، هستند کسانی که نه قوموخویشاند و نه چشمداشت مالی دارند، اما با این بیماران زندگی میکنند، اموراتشان را انجام میدهند و حتی با آنها سفر میروند.
به گزارش به نقل از ایسنا، «سرای احسان» سعی کرده به جای «سرای بیکسی»، «مأمن» بیماران باشد؛ مأمنی که «خانه» نیست اما اگر بناست «خانواده» همانهایی باشند که این اینها را رها کردهاند، همان بهتر که مثل «خانه» نباشد.
من اینجا چه کار میکنم؟ من که حالم خوبه چرا باید اینجا میون این آدما باشم؟ پس چرا کسی نمیاد من و از اینحا ببره؟ این ها سوالاتی است که اهالی «سرای احسان» شاید روزی چند بار از خودشان میپرسند. آدمهایی که نه بیماری روانی، بلکه تنهایی دارد روحشان را مثل خوره میخورد. اینجا آسایشگاه بیماران روانی مزمن و بیسرپرست است و تا به حال 14 هزار مسافر داشته است. بعضیهایشان خوب شدهاند و از این سرا رفتهاند اما برخی دیگر هنوز تنهایند و چشم انتظار. به امید روزی که دوباره خانههایشان را بیابند.