پایه سوم دین؛ حق تلاوت قرآن
«وَ الثالثةُ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ عَلَى جِهَتِهِ» سومین پایه دین تلاوت قرآن به طور شایسته و در جهت خودش است. جهت قرآن چیست؟ «انّى تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ: کِتابَ اللهِ وَ عِتْـرَتِى».[1] تلاوت قرآن در جهت خودش؛ یعنی تلاوت قرآن همراه با پذیرش ولایت اهل بیت(ع)، تلاوت قرآن همراه با عمل به دستورات آن، تلاوت قرآن همراه با ترک گناه.
تلاوت قرآن در جهت خود؛ یعنی تلاوت متّقین که امیرمومنان(ع) در وصف آن فرمود:
به هنگام شب براى عبادت برپایند، در حالى که اجزاى قرآن را شمرده و سنجیده تلاوت کنند، خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته، و داروى دردشان را از آن برگیرند. و چون به آیه بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند، و روحشان از روى شوق به آن خیره گردد، و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست. و چون به آیه اى بگذرند که در آن بیم داده شده، گوش دل به آن دهند، و گمان بَرند شیون و فریادِ عذاب بیخ گوش آنان است.[2]
پایه چهارم دین؛ حب و بغض برای خدا
«وَ الرّابعةُ الْحـُبُّ فِی اللهِ وَ الْبُغْضُ فِی الله» دوستی و دشمنی در راه خدا و برای خدا. دوست بداریم آن چه را خدا دوست می دارد و دشمن بداریم آن چه خدا دشمن می دارد. معیار و میزان حبّ و بغض باید خداوند باشد. خداوند در روابط با انسان ها، معیار حبّ و بغض را چنین بیان کرده است: { أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ }[3] در بین مؤمنین نیز آن را که با ایمان تر است، بیشتر دوست داشته باشیم و احترام بیشتری برای او قائل باشیم.
پایه پنجم دین؛ رعایت حق آل محمد(ص)
«وَ الخامسةُ حَقُّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَعْرِفَةُ وَلَایَتِهِمْ» حق آل محمد(ص) را به طورکلی می توان در سه اصل بیان کرد: معرفت، محبت، اطاعت. یک شخص زمانی می تواند ادعای تشیع کند که این سه شاخص در او باشد. اولین شاخص شیعه بودن، معرفت است؛ معرفت نسبت به خداوند متعال، حقانیت دین اسلام، پیامبری رسول اکرم(ص) و امامت امامان معصوم(ع)؛ معرفت نسبت به این که ائمه به اذن خداوند بر ما ولایت دارند و اطاعت از آن ها همان اطاعت ازخداوند است. { یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ }[4] همین طور معرفت نسبت به سیره و روش زندگی اهل بیت(ع) و انس با کلام نورانی آن ها. متاسفانه برخی ها نام صدها بازیگر سینما و صدها بازیکن فوتبال را در حافظه دارند و به مطالعه مطالب لغو در برخی روزنامه ها که نه منفعت دنیوی برای آن ها دارد و نه منفعت اخروی، می پردازند، ولی کمتر توجهی به سخنان حیات بخش ائمه(ع) ندارند. اگر بر مظلومیت اهل بیت(ع) باید گریست، بر این نوع مظلومیت آن ها باید بیشتر گریست.
شاخص دوم تشیع، محبت است؛ محبت نسبت به پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) دستور قرآن است و در روایات نیز بسیار مورد تاکید قرار گرفت.[5] معرفت و شناخت، محبت را به دنبال دارد و محبت انسان را مجذوب شخصیت محبوب خود می کند. آنگاه سعی می کند همه چیز خود را شبیه محبوب خود کند. جوانی که به یک بازیگر سینما علاقه و محبت قلبی دارد، خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر شخصیت او قرار می گیرد، عکس او را بر دیوار اتاق خود نصب می کند، مُدل لباس و موی خود را با او تنظیم می کند و حتی عقاید، افکار، رفتار و نوع سخن گفتن او در این شخص اثر گذار است. همه این تاثیر پذیرفتن ها به دلیل همان محبت قلبی است. حال اگر محبوب ما امام علی(ع) باشد و نسبت به او معرفت هم پیدا کنیم، تا چه اندازه در زندگی و رفتار ما تاثیر گذار خواهد بود؟
شاخص سوم تشیع، اطاعت است؛ معرفت محبت را به دنبال دارد و محبت زمینه ساز اطاعت است. در واقع اطاعت نمایانگر حقیقی بودن معرفت و صدق محبت است. اگر محبت حقیقی باشد و تنها ادّعایی و لقلقه زبان نباشد، باید اطاعت را نتیجه دهد. اگر فرزندی به مناسبت روز مادر برای مادر خود هدیه ای تهیه کند و روی آن جملاتی محبت آمیز بنویسد و به مادرش بگوید: «مادرم! جانم به قربانت، با تمام وجود دوستت دارم.» بعد از گذشت یک ساعت، مادر از او بخواهد برای تهیه نان به نانوایی برود. اما فرزند با درخواست مادرش مخالفت کند و با درشتی با او سخن بگوید، این نوع رفتار او نشان می دهد آن جمله «جانم به قربانت» تنها یک ابراز محبت سطحی و کم مایه بود. این فرزند، نه تنها حاضر نیست جان خود را فدای مادرش کند، بلکه حتی حاضر نیست برای خاطر مادر به اندازه خرید نان خود را به زحمت بیاندازد. اگر معرفت نسبت به مقام امامان معصوم(ع) و محبت نسبت به آن ها حقیقی باشد، حتما اطاعت را به دنبال دارد. در واقع معرفت و محبت مقدمهٔ اطاعت پذیری هستند. خداوند آن ها را به مقام امامت رساند تا سایر بندگان با معرفت نسبت به این مقام و محبت نسبت به امام، از سیره و کلام آن ها تبعیت کنند و زندگی خود را بر مدار بندگی و عبودیت قرار دهند. حال اگر این تبعیّت و به دنبال آن اصلاح رفتار و عمل نباشد، آن معرفت و محبت ادعایی چه فایده دارد.
در کتاب مجمع البحرین ولایت این گونه تعریف شد: الْوَلایَةُ مَحَبَّةُ أَهْلِ الْبَیْتِ وَاتِّباعُهُمْ فِى الدِّینِ وَامْتِثالِ أَوامِرِهِمْ وَنَواهِیهِمْ وَالتّأَسى بِهِمْ فى الأعْمالِ وَالْأَخْلاقِ[6]
ولایت یعنی محبت نسبت به اهل بیت(ع) و پیروی از آنان در دین، و عمل کردن به اوامر و نواهی آنان و الگو پذیری از اعمال و اخلاقشان.
پی نوشت
-------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالأنوار: 2/285، باب34؛ الاحتجاج «طبرسی»: 1/262؛ الإرشاد «مفید»: 1/231.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 184.
[3] . فتح(48): 29. «در برابر کافران سرسخت و در میان خود مهربانند.»
[4] . نساء(4): 59.
[5] . عُنوانُ صحیفَةٍ المُؤمٍنِ حّبُّ عَلیّ بنِ اَبی طالب، «سر لوحهٔ کارنامهٔ مؤمن دوستی علی ابن ابی طالب است.»، کنزالعُمّال؛ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ، «عاشق به برگزیده دوستانت.» مفاتیح الجنان، زیارت امین الله.
[6] . مجمع البحرین: 1/462.
مطالب فوق برگرفته شده از کتاب:
حسنات و سیئات
نوشته استاد حسین انصاریان
مقالات مرتبط:
پایه اول دین؛ عقل و خردمندی
پایه دوم دین؛ آبروداری و راستگویی