خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ: طرح «توزیع یارانه کتاب از طریق کتابفروشیها» که در حدود سه سال گذشته با حمایت وزارت ارشاد و مشارکت کتابفروشان در نقاط مختلف کشور اجرا شد، بر این مبنا شکل گرفته بود که باید با نگاهی تخصصی و حرفهای به مسائل و مصائب صنعت نشر توجه کرد؛ یعنی باید همه حلقههای این زنجیره از تولید (پدیدآورندگان، ناشران) تا توزیع (موزعان و کتابفروشان) و سرانجام مصرف (خوانندگان کتاب) نقش خود را به درستی ایفا کنند تا گردش کتاب در آن روندی منطقی و حرفهای پیدا کند.
افزایش چشمگیر تعداد ناشران از یکسو و کمبود ویترین و تعطیلی مداوم کتابفروشیها در سالهای اخیر از سوی دیگر، نشان از فربه شدن حلقههایی از این زنجیره و نحیف شدن حلقههای دیگر دارد؛ طرحهای حمایتی هم که تاکنون بیشتر از طرف وزارت ارشاد در حوزه کتاب اجرایی شده، نشان میدهد که عمدتاً یک حلقه از این زنجیره، یعنی ناشران از آنها متنفع شدهاند. در نتیجه این روند، تولید کتاب از توزیع آن بسیار فربهتر شده است؛ به گونهای که در حال حاضر، ما در تولید کتاب به دلیل انبوهی و در توزیع آن به دلیل کمبود، با بحران مواجه شدهایم.
ایده طرحهای حمایتی کتاب که با هدف به حرکت درآوردن همه زنجیره صنعت نشر (و نه فقط حلقههای محدودی از آن) و همچنین توزیع عادلانه یارانه و دادن یارانه مصرف کننده به خریدار و جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی از یارانه و تبدیل آن به وجه نقد و... شکل گرفته، به اتکای زیرساختهای نرم افزاری لازمی که برای اجرای آنها فراهم شده، همچنین نظام کنترلی چندلایه، تا حدودی توانسته اهداف سه گانه فوق را محقق کند و به نظر میرسد دست کم بخش قابل توجهی از یارانهای که به این طرح اختصاص یافته بود، صرف کتاب شده و به چرخه نشر تزریق شده است.
به جرات میتوان گفت تا قبل از سال 1394 تقریباً هیچ طرح و برنامه مدونی برای سوق دادن اعتبارات مالی به سمت کتابفروشیها وجود نداشت و کل بودجه مربوطه در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و نمایشگاههای استانی کتاب صرف میشد. برای اولین بار این طرح یعنی اختصاص بخشی از این بودجه به کتابفروشیها سه سال پیش و در هفته کتاب سال 1394، کلید خورد که اهداف مختلفی برای آن در نظر گرفته شده بود؛ از آن جمله: توجه بیشتر به کتابفروشیها، آشتی دادن مردم با کتابفروشیها، برطرف کردن چالشهای ناشی از برپایی نمایشگاههای استانی کتاب، توزیع عادلانه یارانه کتاب در سراسر کشور و تحریک تقاضای خرید کتاب.
سیر صعودی و رشد ایده «توزیع یارانه کتاب از طریق کتابفروشیها» منجر به طرحهایی از قبیل «کتابفروشی به وسعت ایران»، «عیدانه کتاب»، «تابستانه کتاب» و «پائیزه کتاب» شد و گردش مالی مناسبی در زنجیره تولید و عرضه کتاب ایجاد کرد تا جایی که مطابق اعلام مسئولان خانه کتاب که از طرف دولت مجری این طرحهاست، بسیاری از کتابفروشیها درخواستهای زیادی مبنی بر ادامه چنین طرحهایی داشتهاند.
به نظر میرسد آنچه که بعد از اجرای پنج دوره طرحهای حمایتی از کتابفروشیها حاصل شده است، ایجاد نوعی نگاه مثبت به این طرحها چه از طرف مصرفکنندگان کتابها، چه از طرف ناشران و چه از طرف نویسندگان و پدیدآورندگان آنها، بوده است؛ فراموش نکنیم که گردش مالی این طرحها در کتابفروشیهای کشور، بالغ بر 36 میلیارد و 761 میلیون تومان بوده است؛ یعنی رقمی بیشتر از گردش مالی یکصد نمایشگاه استانی کتاب.
با مدنظر قرار دادن تجربه چند دههای برگزاری نمایشگاههای کتاب اعم از نمایشگاههای عمومی مثل نمایشگاههای استانی و نیز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و نیز نمایشگاههای تخصصی و همچنین خروجی طرحهای حمایتی از کتابفروشیها که البته سن آنها هنوز به دو سال کامل هم نرسیده، به نظر میرسد شاهد تغییری اساسی در رویکرد دولت در زمینه «توزیع یارانه کتاب» هستیم؛ در واقع تفاوت جدی این دو نگاه به نحوه مصرف شدن یارانه یادشده در جامعه، در این است که به همه حلقههای زنجیره نشر به ویژه کتابفروشیها که علیالظاهر در این سالها به فراموشی سپرده شده بودند، توجه عادلانه صورت گیرد.
با توجه به شکاف عمیقی که هم از حیث کمی و هم از حیث کیفی میان دو حلقه اصلی این زنجیره یعنی حلقه نشر کتاب و حلقه فروش کتاب در سالهای اخیر پدید آمده و موجب رشد چشمگیر تعداد ناشران از یکسو و کاهش ویترین کتاب از سوی دیگر و فربهتر شدن چرخه تولید کتاب نسبت به چرخه عرضه آن شده است، باید دید آیا این رویکرد جدید دولت و مشخصاً وزارت ارشاد در توزیع یارانه کتاب، نتیجهبخش خواهد بود و میتواند دست کم مرهمی باشد بر بحران «تولید انبوه کتاب و در عین حال نبود ویترین برای عرضه آن» یا با توجه به اجرای فصلی این طرحها تنها میتواند شوکی مقطعی باشد بر بازار کمرمق کتاب در کشور!؟
به بهانه آغاز نهمین دوره طرحهای اعطای یارانه نشر از طریق کتابفروشیها با عنوان «تابستانه کتاب 97» با شعار «دانش گستری با حمایت از تالیف ایرانی» (که هم اکنون در جریان است)، در میزگردی با حضور «نیکنام حسینیپور» مدیرعامل خانه کتاب (موسسه مجری این طرحها)، «محمود آموزگار» رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، «محمدعلی جعفریه» مدیر انتشارات و کتابفروشی «ثالث» و «امیر علیبیگ» مدیر فروش انتشارات «مروارید»، به بررسی و آسیبشناسی این طرحها پرداختیم که قسمت نخست این میزگرد در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد:
* تا سه، چهار سال قبل، عمده طرحهای حمایتی وزارت ارشاد از بخش نشر، صرفاً معطوف به ناشران بود و به نظر میرسید که توجه به کتابفروشیها کمتر بوده است و شاید هم به همین خاطر بود که در دوره جدید و در آبان ماه سال 94 طرحهایی با هدف حمایت از کتابفروشیها آغاز شد که با طرح «کتابفروشی به وسعت ایران» کلید خورد و با عیدانه و تابستانه و پائیزه کتاب، ادامه پیدا کرد. جناب حسینیپور! به عنوان مدیرعامل خانه کتاب که مجری طرحهای حمایتی از کتابفروشیهاست، ارزیابی خودتان را از چند دوره قبلی این طرحها ارائه کنید.
حسینیپور: اگر ما به قبل از سال 94 برگردیم و گزارشهایی را که خود اتحادیه ناشران و کتابفروشان در مورد تغییر کاربری یا تعطیلی کتابفروشیها منتشر میکرد، نگاهی بیندازیم، به خاطر خواهیم آورد که دغدغه خود دوستان این اتحادیه و کتابفروشیها این بود که یارانهای که شما به آن اشاره کردید، بتواند از طریق کتابفروشیها به مصرف کننده نهایی تزریق شود. طرحهای مختلفی ارائه شد هم در موسسه نمایشگاههای فرهنگی و هم در خانه کتاب اما به نظر میرسید طرحهای اخیر به واقعیتِ نشر ما، بیشتر نزدیک باشد.
در قانون برنامه ششم توسعه تاکید شده است که یارانه میبایست به مصرف کننده واقعی برسد در حالی که تا پیش از سال 86 در بخش نشر، یارانه در قالب کاغذ و فیلم و زینک و ... به تولیدکننده یعنی ناشران داده میشد. برنامه جامعی هم که در دوره اخیر برای حمایت از کتابفروشیها بسته شد، صرفاً به یارانه منحصر نبود بلکه در آن قید شده بود که علاوه بر تزریق این یارانه به مصرف کننده نهایی از مجرای کتابفروشی، هم از کتابفروشیهای خُرد و کوچک به طور ویژه حمایت شود و هم اجرای طرحهای حمایتی با برگزاری برنامههای فرهنگی و هنری همراه باشد؛ با این هدف که کتابفروشیها از رخوت و رکود خارج شوند و به پیشانی حوزه نشر تبدیل شوند؛ که البته به نظر من، این بخش از برنامه، مغفول واقع شد و در ادامه این طرح، یارانه بر سر سایر بخشها و برنامهها، سایه انداخت.
اجرای طرحهای حمایتی تا حدودی جلوی تعطیلی کتابفروشیها را گرفته است ولی واقعیت این است که حل این مشکل، فقط با اجرای چنین طرحهایی ممکن نیستبه هر روی، این طرحها حدود 8 دوره به اجرا درآمد و برآورد ما نشان میدهد که بیش از 90 درصد کتابفروشیهایی که در این طرح مشارکت داشتهاند، از اجرای این طرحها ابراز رضایت کردهاند هر چند آسیبهایی هم داشته است که ما در حال احصاء آنها هستیم؛ در واقع آنها معتقد بودهاند که این طرحها به فروش بیشتر کتابهایشان و نتیجاً کسب نقدینگی کمک کرده است و از سوی دیگر، موجب نوعی مخاطبشناسی در میان کتابفروشیها شده است که توانستهاند آنها (مخاطبان) را حفظ کنند و حتی بانک اطلاعاتی از آنها تهیه کنند تا در طول سال با آنها در ارتباط باشند و این ارتباط، منحصر به بازه زمانی اجرای این قبیل طرحها نباشد.
* چنانچه مقدور است آماری هم از خروجی هشت دوره قبلی این طرحها ارائه کنید تا ببینیم تزریق این یارانه، لااقل چقدر توانسته از روند تعطیلی کتابفروشیها یا به تعبیر شما تغییر کاربری آنها، بکاهد؟
میتوان گفت که اجرای این طرحها از سال 94 به بعد، تا حدودی جلوی تعطیلی کتابفروشیها را گرفت ولی واقعیت این است که حل این مشکل، فقط با اجرای چنین طرحهایی ممکن نیست. بر اساس آمارهای ما، در 8 دوره قبلی اجرای این طرحها حدود 16 میلیارد تومان یارانه در کتابفروشیها تزریق شد. البته باید یک غلط مصطلح را تصحیح کنم و آن اینکه از ابتدا تصور بر این بوده است که یارانه به کتابفروشی داده میشود در حالی که اینگونه نیست و یارانه از کانال کتابفروشیها به مصرف کننده نهایی میرسد و واقعیت این است که ما به کتابفروشیها مستقیماً کمک نمیکنیم اما شرایطی را فراهم میکنیم که دست کم کتابفروشیها به پاتوق اصلی حوزه کتاب تبدیل شوند طوری که هم با ناشران، هم با شرکتهای پخش و توزیع کتاب و هم با مخاطبان در ارتباط مستقیم باشند و به تدریج به یک بنگاه اقتصادی تبدیل شوند.
در طرح تابستانه کتاب 97 حدود 725 کتابفروشی از سراسر کشور ثبت نام کردهاند که 685 مورد آنها با توجه به شرایطی که داشتهاند، برای شرکت در طرح مورد تائید قرار گرفتهاند؛ از این تعداد 96 کتابفروشی در استان تهران، 86 کتابفروشی در استان اصفهان، 82 کتابفروشی در خراسان رضوی و 73 کتابفروشی در استان قم هستند. این 4 استان بالاترین آمار را در تعداد کتابفروشیهای مشارکت کننده در طرح دارند و آخرین استانها هم هرمزگان با 2 کتابفروشی و کهگیلویه و بویراحمد با 3 کتابفروشی هستند. همچنین در این دوره، نزدیک به 112 کتابفروشی، به تازگی به این طرح پیوستهاند؛ البته حدود 60 تا 70 کتابفروشی هم در عیدانه کتاب مشارکت داشتند که در تابستانه کتاب، ثبت نام نکردهاند که البته این مسئله نیاز به بررسیِ موشکافانه دارد.
* آقای جعفریه! شما به عنوان ناشر و کتابفروشی که تقریباً در همه طرحهای قبلی یادشده مشارکت داشته است، ارزیابیتان از اجرای این طرحها چیست و فکر میکنید چه تاثیری بر اقتصاد بحرانزده صنعت نشر و فروش کتاب در ایران داشتهاند؟
جعفریه: با توجه به اینکه نشر ثالث هم در حوزه تولید، هم توزیع و هم فروش کتاب، مشارکت دارد، اگر اجازه بدهید من نظر خودم را درباره این طرحها با نگاه به این مسئله بیان کنم؛ واقعیت این است که حمایتی که دولت و وزارت ارشاد میخواهد از حلقه آخر این زنجیره یعنی کتابفروشیها انجام دهد، محقق نمیشود. من معتقدم هم سیاستها ما ناشران و هم سیاستهای دولت، باعث حذف کتابفروشیها شده است و الان هم کتابفروشیهای زیادی در حال تعطیل کردن واحد کسبیشان هستند که آخرین آنها در تهران کتابفروشی «رود» بود. واقعیت این است که طرحهایی از قبیل عیدانه و تابستانه کتاب، در بهترین حالت میتواند مُسکّن کوتاهمدتی بر درد کتابفروشیها باشد.
طرحهایی از قبیل عیدانه و تابستانه و پائیزه کتاب، در بهترین حالت میتواند مُسکّن کوتاهمدتی باشد بر درد مزمن تغییر کاربری کتابفروشیها و نه بیشتر از آن. در شرایطی که بیشترین یارانه در میان کتابفروشیهای تهرانی، از طریق کتابفروشی ما (ثالث) به مصرف کننده نهایی رسیده است اما همین مبلغ، یک سوم هزینههای ما را هم نمیشود. حالا شما کتابفروشیهای دیگری را در نظر بگیرید که مثلاً یک میلیون تا دو میلیون تومان یارانه جذب کردهاند تا به مخاطبان بدهند؛ واقعاً میتوان گفت این رقمها در برابر هزینههای کتابفروشیها، هیچ است. اگر شما چرخه صنعت نشر را به مثابه یک زنجیره ببینید که در آن، ناشر کتاب تولید میکند و آن را به توزیع کننده میدهد و توزیع کننده هم به عنوان یک واسط کتاب را به دست کتابفروش میرساند، ناشر باید تمام سود این چرخه را در نظر بگیرد و بر اساس آن کتاب را قیمتگذاری کند.
اما در این میانه، منِ نوعی به عنوان ناشر میآیم و کتابفروشی را از این زنجیره حذف میکنم. چطوری؟ با مدرسهای، ارگانی یا جایی تماس میگیرم که مثلاً از فلان کتاب من، 100 جلد میخواهند و با 20 درصد تخفیف این کتابها را به دست آنها میرسانم و به این ترتیب سود کتابفروش را از بین میبرم. در حالی که در هیچ جای دنیا اینگونه نیست؛ یادم میآید برای یک کتابخانه محلی در سوئد کتاب میفروختیم اما باید فاکتور آن را به نزدیکترین کتابفروشی به آن کتابخانه میفرستادیم تا پرداخت از طریق آن کتابفروشی انجام شود و این در حالی بود که اصلاً آن کتابفروشی از کتابهای ما اطلاعی نداشت.
الان وزارت ارشاد نمایشگاههای استانی را برگزار میکند و منِ ناشرِ نوعی هم میروم آنجا و مستقیماً کتابهایم را میفروشم و به این ترتیب با همت ارشاد، سود کتابفروشهای آن استان را از بین میبرم! به جرئت میتوانم بگویم که همه سیستمی که ما در این حوزهها اِعمال میکنیم، در جهت حذف کتابفروشیهاست؛ با یک مثال حرفم را واضحتر بیان میکنم؛ خیابان کریمخان زند در تهران دو قسمت است؛ یک قسمت ما کتابفروشیها هستیم و یک طرف طلافروشیها. ساعت 11 تا 11:30 که طلافروشیها باز میشوند، برای قیمتگذاری کالایشان یعنی طلا، باید قیمت روز طلا استخراج شود و در همان لحظه که شما وارد مغازهاش میشوید، قیمت همان لحظه طلا را به شما میگوید و فروش خود را انجام میدهد. اما این طرف در کتابفروشیها که ما باشیم، کتاب تنها کالایی است که اولاً پشت جلد آن از روزها و بلکه ماهها قبل، قیمت خورده و قیمت آن هم معمولاً ثابت است؛ ما خودمان در ثالث کتابهایی داریم که به قیمت 5 سال پیش عرضه میکنیم.
این سود ثابت و خواب سرمایه در کتابفروشیها باعث میشود که خیلیها عطای این کار را به لقایش ببخشند. الان در این حرفه، سیستمهایی که به خوبی دارند کار میکنند، اول شهر کتابها هستند که سرمایهای برای سرقفلیشان ندادهاند، دوم کتابفروشیهایی هستند که واحد کسبیشان اجارهای است و سوم ناشرانی هستند که خودشان کتابفروشی هم دارند. یکی از کارهایی که خیلی مهم است و متاسفانه نه وزارت ارشاد و نه اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران پیگیری نکردند، حل مسئله تعرفه برق کتابفروشیها بود. الان هزینه برق مصرفی کتابفروشیها با طلافروشیها یکی است. اگر میخواهیم واقعاً از کتابفروشیها حمایت کنیم و این هم فقط حرف نیست، یکی از راههایش همین مسئله بود.
بسیاری از کتابهایی که مخاطب ممکن است فقط برای خرید آنها وارد کتابفروشی شود، مجوز نمیگیرند و به برخی از کتابهای داخلی هم به خاطر اسم نویسندگانشان، مجوز چاپ داده نمیشود. همه این مسائل باعث میشود مردم رغبت پیدا نکنند که به کتابفروشیها بیایندنکته دیگر مسئله ممیزی کتاب است؛ متاسفانه به بسیاری از کتابهایی که خریدار کتاب امکان دارد به خاطر خرید آنها وارد یک کتابفروشی شود، مجوز چاپ نمیدهند و واقعیت تلخ دیگر این است که به برخی از کتابهای داخلی به خاطر اسم نویسندگانشان، مجوز چاپ داده نمیشود. این مسائل باعث میشود مردم رغبتی پیدا نکنند که به کتابفروشیها بیایند. از آن طرف، کتابهای قاچاق و اُفست شده، کنار خیابان انقلاب و جاهای دیگر توسط دست فروشها عرضه میشود. مثلاً ما یک کتاب را که بارها چاپ شده است، وقتی برای مجوز چاپ پنجاهمش آن هم در فقط 1000 نسخه اقدام میکنیم، به طرق مختلف با مشکل مواجه میشویم این در حالی است که کتابهای قاچاق و بدون مجوز با 10 هزار جلد به راحتی کنار خیابان فروخته میشوند.
الان در راسته جلوی دانشگاه تهران، تعداد بساطیهای کتاب از تعداد کتابفروشیها بیشتر است. از 200، 300، 400، 500 یا 700 نسخه کتابی که یک ناشر حرفهای با زحمت در طول یک سال چاپ میکند، نهایتاً 5 عنوان یا 10 عنوان پرفروش میشود و متاسفم این را بگویم که تعدادی از ناشرانِ اتفاقاً شناسنامهدار با شارلاتان بازی به صورت اُفست چاپ میکنند و چون دیگر هزینه تولید آنها را ندادهاند، با مثلاً یک سوم قیمتِ ما، آنها را به صورت غیرقانونی عرضه میکنند.
* آقای آموزگار! مایلم از یک نکتهای که آقای جعفریه مطرح کردند، وام بگیرم و بحث را به این سمت هدایت کنیم که به نظر میرسد وزارت ارشاد در اجرای طرحهای خود در زمینه نشر، گرفتار تناقض است؛ از یک طرف طرحهایی مانند عیدانه و تابستانه کتاب را در جهت حمایت از کتابفروشیها اجرا میکند و از طرف دیگر با برگزاری نمایشگاههای استانی کتاب، آسیب اصلی را به کتابفروشیهای آن استانها وارد میکند. لطفاً هم ارزیابی خودتان را از این طرحها بفرمائید و هم دوست دارم نظرتان را درباره این تناقضی که ارشاد دچار آن است، بشنوم.
آموزگار: به نظرم باید به سابقه مطرح شدن این طرحها برگردیم که اتفاقاً به بررسی وضعیتی اشاره دارد که برگزاری نمایشگاههای استانی کتاب برای کتابفروشیها ایجاد میکرد؛ به این ترتیب که کتابفروشیها و به طور کلی سیستم توزیع ما در این نمایشگاهها و همچنین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران هیچ نقشی نداشت و از گردونه آن مناسبات اقتصادی که وجود داشت، بهرهای نمیبردند. علاوه بر این، این اتفاق تاثیر قابل توجهی بر معیشت کتابفروشیها میگذاشت؛ از این جهت که بعد از نمایشگاه کتاب تهران یا آن نمایشگاههای استانی، کتابفروشیها وارد یک دوره نسبتاً طولانی رکود میشدند و بیلان فروش آنها کاهش پیدا میکرد.
دولت نباید با کتابفروشیها به عنوان بنگاه اقتصادی برخورد کند بلکه باید آنها را مجاری تنفسی جامعه بداند؛ یعنی همان جمله معروف «دیوید آلن نیکولز» نویسنده سرشناس انگلیسی که گفت: «شهری که کتابفروشی ندارد، روح ندارد» موضوعی که مطرح شد، این بود که کتابفروشیها فقط یک بنگاه اقتصادی نیستند یعنی همانگونه که آقای جعفریه هم به درستی اشاره کردند، تلقی عمومی در مجموعه قوانین و مقررات کشور این بود که کتابفروشی هم مثل آژانش املاک یا طلافروشی یا اتومبیل فروشی، یک بنگاه اقتصادی است و همه هزینههایی را که آن مشاغل با آن مواجه بودند، کتابفروشیها هم باید پرداخت میکردند در حالی که درآمد آن با مشاغلی که عرض کردم، قابل مقایسه نبود و به همین دلیل ما شاهد این بودیم که کتابفروشیِ جدیدی شکل نمیگیرد و کتابفروشیهای موجود هم صرفه و صلاح را در ادامه فعالیت خود نمیدیدند و اگر به میزان سرمایهگذاری که برای تاسیس و تشکیل یک کتابفروشی لازم است، نگاه کنیم، به این نتیجه میرسیم که ما با شغلی روبهروییم که چنانچه صاحبان این حرفه، آن را ترک کنند، خیلی کار خردمندانهای کردهاند.
اما سیاستی که در بخش قابل توجهی از کشورهای دیگر در این رابطه تعقیب میشود، کتابفروشیها را در وهله اول به عنوان یک بنگاه اقتصادی نگاه نمیکنند؛ بلکه آنها را مجاری تنفسی جامعه تلقی میکنند؛ همان جمله معروف «دیوید آلن نیکولز»، نویسنده سرشناس انگلیسی که گفت: «شهری که کتابفروشی ندارد، روح ندارد». البته در آنجا سعی میکنند با جلب مشارکت بیشتر مردم و اجرای برنامههای آموزشی در کتابفروشیها، در آنها جاذبه ایجاد کنند؛ ضمن اینکه دولتها در این کشورها هم از طریق تصویب قوانین راهگشا، کارهایی حیاتی و بسیار جدی برای پایداری کتابفروشیها انجام میدهند و خلاصه، خروجی آن این میشود که کتابفروشیهای خُرد و کوچک و مستقل، حمایت میشوند.
در مورد نمایشگاههای استانی که شما اشاره کردید و آسیبهایی که برگزاری آنها به کتابفروشیها وارد میکند، کار به اینجا کشیده بود که دیگر بحث فقط این نبود که دولت به این مشکلاتِ کتابفروشیها کاری ندارد و پول برق و آب و مالیات و... را از آنها میگیرد، بلکه بحث به اینجا رسیده بود که دولت با برگزاری این نمایشگاهها، معیشت طبیعی کتابفروشیها را هم از آنها میگرفت. کدام کتابفروشی میتواند با نمایشگاهی که کتابها در آن حتی به صورت نیمبها فروخته میشود، مقابله کند!؟ اینجا به یک آسیب دیگر میرسیم؛ ضمن اینکه این نمایشگاهها، حذف کتابفروشیها را از چرخه نشر به دنبال داشتند، با تزریق یارانه نشر در نمایشگاههای کتاب، اخلال در کار کتابفروشیها را بیشتر و امکان رقابت را از آنها سلب کردند. تا جایی که تعدادی از ناشران که کتابفروشی هم دارند و داشتند، اعلام میکردند و میکنند که در همان ایام نمایشگاه ما کتابهایمان را به همان میزان تخفیف نمایشگاه، عرضه میکنیم که البته این روش، اصلاً کارساز نیست.
البته الان و در این وضعیت دیگر نمیتوان تصمیم به تعطیلی نمایشگاه کتاب تهران یا نمایشگاههای استانی گرفت یا مثلاً اعلام کرد که اینها سر جای خودشان هستند ولی فروش، تعطیل است. همین الان هم بسیاری از همکاران و دوستان خوب ما که واقعاً هم اعتقادشان بر این است که این یارانهها، خود منشاء مصیبت است، لنگِ مقداری نقدینگی هستند تا امور خود را بسامان کنند و لذا با این قبیل تصمیمات، مخالفت میکنند. موضوع دیگر فسادی بود که در سیستم توزیع یارانه به وجود آمده بود؛ وقتی وزیر ارشاد این مملکت حین برگزاری نمایشگاه کتاب میآید و میگوید ظاهراً ما برای یک دزد داریم کار میکنیم، عمق فساد را در زمینه پرداخت یارانه نشر متوجه میشویم چون برای اولین بار بود که خواستیم ریز تراکنشهای بالای 10 میلیون تومان را بدهند و دیدیم که امسال در یک غرفه 9 متری در نمایشگاه کتاب 200 میلیون تومان و در یک غرفه 15 متری 300 میلیون تومان بن کتاب نقد شده بود.
وقتی وزیر ارشاد این مملکت حین برگزاری نمایشگاه کتاب میآید و میگوید ظاهراً ما برای یک دزد داریم کار میکنیم، به عمق فساد در زمینه پرداخت یارانه نشر پی میبریم؛ وقتی امسال برای اولین بار خواستیم ریز تراکنشهای بالای 10 میلیون تومان نمایشگاه را بدهند، دیدیم که در یک غرفه 9 متری 200 میلیون و در یک غرفه 15 متری 300 میلیون تومان بن کتاب نقد شده استنکته دیگر این بود که نمیشد یارانهای را که وجود دارد، مصرف نکرد؛ چون در بودجه میآید و اگر نگیریم، اصلاً از کیسه وزارت ارشاد میرود. پس ما باید این یارانه را مصرف میکردیم ولی در جهتهایی درستتر از مسیر قبلی. در نمایشگاه بیست و هشتم کتاب تهران تصمیمات خیلی مهمی در این رابطه گرفته شد و این ماجراهای حمایت از کتابفروشیها بعد از آن تصمیمات بود. در آنجا شورای سیاستگذاری نمایشگاه، پایان اعطای بن رایگان را اعلام و آن را منحصر به اهل قلم کرد یا سهم وزارت ارشاد در بنهای مشارکتی که تا پیش از آن 45 درصد بود، به حداکثر 20 درصد کاهش یافت.
بعد از این ماجراها بود که وزارت ارشاد تصمیم گرفت که یارانه در اختیارِ خود را در حوزه نشر، از طریق کتابفروشیها به دست مصرف کننده نهایی برساند و به این ترتیب، طرحهای حمایتی از کتابفروشیها متولد شد که البته در ابتدا با اشکالاتی مواجه بود و به تدریج مسیر مشخصی پیدا کرد. خوب است به یاد بیاوریم که در دوره اول اجرای این طرح، تعداد کتابفروشیهای مشارکت کننده به 200 مورد هم نرسید ولی الان حدود 700 کتابفروشی در آن عضو هستند.
نکته دیگری که لازم است من در اینجا بر آن تاکید کنم، این است که این یارانه، همانطور که آقای حسینیپور هم به درستی اذعان کرد، یارانه مصرف کننده است نه کتابفروشی؛ ارشاد به کتابفروش پولی نمیدهد بلکه از طریق او به مصرف کننده، یارانه میدهد. جدای از اینکه متاسفانه این نکته هم بد جا افتاده است و ضروری است ابهامزدایی شود، مسئله این است که همانطور که در نمایشگاه، وقی خریدار کتاب، با بن کارت خود نقداً کتاب میخرد و مستقیماً یارانه جابهجا میشود، باید در مورد کتابفروشی هم همانگونه باشد؛ نه اینکه سهم مشارکت خود را در طرحِ ارشاد، 6 ماه دیگر بگیرد و این پاشنه آشیل این طرح است. باید بودجه را طوری در این طرح تعریف کنیم که همان لحظه قابل پرداخت باشد نه حتی یک ماه دیگر؛ چه برسد به 6 ماه دیگر!
این قبیل طرحها - البته چنانچه نواقص آنها برطرف شود - در ادامه مسیر میتواند این مزیت را برای نمایشگاه کتاب تهران داشته باشد که وجوه نمایشگاهی آن تقویت شود و آن زمان میتوان از ظرفیتهای نمایشگاه در جهت مسائل نرمافزاری حوزه نشر استفاده بیشتری ببریم و همزمان کتابفروشیها رونق پیدا میکنند. ضمن اینکه خود ما هم در صنف، باید کارهایی انجام دهیم که الان هم مشغول همین کارها هستیم.
* آقای علیبیگ! موضوعی که در مورد طرحهای حمایتی از کتابفروشیها مطرح است، دادن یارانه از طرف دولت و همچنین الزام کتابفروشیها به ارائه آثارشان با تخفیف است. مایلم نظرتان را در این باره جویا شوم که آیا این یارانهها کمکی به اقتصاد کتابفروشیها میکند؟
باید بین ناشر و کتابفروش در دادن یارانه تفاوت قائل شویم. پرونده یارانههایی که در دهه 60 و 70 به ناشران داده میشد، کاملاً باز است و مسائلی که در آن پدید آمده بود، موجب شده بود این موضوع به مفسده کشیده شود. دولت باید جنبه نظارتی بر ناشران داشته باشد و مسائل اجرایی حوزه نشر را به خود صنف واگذار کند. چون ناشران از پوست و استخوان و بدنه نشر هستند و میدانند مشکلات کار کجاست. اما موضوع کتابفروشها، مسئله جداگانهای است؛ بنده عضو کمیسیون آموزش اتحادیه ناشران و کتابفروشان و همچنین کارگروه کتابفروشان هستم؛ ما در مجموع سه گونه کتابفروش داریم؛ یک نوع کتابفروشیهای مستقل مانند آنها که در راسته خیابان انقلاب و کریمخان زند هستند، یک نوع کتابفروشیهای زنجیرهای مثل شهر کتابها هستند و یک سری هم کتابفروشیهای محلی هستند که متاسفانه در چند سال اخیر روز به روز از تعداد قفسههای کتابشان کم شده و به قفسههای لوازمالتحریرشان اضافه شده است. کتابفروشیهای مستقل ما هم در وضعیتی مشابه کتابفروشیهای محلی هستند اما تقلا میکنند وضعیت فعلی خود را نگه دارند. کتابفروشیهای زنجیرهای مثل شهر کتابها هم طیفی هستند که اکثراً از رانت استفاده میکنند و با توجه به فضا و گستردگی که دارند، از وضعیت خوبی برخوردارند.
طرحهای حمایتی کتابفروشیها میتواند در تبدیل آنها به پاتوقهای فرهنگی موثر باشد و مشتریها را جذب کتابفروشیها کند. توزیع یارانه این قبیل طرحها به خریداران کتاب از طریق کتابفروشیها، گردش صحیح مالی صنف نشر را به دنبال داشته است در چند سال اخیر و با پیشرفت تکنولوژی و آمدن موبایلهای هوشمند، کتاب دیگر از آن خصیصه آگاهی دادن خودش دور شده است و الان کتابفروشیها حالت مکانی برای پاتوق مخاطبان و نوعی پرسهزنی فرهنگی را پیدا کردهاند. با این وجود تنوع فرهنگی در کتابفروشیهای مستقل، همچنان در رده بالایی است اما کتابفروشیهای زنجیرهای با یک پلتفرم مشخص کار میکنند. اما اینکه وجود چنین طرحهایی چرا خوب است؟ به این مسئله برمیگردد که میتواند در ایجاد پاتوقهای فرهنگی موثر عمل کند و در واقع مشتریها را جلب کند. لذا جا دارد در اینجا از مسئولان خانه کتاب قدردانی کنم که با وجود کاهش بودجه برای اجرای چنین طرحهایی، نظرات ما ناشران و کتابفروشان را هم اخذ میکنند تا فقط سیاست کلی وزارت ارشاد و خانه کتاب در این رابطه اِعمال نشود.
به عقیده من توزیع این یارانهها به مصرف کنندگان نهایی کتاب از طریق کتابفروشیها، گردش صحیح مالی صنف نشر را به دنبال داشته است. یعنی موجب میشود که ناشران هم نه از طریق سایتشان بلکه از طریق کتابفروشیها، آثارشان را عرضه کنند. تنها مشکلی که در این رابطه وجود دارد، این است که مدام بودجه این طرحها و همچنین بازه زمانی اجرای آنها کاسته میشود در حالی که باید از یارانههای مربوط به نمایشگاه کتاب تهران و نمایشگاههای استانی کم کنیم و به این طرحها اضافه کنیم و نمایشگاهها را از حالت فروشگاهی به وجه نمایشگاهی خودشان نزدیک کنیم.
ادامه دارد...