ماهان شبکه ایرانیان

سرکشى و تجاوز به حقوق دیگران‏

سرکشى، نفسى است یا غیرى؛ به این معنا که کسى اندازه خود را نداند و از حدّ بگذرد.

سرکشى و تجاوز به حقوق دیگران‏

سرکشى، نفسى است یا غیرى؛ به این معنا که کسى اندازه خود را نداند و از حدّ بگذرد.

فلسفه وجودى سرکشى و ستمگرى این است که: انسان ظرفیّت وجود خویش را نمى شناسد و نفس خود را وجودى بى نیاز و برتر مى پندارد. پس از مرز انسانى فراتر مى رود، به حق خود و حقوق دیگران تجاوز مى کند و مسئله بشر در این مورد کمبود معرفت نفس و عرفان حق است. و به حقیقتِ ظهورى خود پى نبرده و از رحمت و لطف ویژه، محروم گردیده است.

واژه باغ از اصل بغى، در لغت فساد و تجاوز از حدّ و طلب شدید و بى انصافى و بى عدالتى است.

علامه طباطبایى رحمه الله در ذیل آیه:

فَلَمَّآ أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِى الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقّ» «1»

پس هنگامى که آنان را نجات بخشد، ناگهان در زمین به ناحق تجاوز و سرکشى مى کنند.

نوشته است: «اصل بغى طلب است، ولى بیشتر کاربرد آن در مورد ستم به غیر حق همراه با تجاوز است. و اگر مقصود از بغى فقط ظلم باشد، قید غیرحق اضافه است.

باغى یعنى کسى که نافرمانى و جفاکارى و زورگویى رابه حدّ سرکشى و طغیان برساند. و دشمنى را از حدّ و اندازه بگذراند که به طغیان و فساد بیانجامد. به همین جهت، زنى که از حدّ خود تجاوز کند و دامن عفّت و حیا را به گناه آلوده سازد، بَغِى یا بَغُوّ گویند.» «2»

 

حقیقت نفاق

در صدر اسلام گروهى نافرمان به نام فئة باغیه بودند که از اطاعت امام معصوم علیهم السلام بیرون شدند و بر او خروج کردند و ظلم و فساد را به اوج رساندند. این چهره نفاق و دورویى، در هر زمانى به گونه اى گوناگون خودنمایى مى کند و سدّ راه حق و هدایت مى شود.

نفاق و معناى گسترده اى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن را در برمى گیرد.

سرکشى و طغیان از پایه هاى اصلى نفاق است که نفس انسان از حدّ و ظرفیّت خود تجاوز مى کند، یعنى از ظلم به نفس گذشته و به ستمگرى و زورگویى به دیگران روى آورده است.

 

انواع نفاق

نفاق بر دو گونه است:

1- نفاق عقیدتى: در کسانى است که به ظاهر اظهار ایمان مى کنند ولى در دل شرک و کفر دارند.

2- نفاق رفتارى: درباره کسانى است که اعتقاد باطنى آنان اسلام است، ولى رفتار و اعمال برخلاف تعهّد باطنى انجام مى دهند و در کردار، چهره نفاق درون را نشان مى دهند. اینان خشوع ظاهرى شان بر خضوع باطنى شان افزون شده است.

امام على علیه السلام مى فرماید:

النِّفاقُ عَلَى أَرْبَعِ دَعائِمَ: عَلَى الْهَوَى وَ الْهُوَیْنا وَ الْحَفِیظَةِ وَ الطَّمَعِ فَالْهَوَى عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْبَغَىِ وَ الْعُدْوانِ وَ الشَّهْوَةِ وَ الطُّغْیانِ فَمَنْ بَغَى کَثُرَتْ غَوائِلُهُ وَ تُخُلِّىَ مِنْهُ وَ قُصِرَ عَلَیْهِ وَ مَنِ اعْتَدَى لَمْ یُؤْمَنْ بَوائِقُةُ وَ لَمْ یُسْلَمْ قَلْبُهُ وَ لَمْ یَمْلِکْ نَفْسُهُ عَنِ الشَّهَواتِ وَ مَنْ لَمْ یَعْزِلْ نَفْسَهُ فِى الشَّهَوَاتِ خاضَ فى الْخَبِیثاتِ وَ مَنْ طَغَى ضَلَّ عَلَى عَمْدٍ بِلا حُجَّةٍ. «3»

نفاق بر چهار پایه استوار است: بر هوس و سهل انگارى و خشم و آز، هوس خود بر چهار شاخه است: ستم و تجاوز و شهوت و سرکشى.

 

هر که ستم کند، گرفتارى هایش زیاد شده و تنها ماند و از کمک به او خوددارى شود. هر که تجاوز کند کسى از شرارت ها و بدى هایش در امان نباشد و دلش سالم نماند و در برابر خواهش هاى نفسانى خوددار نباشد. هر که شهوات خود را تعدیل نکند در پلیدى ها فرو رود. و هر که سرکشى کند خود را از روى قصد و بدون دلیل گمراه نماید.

سرکشى و نفاق بر پایه هواهاى نفسانى، ملک و ملکوت را در هم مى ریزد.

نعمت ها و برکات آسمانى و زمینى را بى تأثیر مى سازد و گاهى پایه حکومت یا ملّتى را از ریشه سست مى کند و بر همین اساس پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى فرماید:

الْمُلْکُ یَبْقى مَعَ الْکُفْرِ وَ لایَبْقى مَعَ الظُّلْمِ. «4»

حکومت با کفر مى ماند ولى با ستمگرى نابود مى گردد.

 

اشاره به تأثیر تلخ و بد ظلم و طغیان در بین مردم دارد. چون حاکمان جور بر خلاف حکمت الهى، اعمال قدرت مى کنند و نظم و برنامه آفرینش را بر هم مى زنند. نظام استعداد و پیشرفت و رشد و کمال جویى را مختلّ ساخته و موجودات، به صورت مرده متحرّک و نا امید از حرکت و تلاش باز مى مانند. پس اختیار و اراده از انسان سلب مى شود. انواع مفاسد و بدعت ها در جامعه رواج پیدا مى کند و مردم برخلاف فطرت و نهاد توحیدى، به شرارت و تجاوز و دنیا پرستى مشتاق مى شوند. و نور اسلام از دل ها زدوده مى شود و عدالت به عنوان عامل امنیّت و آرامش در جوامع برچیده گردد، همانطور که در عصر حکومت جبّارانه حجاج بن یوسف ثقفى، مردم در فشار و ترس مى زیستند و روستاها و شهرها به مانند مناطق جنگ زده ویران و مخروبه گشت.

اما در دروه حکومت عمر بن عبدالعزیز، به خاطر عدالت پیشگى و عزّت نفس او مردم در رفاه نسبى و آسایش خاطر بوده اند و به دین و اخلاق هم بسیار پایبند و استوار عمل مى کرده اند.

 

آثار و پیامدهاى ظلم و ستمگرى

گاهى آثار و پیامدهاى ستمگرى زیاد و به سرعت دامن شخص ظالم را مى گیرد.

رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى فرماید:

إنَّ أَسْرَعَ الْخَیْرِ ثَواباً الْبِرُّ وَ إنَّ أَسْرَعَ الشَّرِّ عِقاباً الْبَغْىُ. «5»

پاداش نیکى زودتر از هر کار خوب دیگرى مى رسد و کیفر ستم و تجاوز زودتر از هر گناهى گریبان مى گیرد.

امام على علیه السلام در نامه خویش به معاویه به عاقبت شرّ ستمکارى اشاره مى فرماید:

فَإنَّ الْبَغْىَ وَ الزُّورَ یُوتِغانِ بِالْمَرْءِ فى دینِهِ وَ دُنْیاهُ وَ یُبْدیانِ خَلَلَهُ عِنْدَ مَنْ یَعِیبُهُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّکَ غَیْرُ مُدرِکٍ ما قُضِىَ فَواتُهُ. «6»

ستم و بهتان انسان را در دین و دنیایش رسوا و انگشت نما مى کند و عیب و نقصش را نزد عیب جویان آشکار مى نماید. تو مى دانى آنچه را از دستت رفته به دست نخواهى آورد.

 

حضرت در خطبه قاصعه، با کوبیدن شیطان، سرکرده مستکبران و مردم ستم پیشه مى فرماید:

الا وَ قَدْ امْعَنْتُمْ فِى الْبَغْىِ وَ افْسَدْتُمْ فِى الْارْضِ، مُصارَحَةً لِلَّهِ بِالْمُناصَبَةِ وَ مُبارَزَةً لِلْمُؤْمِنینَ بِالْمُحارَبَةِ ...

... فَاللَّهَ اللَّهَ فى عاجِلِ الْبَغْىِ وَ آجِلِ وَخامَةِ الظُّلْمِ وَ سُوءِ عاقِبَةِ الْکِبْرِ فَانَّها مَصیدَةُ ابْلیسَ الْعُظْمى وَ مَکیدَتُهُ الْکُبْرى الَّتى تُساوِرُ قُلُوبَ الرِّجالِ مُساوَرَةَ السُّمُومِ الْقاتِلَةِ. «7»

شما در تجاوز و ستمگرى به شدّت پیش راندید، و در روى زمین فساد ایجاد کردید، به گونه اى که آشکارا با حضرت حق دشمنى نموده و علنى با مردم مؤمن به جنگ برخاستید ...

... خدا را خدا را، از عقوبت تجاوز در این جهان، و نتیجه وخامت ستم در آن جهان، و بدى عاقبت کبر، که بزرگترین دام شیطان، و عظیم ترین مکر اوست، چنان کیدى که با دل ها چونان زهرهاى کشنده مى رزمد.

 

امام صادق علیه السلام در تفسیر گناهانى که مخالفت پروردگار را در پى دارد، مى فرماید:

الذُّنُوبُ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْىُ وَ الذُّنُوبُ الَّتى تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلَ وَ الَّتى تُنْزِلُ النقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتى تَهْتِکُ السِّتْرَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتى تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَناءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتى تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَواءَ عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ. «8»

گناهانى که نعمت ها را دگرگون مى کند، سرکشى و زورگویى است و گناهانى که پشیمانى به بار مى آورد، آدم کشى است و گناهانى که انتقام و کیفرها را فرود مى آورد، ستم است. و گناهانى که پرده ها را مى درد، شرابخوارى است و گناهانى که جلوى روزى را مى گیرد، زناست و گناهانى که مرگ را شتاب مى بخشد، بریدن پیوند خویشاوندى است و گناهانى که مانع استجابت دعا مى شود و فضا را تیره و تار مى کند، آزردن پدر و مادر است.

بنابراین طغیان آدمى از هر دید و روش مذموم و خانمانسوز است و پیروى از بیان معصومان علیهم السلام در این زمینه هوشیارى و آگاهى را افزون مى نماید، همانگونه که امیر بیان امام على علیه السلام فرمود:

تَحِلُّوا بِالْأَخْذِ بِالْفَضْلِ وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَغْىِ وَ الْعَمَلِ بِالْحَقِّ وَ الْأِنْصافِ مِنَ النَّفْسِ وَ اجْتِنابِ الْفَسادِ وَ إِصْلاحِ الْمَعادِ. «9»

خودتان را با در پیش گرفتن فضیلت و خوددارى از ستم و تجاوز و عمل به حق و انصاف به خرج دادن و دورى از فساد و آباد کردن قیامت، بیارایید.

 

 پی نوشت ها:

 ______________________________

(1)- یونس (10): 23.

(2)- تفسیر المیزان: 10/ 36.

(3)- الکافى: 2/ 393، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 69/ 120، باب 99، حدیث 15.

(4)- الأمالى، شیخ مفید: 310 (پاورقى)؛ شرح اصول الکافى: 9/ 300 (پاورقى).

(5)- بحار الأنوار: 69/ 195، باب 105، حدیث 18؛ ثواب الأعمال: 166.

(6)- نهج البلاغه: نامه 48.

(7)- نهج البلاغه: خطبه 234.

(8)- الکافى: 2/ 447، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 70/ 374، باب 138، حدیث 11.

(9)- غرر الحکم: 317، حدیث 7323.

 

  مطالب فوق برگرفته شده از 

کتابتفسیر و شرح صحیفه سجادیه، جلد دوازدهم  

نوشته: استاد حسین انصاریان

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان