سرویس جهان مشرق - در روستایی محروم از هرگونه امکانات «حاجیه سَنیّه محمود»، پیرزن 52 ساله در خانه ای گلی ساکن شده است. دو جوانش به نام های «توفیق» و «نصر» با «داعش» بیعت کرده و در صفوف این گروه در اغلب نبردهای استان «صلاح الدین» در شمال عراق مشارکت داشته اند، یکی از آنها کشته شده و سرنوشت دیگری نامعلوم است، می گویند، در «موصل» و «حویجه» دیده شده، هرچه هست، هم اکنون حاجیه سَنیّه با عروس بیوه اش و سه دختر برجا مانده از پسرش توفیق 25 کیلومتر آن سوتر از غرب شهر «تکریت» در محرومیت زندگی خود را سپری می کند.
حاجیه سَنیّه پس از کشته شدن پسر بزرگش و آغاز عملیات آزادسازی این شهر از سیطره داعش و از بیم انتقام اهالی قربانیان داعش و پس از آنکه داغ دیدگاه از جنایات داعش خانه اش را در محله «الجمعیه» در مرکز تکریت آتش زدند، مجبور شد، شهر را ترک و در این روستای برهوت زندگی کند و به گفته خودش زندگی اش اکنون با کمک های مردمی می گذرد.
در حالی که در حیاط جدید گلی اش برای چند مرغ و جوجه ای که با خود آورده، دانه می ریزد، می گوید: «بیش از 9 ماه که داعش بر تکریت سیطره داشت، در این شهر با عزت و احترام زندگی کردم، حالا هم امید دارم آن روزها بار دیگر باز گردد».
**************
«صباح» بیش از 17 سال نداشت که علی رغم تمام مخالفت های پدر و مادرش به داعش ملحق شد. با سه نفر دیگر از دوستانش از خانه فرار کرد و خود را به صفوف گروه «ناصر الأمونه» سرکرده بارز داعش از اهالی تکریت رساند، از آن زمان، ماه ها می گذرد، اما هیچ خبری از او نیست، حتی یک بار هم تماس نگرفته است.
پدر صباح مردی 44 ساله است، می گوید: زندگیم این روزها به جهنم تبدیل شده، در خانه محبوس شده ام، مطلقا از خانه بیرون نمی روم، از زخم زبان های مردم و توهین های آنها خانه نشین شده ام، خریدهایم را برخی از دوستان و کارهای اداریم را برخی از بستگان انجام می دهند، اگر کسی از افراد خانواده بیمار شود، همسرم یا خواهر همسرم او را به بیمارستان و درمانگاه می برد.
پدر صباح ادامه می دهد: خودم از پسرم شکایت کردم و محل اختفای او را اطلاع داده و از او و کارهایش اعلام برائت کردم. اگر با کارهایش موافق بودم که اینجا نمی ماندم، دست خانواده ام را می گرفتم و با داعش هر جا می رفت، می رفتم.
این روزها حتی دیگر بچه هایم از زخم زبان های مردم در امان نیستند و در محل آنها را «داعشی» و «قاتل» صدا می زنند، حتی بچه های محل هم با آنها بازی نمی کنند.
**************
شیخ «جمال العلیاوی»، شیخ عشیره «البو علی جاسم»، از عشایر تکریت و عضو شورای شیوخ استان «صلاح الدین» می گوید: پس از جنایت هایی که داعش در شهر تکریت و دیگر مناطق استان صلاح الدین علیه اهالی انجام داد و صدها نفر از فرزندان و برادران ما را به قتل رساند و شکنجه داد و حبس کرد و سر برید و باعث آوارگی هزاران نفر از خانه و شهرشان شد و بعد این همه خرابی و ویرانی که در شهرها و روستاها به بار آورد، نمی توانیم، حضور خانواده های آنها و ادامه زندگی اشان در این شهرها و مناطق را قبول کنیم و این موضوعی غیر ممکن است.
شیخ عشیره البو علی جاسم تکریت ادامه می دهد: در آخرین نشست بزرگان عشیره مقرر شد، از اعضای عشیره کسانی که به داعش ملحق شده بودند، اما از کرده خود ابراز ندامت کرده اند، را پس از دادن تعهد رسمی به عشیره و دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی و اثبات شدن عدم دست داشتن آنها در اقدامات جنایی و خونریزی ها، آنها را بپذیریم، اما اجازه تعامل و رفت و آمد با دیگران را ندارند، بلکه خانه نشین شده و جدای از دیگر اعضای عشیره به زندگی خود ادامه خواهند داد.
شیخ علیاوی توضیح می دهد که افرادی که در تکریت و اطراف آن به داعش ملحق شده بودند، به دو بخش تقسیم می شوند، دسته اول کسانی هستند که از مناطق دیگر مانند دیالی و موصل و جنوب بغداد مهاجرت کرده و از سال 2005 ساکن تکریت شده بودند و دسته دوم افراد محلی و بومی تکریت هستند که تعداد آنها انگشت شمار است.
**************
پس از آزادسازی شهر «ضلوعیه» در 110 کیلومتری جنوب تکریت، خانواده های داعشی ها به دلیل اعتراض های مردم شهر که چندین بار علیه آنها دست به تظاهرات زده و از مسئولان و نیروهای امنیتی شهر درخواست بیرون راندن آنها را کرده بودند، مجبور شدند، به مناطق و روستاهای اطراف شهر نقل مکان کنند و در آنجا ساکن شوند.
سرهنگ «ثائر الجبوری»، از نیروهای پلیس شهر تکریت می گوید: پس از تصرف شهر ضلوعیه شماری از جوانان شهر به دلایل مختلف از جمله وعده و وعیدهای داعش و فرار از محرومیتی که در آن به سر می بردند، به صفوف داعش ملحق شدند، با آزادی شهر بسیاری از آنها کشته شدند و 90 درصد خانواده ها و بستگان آنها مجبور شدند، به شهرهای دیگر مانند حویجة و شرقاط و موصل نقل مکان کنند، آن 10 درصد باقی مانده هم از بیم واکنش های مردم و انتقام گیری آنها، به خصوص خانواده هایی که یک یا چند نفر از اعضای آنها به دست داعش کشته شده اند، خود را خانه نشین و به صورت غیر رسمی حبس کرده اند.
**************
«عماد العجیلی» 45 ساله از عشیره «البو عجیل» است که خانه و محل سکونتش را ترک کرده و در یکی از مناطق شمال کردستان عراق زندگی می کند. وی تا قبل از آزادسازی تکریت در منطقه ای به نام عشیره اش، البو عجیل در 5 کیلومتری شرق تکریت زندگی می کرد، اما با آزادسازی شهر و بیرون راندن داعش از آن، اوضاع در شهر دیگر برای او و خانواده اش قابل تحمل نبود.
العجیلی می گوید: عشیره البو عجیل از جمله مهم ترین واولین عشایر شهر تکریت بود که با داعش بیعت کرد و بسیاری از اعضای آن در قتل عام خونین «اسپایکر» دست داشتند، قتل عامی که تابستان سال 2014 میلادی رخ داد و طی آن 1400 جوان که اغلب آنها شیعی بودند، به دست داعش کشتار شدند و هم اکنون دیگر عشایر شهر و مناطق اطراف به ویژه عشایر «الجبور» و «العبید» و «الدلیم» که بیش از عشایر دیگر در این فاجعه اعضای خود را از دست داده اند، به خون خواهی به پاخاسته اند.
وی می افزاید: کافی است، در مراکز امنیتی و یا نقاط ایست و بازرسی متوجه شوند، شما منتسب به عشیره البو عجیل هستید، آن وقت است که در معرض انواع و اقسام توهین ها و ناسزاها و دشنام ها و بازجویی ها و در مواردی حتی بازداشت و ضرب و شتم قرار می گیرید، تاکنون 23 نفر از جوانان عشیره البو عجیل مفقود شدند و هیچ خبری از آنها در دست نیست.
العجیلی خاطر نشان می کند: درست است که عشیره البو عجیل با داعش بیعت کرد، اما این بیعت شامل همه اعضای آن نمی شد، مثل من بودند، کسانی که نه تنها با داعش بیعت نکردند، بلکه حتی همکاری هم نداشتیم، اما اکنون به دلیل انتساب به این عشیره در معرض انتقام عشایر دیگر هستیم.
**************
در آن سو، «ابراهیم درویش الجبوری» از عشیره الجبور تاکید می کند که دو عشیره البو عجیل و البو ناصر اولین عشایری بودند که به محض تصرف شهر تکریت توسط داعش با این گروه بیعت کرده و همکاری داشتند و در تمام جنایات آنها مانند قتل و کشتار و بازداشت و شکنجه مردم شهر و غارت و چپاول اموال و املاک اهالی هم دست داعش بودند، بنابراین طبیعی است که از انتقام اهالی بیم داشته باشند.
وی می افزاید: شورای محلی استان صلاح الدین و شهر تکریت فهرست تمام این افراد و تصاویر آنها را در اختیار دارد و عشایر منطقه به هیچ وجه میانجیگری و وساطتی محلی یا دولتی را نمی پذیرد، چون این دو عشیره تاکنون نه تنها از اعضای ملحق شده خود به داعش اعلام برائت نکرده اند، بلکه از محکوم کردن جنایات آنها نیز امتناع می کنند.
**************
منطقه «العوجه» در 10 کیلومتری جنوب تکریت محل اصلی سکونت «البو ناصر» هم اکنون به منطقه ای مهجور و متروکه تبدیل شده است، تمام خانه های این منطقه تخریب یا سوزانده شده و اغلب ساکنان آن به منطقه کردستان مهاجرت کرده اند.
«معتز الناصری» 31 ساله یکی از افراد این عشیره که می گوید، پس از اشغال العوجه به دست داعش حدود 38 نفر از جوانان عشیره به داعش ملحق شده و در جنایات آنها شرکت کردند و همین موجب آوارگی و بیچارگی تمام اعضای عشیره شد، به گونه ای که اکنون بازگشت عشیره به محل اصلی سکونتش به امری محال و غیر ممکن تبدیل شده است.
**************
پس از آزادسازی مناطق تحت تصرف داعش در شهر «موصل» مرکز استان «نینوی» و مناطق اطراف آن، به دلیل مخالفت های مردمی با ادامه زندگی خانوادههای عناصر داعش در این مناطق، خواستار بیرون راندن و انتقال آنها به اماکن دیگر شدند، به همین دلیل ارتش و دستگاه های امنیتی اقدام به گرد آوردن این خانواده ها در اردوگاهی به نام «الشهامه» در 10 کیلومتری شمال غربی شهر تکریت کردند.
«ابو علی» پیرمرد 60 ساله اهل موصل در یکی از این چادرهای برپا شده در این اردوگاه الشهامه به همراه همسرش زندگی می کند. می گوید: خیلی تلاش کردم، مانع پیوستن پسرم که 16 سال بیشتر نداشت، به داعش شوم، اما او یکی از افراد «حسبه» یا همان پلیس دینی داعش را به همراه خود آورد و از من شکایت کرد، آن داعشی هم به شدت مرا مورد ضرب و شتم قرار داد و بعد پسرم را با خود برد، یک سال قبل خبر آوردند که در یکی از نبردهای داعش کشته شده، حالا هم این گونه باید تاوان پیوستن او به داعش را بدهم، در 60 سالگی آواره اردوگاه شدم تا در گرمای تابستان و نبود کمترین امکانات به زندگی خود ادامه دهم.
**************
در اردوگاه الشهامه کمتر جوانی را می توانی ببینی، یکی از این جوانان انگشت شمار «احمد محمود» جوان 20 ساله اهل یکی از روستاهای شمال «الشرقاط» است که به اتهام پیوستن برادرش به گروه داعش، از خانواده اش جدا شده و برای انجام تحقیقات و بازجویی های لازم و عدم اثبات همکاری وی با این گروه از خانواده اش جدا شده و 5 ماه است، در اردوگاه الشهامه به سر می برد.
می گوید: 5 ماه است، از خانواده ام جدا شده ام، خبری از آنها ندارم و منتظر رسیدن نوبت بازجویی و تحقیق هستم، می دانم، طی بازجویی از من می خواهند اطلاعاتی به آنها بدهم، در حالی که یک سال است، برادرم ما را ترک کرده و هیچ خبری از او نداریم.
اغلب خانواده های داعشی هایی که هم اکنون در اردوگاه الشهامه به سر می برند، از اهالی مناطق الشرقاط، در 125 کیلومتری شمال غربی موصل و محله های آزاد شده بخش شرقی موصل هستند که اهالی از باقی ماندن و ادامه زندگی آنها در محله های اشان مخالفت کرده و پس از معرفی آنها به نیروهای محلی خواستار انتقال آنها به مناطق دیگر شده اند، برخی نیز پس از آزادی این مناطق چنان عرصه را بر خود تنگ دیده اند که داوطلبانه محل زندگی خود را ترک کرده اند.
**************
حکایت هایی که به آنها اشاره شد، حرف دل صدها حاجیه سنیه، ده ها احمد محمود، هزاران ابو علی، معتز الناصری، عماد العجیلی و جمال العلیاوی است. آنچه به اختصار و گذرا شرح آن رفت، وضعیت غالب و حاکم بر مناطق مختلفی از کشور عراق است که طی سالهای گذشته در عملیات های ارتش و نیروهای مسلح این کشور، از جمله نیروی بسیج مردمی عراق موسوم به «الحشد الشعبی» از اشغال داعش آزاد شده اند و نشان می دهد، آزاد سازی نظامی و امنیتی مناطق تحت اشغال داعش ساده ترین و سهل ترین چالش در مقابله با داعش است و مشکلات واقعی و چالش های پیچیده و لاینحل پس از آزادی این مناطق نمودار می گردد.
اردوگاه الشهامه و دیگر اردوگاه هایی که برای خانواده های داعش تشکیل شدند، یکی از ابعاد فاجعه داعش است، کمی آن سوتر از اردوگاه الشهامه، اردوگاه دیگری برای خانواده هایی دایر شده که طی نبردهای آزادسازی مناطق مسکونی اشان خانه و مناطق سکونت خود را از دست داده اند.
این دو اردوگاه به خوبی نشان می دهد که مردم عراق چه حامیان داعش و چه دشمنان این گروه، چگونه آواره شده و خانه و کاشانه خود را از دست داده اند. خانواده ها و عشایری که سال هاست، با آرامش و در تفاهم کامل بدون کم ترین خصومت و اختلافی زندگی می کردند، هم اکنون در گرداب توطئه ای به نام داعش گرفتار آمده و هر دو طرف جز از دست دادن عزیزان، نابودی مناطق سکونت، ویرانی خانه ها، تخریب محله ها و کاشت بذر نفاق، کینه، دشمنی و خصومت برداشت نکرده اند.
اگرچه کارشناسان مسائل اجتماعی و جامعه شناسان بر این باورند، تنها راه غلبه بر چنین مشکلات و چالش هایی حاکمیت قانون و قانونمندی جوامع است، اما در جامعه سنتی چون عراق که عشیره ساختار و ترکیب جامعه و هویت افراد را تشکیل می دهند و عرف ها و آداب و رسوم حاکم بر عشیره و بین عشیره ها محترم تر و برنده تر از قانون است، چگونه می توان برای حل این مشکلات و غلبه بر این چالش از حاکمیت قانون و قانونمندی جامعه سخن گفت.
در جامعه ای چون عراق که عشیره ای برای باز گرداندن یک وجب از خاک منطقه ای که آن را متعلق به خود می داند، با عشایر دیگر تا پای جان می جنگد و یا برای خون خواهی یکی از جوانانش سال ها به دنبال انتقام جویی است، داعش چالش ها و شکاف ها و اختلافاتی به وجود آورد و فتنه هایی خلق کرد که تا ده ها سال دیگر بازتاب و نمود آن در جامعه عراق و طوایف و عشایر آن قابل ملاحظه است.
این در حالی است که چالش های برجا مانده از داعش به «خانواده های داعش» منتهی نمی شود، بلکه خانواده های داعش تنها یکی از ده ها و چه بسا صدها چالش و معضل اجتماعی بر جای مانده از این گروه است که بار دیگر تاکید می کند، اگرچه داعش موجودیت و تجسم عینی نظامی یا امنیتی ندارد، اما مشکلات و چالش های برجا مانده از آن حکایت از حضور روحی و موجودیت معنوی این گروه دارد.