راغب اصفهانی در معنای لغوی می گوید: جدال عبارت است از بحث و گفتگویی که به منظور کوبیدن طرف و غالب شدن بر او صورت می گیرد و علت اینکه به این گونه مباحث مجادله می گویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره می پردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگری تحمیل کند. ریشه کلمه «جدال» از «جدلت الحبل» (طناب را محکم تابیدم) گرفته شده است.[1] چون کسی که چنین سخنی می گوید می خواهد دیگری را با سخن و رأی خود بپیچاند تا در نتیجه طرف مقابل با زور از افکار و عقاید خود دست بردارد و علمای اخلاق در تعریف جدال چنین گفته اند که شخصی در مقام اعتراض به سخن دیگری باشد و همتش بر این اساس پایه ریزی گردد که عیب و ایراد آن را آشکار سازد با این قصد که او را خوار ساخته، خود را فردی زیرک و فهیم نشان دهد بدون اینکه انگیزه دینی یا فایده آخرتی در میان باشد.[2] جدال در اصطلاح علم منطق عبارت است از آن که انسان از مسلّمات طرف مقابل، علیه او بهره برداری کند؛ در مقام استدلال از مقدماتی که طرف قبول دارد استفاده کند که این روش برای قانع کردن یا خاموش کردن طرف مقابل بسیار مؤثر است و چنانچه کیفیت برخورد در این گونه استدلال، متین و خوب باشد همان جدال احسن است که قرآن آن را تحسین کرده است.[3]
جدال از نگاه قرآن و سنت
این کلمه به سه معنای مجادله حق و مجادله باطل و دفاع در قرآن بکار رفته است و همه در اصل معنا یکی است و فرق آنها در مصادیق است: مثلا در آیاتی که می فرماید: «از آنها که به خود خیانت کردند دفاع مکن» و «از آنها در پیش خدا، روز قیامت چه کسی دفاع می کند»[4]جدال به معنای دفاع به کار رفته است و در آیه « با آنها (یهودیان) به روشی که نیکوتر است مناظره کن» [5]به معنای مجادله حق استعمال شده است؛ در آیاتی همچون «آنها پس از روشن شدن حق باز با تو مجادله مـی کنند»[6]و « بوسیله باطل مجادله می کنند تا بدان وسیله حق را نابود سازند»[7]مجادله باطل مد نظر واقع شده است. البته ناگفته نماند اکثر استعمال این کلمه در قرآن در منازعه و مخاصمه و مجادله ناحق به کار رفته است که در موارد متعدد نهی از آنها شده است؛ از آن جمله در حج که عملی عبادی، سیاسی، اجتماعی و... است به صراحت از آن نهی شده است و با این دستور، تمرین عملی برای حاجیان و قدم گذاران در وادی عشق و عمل و خودسازی می دهد. در روایت هم وارد شده است که روزی پیامبر (ص) برگروهی که مشغول مجادله بودند وارد شدند و بعد از عتابشان فرمودند: «پیشینیان شما را جدال و مراء هلاک کرد.» آن گاه شروع به بیان آثار وخیم و نامبارک آن کرده، فرمودند: «مجادله را ترک گویید چرا که مؤمن هرگز در بحث به ستیز نمی پردازد، مجادله را ترک گویید که مجادله گر زیان دیده است و من در روز قیامت از آنکه مناقشه کند، شفاعت نمی کنم و هرکه ترک مجادله کند در حالی که حق با اوست من برای او سه خانه در باغهای جنت و در میانه آن و بالاترین طبقه آن ضمانت می کنم، مجادله را ترک کنید زیرا پروردگارم بعد از پرستش بتان اوّلین چیزی که مرا از آن نهی فرمود «مراء» بود.[8] حال باید نگریست که با این همه تذکر و هشدار آیا باز جایی برای آدم عاقل باقی می ماند تا دست به این صفت زشت و رذیله خانمانسوز بیالاید؟!
جدال أحسن و جدال مذموم
جدال اگر به حق باشد - یعنی برای اثبات یکی از عقاید حقّه باشد - و قصد و غرض از آن ارشاد و هدایت باشد و طرف مجادله دشمنی و عناد نداشته باشد، این «جدال احسن» است و مذموم نیست، بلکه پسندیده است و از ثُبات در ایمان حکایت می کند و یکی از نتایج نیرومندی معرفت و بزرگی نفس شمرده می شود و اگر جدال به حق نباشد مذموم است و از رذائل قوه غضب یا شهوت به حساب می آید که همراه با عصبیّت یا غلبه جوئی یا طمع مالی می باشد.[9] علامت جدال احسن، آن است که اگر مطلب حق از جانب طرف مقابل بیان شود هیچ ناراحتی در خود احساس نکند؛ چرا که هر دو به دنبال حق و حقیقت بودند اما علامت مجادله باطل آن است که اگر سخن حق بر زبان شخص مقابل جاری شود جدال کننده ناراحت شود و بخواهد که آنچه او می گوید صحیح باشد و آن را به طریق جدال بر طرف مقابل تحمیل کند و در ضمن آن نقص و عیب و ایراد کلام او را ظاهر سازد.[10]
زمینه های جدال
یکی از غرایز اساسی و خصائص روحی که در ساختمان وجود بشر نهاده شده و او را به تلاش و فعالیتهای مداوم زندگی وا می دارد «حب ذات» و خود خواهی است. اما باید دانست که سعادت بشر وقتی تأمین می شود که در بهره برداری از تمایلات خود دچار رکود یا زیاده روی نگردد ولی متأسفانه می بینیم که «خودخواهی» افراط آمیز یکی از عوامل اساسی در پیدایش این خصلت مذموم است و غالباً نهال آن از سرچشمه خودخواهی و خودپسندی سیراب می شود. البته گاهی مجادله کننده برای گرفتن حق خود و یا بیان احکام و معارف الهی قدم در این وادی می گذارد که با بیانات قبلی مشخص شد که جدال احسن اشکالی ندارد. اما نوع کسانی که مرتکب جدال می شوند یا به خاطر تکبری است که دارند یا تعصبی که نسبت به یک موضوع یا گروه خاصی دارند و با اینکه می دانند اشتباه است حاضر به پذیرش آن نیستند و یا در اثر جهل به آن می پردازند و فکر می کنند با این روش توانایی تغییر نظر طرف مقابل را دارند. در کل باید اذعان داشت که همه اینها از وسوسه شیاطین هستند که آنها قدم به قدم و آهسته و آرام[11] شخص را به تور می اندازند و جدال کننده اسیر دست آنها می شود بدون اینکه گاهی خود متوجه باشد.[12]
آثار جدال
فرد لجباز برای اینکه خواهش غرور آمیز خود را اعمال نماید در هر انجمنی سخنی که به میان آید و در هر موضوعی اظهارنظر شود بدون اینکه قصد راهنمایی و رفع اشتباه داشته باشد بی درنگ زبان به اعتراض می گشاید و با حملات و انتقادهای بی مورد درصدد کوبیدن و نابود ساختن شخصیت گوینده برآمده او را به یاوه گویی و نفهمی متهم می کند تا بدینوسیله برتری خود را به اثبات برساند و امتیازات و فضیلت موهوم و خیالی خویش را به رخ سایرین بکشد و گاهی نیز چهره زشت لجاجت خود را در زیر نقاب «سئوال کردن» یا «رفع اشتباه» پنهان می سازد. لجاجت پیشه با چنین روحیه ای قضاوت منصفانه را از دست می دهد و در حق کُشی و انواع بی عدالتی جسور و بی باک می گردد و چه بسا که موجب شک و شبهه هائی شود که اعتقادات حقّه را ضعیف سازد.[13] البته نباید واکنش این رویه ناپسند را نادیده گرفت؛ زیرا شخصی که عزتش سرکوب شده و مورد تحقیر قرار گرفته است ناچار عکس العملهایی از خود نشان خواهد داد و در فرصت های مناسب نیروهای خود را به کار انداخته و به جبران تحقیر و اهانتی که دیده اقدام خواهد کرد. شیوع این صفت در میان یک ملت، به نابودی وحدت فکری و مسلکی آن ملت و همچنین کشمکشهای دامنه دار در عرصه زندگی اجتماعی آنها منجر خواهد شد که زیانهای ناشی از آن را به آسانی نمی توان ترسیم کرد. حداقلّ اثر آن، رویش نفاق درقلب آنها و ایجاد کینه و دشمنی در میان آنان خواهد بود.[14] چون در اثنای مجادله احساسات به هیجان درآمده، آهنگ صحبت هر قدر هم ملایم باشد باز در دلها أثر بدی برجای می گذارد. در اینگونه موارد کلمه ای که از روی تندی ادا شود رشته دوستی را پاره می کند و چه بسا کلماتی در اثنای آن بر زبانها جاری شود که پرده ای از اسرار طرف مقابل را بِدَرد و آبرویی ریخته شود و عیوب مخفی را نمایان سازد.[15] سرانجام این عمل جز محرومیت از شفاعت پیامبر اکرم(ص) چیزی نخواهد بود.
فرق بین جدال و مراء و خصومت
مراء عبارت است از ایراد و اعتراض به سخن دیگری و اظهار نقص و خلل در آن به قصد تحقیر و اهانت وی و اظهار برتری و هوشمندی خود و جدال همان مراء است که مورد و متعلّق آن مسائل اعتقادی و بیان و تقریر آنها باشد. خصومت نوعی مجادله و لجاج در گفتار است برای به دست آوردن مالی یا مقصودی دیگر و این گاهی با ابتدا و شروع به سخن است و گاهی به نحو اعتراض و مراء جز به صورت اعتراض بر کلام دیگری نیست. پس مراء نوعی ایذاء واذیت کردن است و ناشی از عداوت و حسد می باشد. ولی جدال و خصومت، زمانی از یکی از این دو و زمانی از غیر این دو ناشی می شود.[16]
درمان جدال
راه معالجه مراء و جدال و خصومت این است که بداند که اینها باعث دشمنی و بغض و دوری می شود و مهر و الفت را زایل کرده، دوستی و یگانگی را از میان می برد. شکّی نیست که نظام عالم بر همبستگی و یگانگی استوار است و این مقتضای عنایت الهی و حکمت ازلی است و اختلاف و تفرقه با آن سازگار نیست و عاقل نباید مرتکب خلاف فعل و حکمت پروردگار شود. این علاج علمی است. امّا معالجه عملی آن است که در عمل همواره بر ضد مراء و جدال و خصومت رفتار کند؛ یعنی گفتار خوش و سخن نیک داشته باشد و بر آن مواظبت کند، هر چند با زحمت و به تکلّف باشد تا اینکه ملکه او شود و اضداد آن (مراء و جدال و خصومت) به کلّی بر طرف گردد.[17]
پی نوشت ها
[1] راغب اصفهانی؛ المفردات فی غریب القرآن، المکتبه المرتضویه،تهران،«الجدال المفاوضة على سبیل المنازعة و المغالبة واصله من جدلت الحبل اى احکمت فتله»
[2] نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان1375، چاپ سوم، ص551؛ علامه نراقی،ملامهدی،جامع السعادات،ترجمه کریم فیضی،انتشارات قائم آل محمد(ع)،ج2 ص 135
[3] علامه مظفر، محمدرضا؛ المنطق،نشر دار التفسیر(اسماعیلیان)،چاپ اول،1379ش،ج3،ص257
[8] علامه مجلسی،محمد باقر؛بحارالأنوار،المکتبه الإسلامیه،1389ق،ج2،ص138
[9] مجتبوی،سید جلال الدین؛علم اخلاق اسلامی،انتشارات حکمت،چاپ چهارم،1377ش،ج3،ص378
[10] نراقی،ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان1375، چاپ سوم،ص551
[12] گیلانی،عبد الرزاق؛شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه،تصحیح رضا مرندی،انتشارات پیام حق، چاپ اول،1377ش،صص307 ـ 308
[13] مجتبوی،سید جلال الدین؛علم اخلاق اسلامی،ج3 ص377
[14] امام صادق (ع)فرمودند:امام علی(ع)فرمود: برحذر باشید از جدال و خصومت در گفتگو، که آنها قلوب را نسبت به برادران مریض مىکنند ، وریشه نفاق هستند که نفاق روى آنها مىروید.کلینی،یعقوب،اصول کافی،تصحیح و تحقیق علی اکبر غفاری،دارالکتب الإسلامیه،چاپ ششم،1375ش،ج2،ص300
[15] موسوی لاری،سید مجتبی؛بررسی مشکلات اخلاقی و روانی،دفتر انتشارات اسلامی،1345ش، صص 208ـ 212؛علم اخلاق اسلامی،ج3ص379؛ امام خمینی،روح الله؛چهل حدیث، چاپ دفترتنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چاپ بیستم،1378ش ص375
[16] مجتبوی،سید جلال الدین؛علم اخلاق اسلامی،ج3 ،ص378
[17] نراقی،ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان1375، چاپ سوم،ص554