نکیسا نصرتی
از دیرباز حسادت به نوعی محافظ عشق محسوب میشده است؛ در حالی که غالبا موجب سقوط عشق میگردد.
در حسادت، فرد معمولا طرف مقابل خود را به خاطر توجه زیاد به دیگران سرزنش میکند، اما در حقیقت باید روی رفتارهای خود کنترل داشته باشد. آماندا زنی با شخصیت بامزه است که الیوت خیلی زود عاشق او شد و چند روز بعد از ملاقاتشان فرستادن دستههای گل به همراه کارت را آغاز کرد.
این سورپرایز باعث خشنودی آماندا و تمجید همکارانش گردید. الیوت شخصی عادی و صبور به نظر میرسید که کمتر تحت تأثیر قرار میگرفت و کمی حالت عصبی داشت، اما طرز لباس پوشیدنش قابل توجه بود. یک ژاکت شطرنجی با کفشهایی خاص که به نظر میرسید یکسری از کمبودهای خود را با حالتی کمدی مخفی کند.
بعد از هفتهها و ماهها، الیوت به طور مداوم آماندا را برای شام با جمع دوستان بیرون میبرد. او اغلب زنگ میزد تا مطمئن شود که آماندا گلها را دریافت کرده است و اگر آماندا پشت میزش نبود، با تلفنهای مکرر همکارانش را میآزرد. آماندا میگوید: بعد از مدتی متوجه این جنبه شخصیتی احمقانه در الیوت شدم.
ابتدا فکر میکردم که این روش خاص او برای ابراز علاقه است؛ برای همین لذت میبردم و جذبش میشدم؛ اما رفته رفته متوجه شدم که دسته گلها بهانهای است برای اینکه که بداند هر لحظه من کجا هستم و اگر چیزی که میخواست نمیشنید، تن صدایش تغییر میکرد و خشمگین میشد.
همین باعث دلسرد شدن من و به هم خوردن رابطهمان شد. یک روز با خود فکر کردم، چرا این رابطه رمانتیک باید به چنین زندانی تبدیل شود تا من از آن فراری شوم؟
دسته گلها دوام نیاوردند و الیوت بسیاری از علائم حسادت را مثل ترس از دست دادن معشوق، غبطه خوردن، حس بیاعتمادی، عصبانیت از توجه دیگران و نیاز به کنترل طرف مقابلش نمایان کرد. غافل از اینکه طعنهها و کنایههایی که به بهانه عشق هستند، میتوانند آن را از بین ببرند.
ما بیشتر تمایل داریم که حسادت را به رفتارهای منفی، از مراقبت گرفته تا خشونت، ربط دهیم. شعلههای حسادت با چنان شدتی در مغز نفوذ میکنند که تفکرات و رفتارهایی را که موجب تکامل شخص میشوند پاک کرده و نیاز اصلی فرد را تحت تأثیر قرار میدهند. کارشناسان حسادت معتقدند که این حس یک مکانیسم لازم برای زندگی است (اگرچه هنوز این فرضیه به اثبات نرسیده است).
مطالعات اخیر نشان داده است که بسیاری از مخربهای علاقه شدید، احساساتی هستند که از نیاز سرچشمه میگیرند؛ نیازی که ریشه در گذشته ما دارد. حسادت به معنای غبطه خوردن نیست (اگرچه این معنا از آن استنباط میشود و نمیتوانیم آن را تغییر دهیم). در حقیقت هدف اصلی حسادت، کمک به معنادار کردن و حفظ رابطه است.
ریچارد اسمیت، پروفسور روانشناسی دانشگاه کنتاکی معتقد است: حسادت زمانی ایجاد میشود که به خاطر وجود یک رقیب حس خوب شما از بین رفته و رابطه سرد شود. حال این رقیب ممکن است مواردی را برای تحریک کردن داشته باشد یا نداشته باشد. همچنین برای حسادت نیازی ندارید که بدانید طرف مقابل چه چیزی را دوست دارد.
از طرف دیگر، حسادت از این واقعیت زندگی که منشا بسیاری از فسادهاست، نشأت میگیرد: ما چطور خودمان را با دیگران مقایسه کنیم! حس حسادت زمانی به وجود میآید که فرد مورد نظر دارای صفات و موارد مورد پسند ماست؛ در نتیجه باعث نارضایتی شده و یک حس پست و مادون، مثل ناامیدی از خود، همراه با رنج و خشم به وجود میآید.
حسادت حس دردناکی است که دفع اجتماعی آن چه به صورت واقعی و چه ساختگی، همیشه با آسیب همراه است. مغز دچار آشفتگی شده و برگرداندن آن به حالت عادی بسیار سخت است. افرادی که دچار حسادت هستند، معمولا طرف مقابل را سرزنش میکنند تا مورد توجه دیگران قرار بگیرند.
علت حسادت در افراد مختلف بسیار متفاوت است و خصوصیات شخصی هر فرد در ایجاد آن دخالت دارد. به نظر میرسد افرادی که از نظر شخصیتی بیثباتتر هستند، در بهانهگیری و اذیت طرف مقابل خود غیرمنطقیتر عمل میکنند.
حسادت لزوما مخرب نیست؛ بلکه میتواند موجب ساختن هدفی شود که فرد خویش را بهتر ببیند و در جهت اصلاح خود برآید که حتی موجب بهبود رابطه نیز میشود. با این دید، حسادت بیشتر از واگذار کردن رابطه و از دست دادن آن، روی صبر و گذشت در رابطه تکیه دارد.
حسادت مجموعه پیچیدهای از حسهایی مانند ترس از دست دادن، غم، عصبانیت، غبطه خوردن و تحقیر است که با ترک کردن شخصی که از بیوفایی طرف مقابل خود رنج میبرد، نمایان میگردد. حسادت توسط فرمانی از مغز ایجاد میشود که از نظر ژنتیکی به قید و بندهای اجتماعی و ناراحتیها و پریشانیهایی که به فرد آسیب رساندهاند، برمیگردد.