ماهان شبکه ایرانیان

نمی خواهم در امتحانات سخت خداوند شرکت کنم!!

به خداوند اعتقاد دارم، اما این شبهه به وجود آمده که چرا خدا ما را اجباراً خلق کرد و سپس فوری در معرض امتحان قرار داد و

نمی خواهم در امتحانات سخت خداوند شرکت کنم!!

به خداوند اعتقاد دارم، اما این شبهه به وجود آمده که چرا خدا ما را اجباراً خلق کرد و سپس فوری در معرض امتحان قرار داد و ...؟
اما مهمترین سوال آن است که خداوند ما را خلق کرد که در این دنیا چه کنیم؟ آیا ما را خلق کرد تا بخوریم و بخوابیم و تولید نسل داشته باشیم و کار بکنیم؟ یا اینکه نه ما را خلق کرده که فقط عبادت کنیم؟ براستی ما را برای چه هستی بخشید؟ خداوندی که بی نیاز از عبادت ما است و فرشتگان هم که قبل از انسان او را عبادت می کردند و می کنند و دور از حکمت خداوند است که انسان را هم فقط برای خور و خواب و کار آفریده باشد ، پس برای چه آفریده شده ایم؟
خداوند متعال در پاسخ می فرماید: « إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً » یعنی می‌خواهم «خلیفه» خلق کنم و جایگاهش را زمین قرار دهم.
خلیفه یعنی کسی که متجلی صفات و اختیارات «مستخلف» است. هر موجودی به اندازه‌ی ظرفیت وجودی خود، تجلی حق تعالی می‌باشد، اما خداوند حکیم همه اسمای خود را در انسان تجلی داد، یعنی او کامل‌ترین مرحله خلقت است؛ که از جمله این اسماء و صفات برخورداری از قوای «اختیار و انتخاب» است. البته فقط در برخی از موارد.
* اگر دقت کنیم، اختیار ما در حد «شریعت» است و نه خلقت. ما نمی‌توانیم اختیار کنیم که حالا چند میلیون سال است که خورشید از مشرق طلوع می‌کند، این بار از مغرب طلوع کند که تنوعی هم باشد. اما می‌توانیم انتخاب کنیم که مسیر قله‌ی کوتاه را هدف بگیریم و یا قعر دره‌ را.
نمی‌توانیم اختیار کنیم که قدمان 5 متر شود و مثل درخت 50 تا دست فعال داشته باشیم، اما می‌توانیم اختیار کنیم که با همین دو دست، خیر انجام دهیم یا شر، فساد و ظلم.
می‌توانیم اختیار کنیم شکر یا نمک بخوریم یا خیر؛ اما نمی‌توانیم اختیار کنیم که وقتی قند و شکر می‌خوریم، نمک بدنمان تأمین گردد یا بالا رود.
خیلی از افراد این سوال را از خود می پرسند و خیلی از افراد هم بصورت اعتراض آمیزی می پرسند: "چرا خدا ما را آفریده تا در این دنیا بیاییم و این همه رنج و عذاب ببینیم ما اگر نمی خواستیم به دنیا بیایم باید چه می کردیم؟". این مسئله مهمی است که ذهن خیلی ها را درگیر کرده است و اگر جواب درستی به آن داده نشود نتایج بدی از لحاظ اعتقادی و اجتماعی در انتظار فرد است
د – ما اصلاً معنای «امتحان» را نمی‌دانیم، چه رسد به چگونگی و کیفیت و نتایج آن . گمان می‌کنیم که امتحان چیزی مثل امتحان مدرسه و دانشگاه است که یا قبول می‌شویم یا خیر. در حالی که «امتحان»، یعنی «امکان بروز و ظهور استعدادها».
اگر خداوند متعال فرمود که امتحان می‌کنم تا معلوم شود؛ معنایش این نیست که مانند یک ممتحن که از علم دانش‌پژوه اطلاعی ندارد، امتحان می‌کند تا با خواندن پاسخ مطلع شود؛ بلکه معنایش این است که «امتحان یعنی بروز، ظهور، تجلی و معلوم شدن علم».
* از این رو، امتحان یک یا چند اندیشه یا فعل خاص نیست ، بلکه هر نَفَسی امتحان است. یعنی قوه و استعدادی به فعلیت می‌رسد. خواه استعداد رشد، کمال و خلیفة الهی، خواه استعداد بستن چشم به روی حقایق و انکار آنها.
و – آیاتی چون: «ماکان اکثرهم مومنین»، «و اکثرهم الکافرون»، «اکثرهم لا یعلمون»، «اکثرهم مشرکین» معنایش این نیست که اکثر انسان‌ها الزاماً به جهنم می‌روند.
در قرآن حتی آیه‌ای هست که می‌فرماید اکثر مۆمنین، مشرک هستند!
«وَمَا یُۆْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ» (یوسف، 106)
ترجمه: و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند جز این که همچنان مشرکند.
خُب، واقعاً جمع این دو ضد چگونه ممکن است؟ مگر ایمان و شرک متناقض نیستند؟ پس چگونه هم ایمان می‌آورند و هم در شرک خود باقی می‌مانند؟
بله، ایمان و شرک، در محل واحد یا نقطه‌ ای با هم جمع نمی‌شوند، مثل دوری و نزدیکی فیزیکی است که انسان نمی‌تواند در عین حال که به محلی دور است، به آن نزدیک هم باشد. اما اگر دو محل در نظر گرفته شود، انسانی که در نقطه‌ی واحدی ایستاده، به یکی دور و به یکی نزدیک است.
انسان آفریده شد تا تفکر کننده ای باشد و همه چیز را فهم کند و به خاطر همین به انسان ابزار آن که عقل و دل است را داده است ، ابزاری که به هیچ موجود دیگری نداده است.
عبادت و بندگی نیز در این مسیر راه را هموار می سازند و راز زندگی روزمره ما یعنی خوردن و خوابیدن و تولید نسل و کار و فعالیت هم آن است که خدا بیازماید چه کسی می تواند از این امور گذر کند و راه معرفت و شناخت را بپیماید .
دقیقاً نقش شیطان هم اینجا مشخص می شود که می آید و هر آنچه که در این مسیر مانع راه است را زیبا جلوه می دهد و از رسیدن به آن معرفت جلوگیری می کند.
ثمره معرفت عشق است و ثمره عشق هم رسیدن به خود خداست که نتیجه آن فنا شدن در ذات اوست.
* بشر با فرمانبری از شیاطین جن و انس، همه اینها را کنار می‌گذارد و به جای اطاعت از الله و رسولش ، به اطاعت و بندگی هوای نفس خود و دیگران مشغول می‌شود و چون یاد خدا و آخرت می‌کند، خود خدا را زیر سۆال می‌برد که اصلاً چرا من را خلق کردی؟ چرا امتحان می‌کنی؟ چرا بهشت و جهنم می‌بری و ...؟ در حالی که باید خودش را محکوم کند که چرا از نعمت وجود بهره نمی‌بری؟ چرا از صراط حق خارج می‌شوی؟ چرا نعمات را کفران و لگد مال می‌کنی، چرا فرصت‌ها را از دست می‌دهی؟ چرا به دنبال راهنمایان حق نمی‌روی تا به حیات و سعادت ابدی برسی و بگویی خدایا تو را شکر که من را خلق کردی و نعمت وجود بخشیدی و هدایت کردی.
فرآوری: محمدی
منابع:
سایت ایکس شبهه


منبع : سایت وبلاگ شناخت خدا
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان