جـنگ نـرم، شـامل هرگونه اقدام روانی رسانه ای است که بدون درگیری نظامی، رقیب را به انفعال یا شکست وامـی دارد. قدرت های هژمونیک (فرادست/سلطه گر)، تلاش دارند تا از طریق قدرت رسانه، سلطه نرم را بـر سایر مناطق جهان کـه دشـمن تلقی می شوند، ایجاد نمایند. با توجه به این که روش های جنگ نرم متنوع اند، یکی از برجسته ترین جنبه های آن، استفاده از رسانه ها برای «جنگ رسانه ای» است.
پت ویور، مدیر شبکه ان بی سی، در دهه 1950م پیشنهاد ایجاد یک شبکه بـین المللی فرستنده های تلویزیونی را مطرح کرد و خواستار نصب 10000 تلویزیون در اماکن عمومی جهان برای گسترش ارزش های آمریکایی شد. هرچند این ایده هرگز به مرحله اجرا نرسید، اما به جای آن، به دلیل بازار گسترده تـولیدات تـلویزیونی، توانست آمریکا را به بزرگ ترین صادرکننده برنامه های تلویزیونی جهان و یک قدرت هژمونیک تبدیل کند.
چه چیز می تواند انگیزه اصلی این ایده باشد؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، نیاز است کمی به عـقب بـرگردیم؛ درست جایی که آمریکایی ها در طی دوران جنگ سرد، به علت اهمیت نقش سیاست های فرهنگی در پیروزی در جبهه سیاسی جنگ سرد، درگیر نوعی جنگ نرم یا به بیان ساندرز «جنگ سرد فـرهنگی بـا شوروی» بوده اند. این جنگ، از همان آغاز حضور نیروهای آمریکا و شوروی در آلمان در سال 1945م به تدریج شکل گرفت و تا فروپاشی شوروی ادامه یافت. در این جنگ، تلویزیون، یک ابزار غیرقابل جایگزین برای دسـتیابی بـه قـدرت بیشتر و در نهایت، پیروزی بر رقـیب بـود.
تـلویزیون از اواخر دهه 1940م به عنوان یک رسانه توده، جای پای خود را در فضای دوران جنگ سرد پیدا کرد. از همان آغاز، آمریکا از تلویزیون به عنوان یـک سـلاح ایـدئولوژیک برای گسترش ارزش های لیبرال و حامی سرمایه داری بهره گـرفت. پت ویـور نیز در جهت ایفای نقشی برجسته توسط آمریکا در گسترش تلویزیون جهانی پیشنهاد فوق را مطرح کرد.
واژه «جنگ نرم» امروزه در سـطح وسـیع و گـسترده ای وارد قلمروی مطالعات جامعه شناسی سیاسی و روابط بین الملل شده است؛ به گونه ای کـه تهدیدی جدی برای جوامع مختلف خصوصاً کشورهایی نظیر ایران محسوب می شود. جنگ نرم، در حقیقت شامل هر گونه اقـدام روانـی و تـبلیغاتی رسانه ای است که جامعه هدف یا گروه هدف را نشانه می گیرد و بـدون درگـیری نظامی و گشوده شدن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وامی دارد. قدرت های هژمونیک، تلاش گسترده ای دارند تا از طـریق قـدرت رسـانه، سلطه نرم را بر سایر مناطق جهان که دشمن تلقی می شوند، ایجاد نـمایند. بـا تـوجه به اینکه شیوه ها و روش های جنگ نرم متنوع می باشد، یکی از برجسته ترین جنبه های آن، استفاده از رسانه ها بـرای «جـنگ رسـانه ای (media war)» است. بنیادی ترین تعریف از «جنگ رسانه ای»، تضعیف کشور هدف و بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ها (اعم از مـطبوعات، خـبرگزاری ها، رادیوها، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات) به منظور دفاع از منافع ملی است. جنگ رسـانه ای، تـنها جـنگی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها به صورت غیررسمی ادامه دارد و هر کـشوری از حـداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش، با استفاده از رسانه ها، بهره گیری می کند. جـنگ رسـانه ای، جـنگ بدون خونریزی، جنگ آرام و جنگ بهداشتی و تمیز تلقی می شود.
امروزه، غرب به رهبری ایالات مـتحده آمـریکا، به عنوان یک قدرت هژمونیک و با تجربه جنگ نرم با کمونیست ها، با اسـتفاده از فـناوری رسـانه، به یک هژمونی رسانه ای علیه اسلام دست زده است. تأسیس شبکه های رادیویی و تلویزیونی ماهواره ای متنوع بـرای اقـلیت مـخاطبان در هر جای جهان را باید در همین سلسله جریان ارزیابی کرد.
اما آیا ابـزار آمـریکا برای این هژمونی رسانه ای، تنها به تلویزیون محدود می شود؟ در بحث ارتباطات و ابزارهای وسایل ارتباطات جمعی، در دوره ای، مـتخصصان عـلوم ارتباطات بر این باور بودند که «رسانه، همان پیام است (The Medium is the Message).» در واقع، ایـن پیـام بود که هدفش معطوف به رسانه بـود. تـحقیقات ویـژه در تاریخ نشان می دهد که به تعداد جـوامع بـشری، روش و ترفندهای متفاوت برای تکثیر و انتشار پیام وجود دارد و این شیوه ها را می شود از میان تاریخ و فـرهنگ آنـ ها به دست آورد. امروزه پیشرفت فـناوری، راه را بـرای برقراری ارتـباط هـموارتر کـرده است.
در تقسیم بندی دوران های مختلف تاریخ، انـدیشمندان، هـر دوره ای را متناظر با یک نوع وسیله ارتباط جمعی می دانند؛ به گونه ای که ظـهور رادیـو و ورود آن به خانه ها و جریان ارتباطی جهان، مـصادف بود با تغییر و تـحولی در ایـن عرصه. طبق نظریه جان دیـمیک بـا عنوان نظریه «نقش مناسب »، رسانه ها همانند الگوی تنازع بقای موجودات زنده در طبیعت، دارای اکـولوژی یـا بوم شناسی هستند.
امروزه، این سـخن مـک لوهان کـه «رسانه، همان پیـام اسـت» به «پیام، همان رسـانه اسـت (the message is the medium )» تغییر پیدا کرده است. اینترنت، توانایی هایی را برای درهم آمیختن رسانه ها فراهم کرده است که مـک لوهان ـ گـرچه در پیش بینی تأثیر رسانه های جهانی، موضعی رادیـکال داشـت ـ نمی توانست حـتی تـصورش را هـم بکند. برخی معتقدند کـه تا پایان سال 2012م دیگر تلویزیون به عنوان مهم ترین ابزار در انتقال پیام شناخته نمی شود و وسایل ارتـباط جـمعی، جدیدتری جای آن را خواهند گرفت. در واقع، ایـنترنت و فـضای مـجازی، نـه بـه عنوان یک وسـیله، بـلکه به عنوان بستری متشکل از وسایل ارتباطی جمعی جدیدتری در حال رشد هستند. امکان رفع نیازهای روزانه بـا بـرقراری ارتـباط از طریق اینترنت، آن هم به شیوه های مختلف مـانند: حـضور در گـروه های مـجازی، شـبکه های اجـتماعی، رایانامه ها، چت های گروهی و خصوصی، آر اس اس ها و... نشان از این تغییر دارند.
بررسی ملزومات این تغییر، بستر ارتباطی در آینده ای نزدیک و شناخت درست مخاطب در این تعامل مهم به نظر می رسد. حـال با توجه به مقدمه ای که بیان شد، این سؤال مطرح می شود که کارکرد اینترنت و در معنای عام، «فضای مجازی»، برای پیشبرد اهداف این هژمونی چیست؟ راه رهاییِ مخاطب از این انحصار و هژمونی رسانه ای چیست؟
پل لویـنسون، اسـتاد ارتباطات و مطالعات رسانه ای دانشگاه فوردهام نیویورک، در مقاله ای با عنوان «جدیدتر از رسانه های خیلی جدید»، با اشاره به سرعت اعجاب انگیز تطور رسانه ها در این دوران، می گوید: «در این نظام های ارتباطی، مصرف کنندگان به تولیدکنندگان تـبدیل شـده اند و آثارشان به طور رایگان در دسترس همه قرار می گیرد»؛ یعنی در رسانه های جدید، مخاطب دارای نقشی فعال است.
او در ادامه، به ریزش خوانندگان و بیننده های روزنامه ها و برنامه های خـبری تـلویزیونی اشاره می کند و به طور مـثال، مـی گوید: «نیویورک تایمز، در پایان سال 2009م نیروهای خود را تعدیل کرد. شبکه های خبری، در مجموع، 15 میلیون مخاطب را به خود جذب کرده اند؛ در حالی که این میزان در دهه 1970م بیش از 55 میلیون بـیننده بـود.» اما آیا این بـدان مـعنا است که مردم امروزه کمتر مطلع هستند؟ درست بر عکس؛ مردم امروزه از هر زمان دیگری بیشتر مطلع هستند؛ چرا که می توانند به سرعت اخبار به روزشده را در هر جایی که هستند، از طریق بستر فـضای مـجازی، دریافت کنند و از آن طرف هم قدرت فناوری های اطلاعاتی جدید نظیر شبکه های اجتماعی (توییتر، فیس بوک، گوگل پلاس و...) و شبکه های اشتراک ویدئو (یوتیوب)، به هر فردی اجازه می دهد که هرگاه در بطن یک رویداد قرار داشـت، بـه سرعت خبرها و تـصاویر آن رویداد را برای همه جهان ارسال کند.
اما یک نکته و یک سؤال مهم در این بین وجود دارد. نکته اول، نـقشِ مخاطب به عنوان تولیدکننده است؛ نه مصرف کننده پیامِ رسانه. سؤال دوم آنـ که آیـا در ایـن جریان آزاد اطلاعاتی، به همان سهولتی که به هر فردی این امکان را می دهد تا پیام خود را منتشر کـند، ایـن امکان برای فردی با دیدگاهی مخالف دیدگاه گردانندگان آن فضا وجود دارد؟
در مورد نکته اول، والتـر بـنیامین (1892 تـا 1940م) نظریه پرداز برجسته دهه های نخست قرن بیستم، در مقاله مشهور خود با نام «هنر در عصر تکثیر مـکانیکی» بیان می کند که فناوری های مدرن، با نزدیک تر کردن اثر هنری (متن) به مـخاطب، به تدریج، تمایز میان اصـل و کـپی (بدل) را از بین برده اند و در این حالت، «تمایز میان مؤلف و مخاطب، ویژگی اساسی خود را از دست خواهد داد. این تمایز، صرفاً جنبه کارکردی خواهد یافت که هر بار روندی متفاوت خواهد داشت. در واقع، مخاطب (خـواننده )، هر لحظه آماده است تا به مؤلف تبدیل شود.»
این مسأله، بدین معنا است که با از بین رفتن تمایز میان اصل و کپی و به تبع آن، یکی شدن مؤلف و مخاطب ـ در ابزار رسانه ـ، جنبه زیـباشناختی یـکه و یگانه اثر، تبدیل به پیامی جمعی و وارد ابعاد ایدئولوژیک و سیاسی خواهد شد؛ یعنی همان گونه که یک هنرمند در مقابل دوربین با فریب و شعبده های خود، بیننده را محو خود می سازد، نظام سلطه و هـژمونی حـاکم نیز از این پس قادر خواهد بود تا با استفاده از فناوری و ابزار رسانه، بر اذهان توده غلبه یابد و بدین شکل، با همسوانگاری گفتمان مورد نظر خود با مخاطب، به بازتولید و تـکثیر ایـدئولوژی نهفته در گفتمان خود بپردازد. بدین شکل، نظام سلطه هر چه بیشتر قادر به یکسان سازی مخاطب در قالب مصرف کننده و در نتیجه، قادر به القای نامحسوس ایدئولوژی خود در قالب یک کالای فرهنگی یـا یـک مـُد مصرفی به توده خواهد شـد. هـمان طـور که گفته شد، رسانه های مجازی با وسعت اطلاعات و امکانات ویژه برای مخاطب یا همان مصرف کننده، در عین حال با در اختیار گذاشتن ابـزار فـرامتن، مـخاطب یا مصرف کننده را خواسته و ناخواسته، تبدیل به تولیدکننده و پدیـدآورنده نـیز می کنند که ناخودآگاه همسو با ایدئولوژی سیاسی ـ اقتصادی حاکم (نظام سلطه)، آگاهی جمعی کذبی را در یک چرخه ارتباطی مداوم تـولید و بـازتولید، مـصرف می کند و در یک کلام، رسانه های مجازی، موجب از بین رفتن آگاهی فـردی و آزادی اندیشه او می شود و در نهایت، تنها یک گزینه، یعنی ارتباط جمعی کذبی را فراهم می آورند که فرهنگ و اندیشه را همچون یک کـالای فـرهنگی، مـصرف و در عین حال بازتولید می کند.
سرانجام، آنچه از این روند مصرف و بازتولید بـر جـای می ماند،... به مثابه یک کالای مُد روز در برابر حقیقتی می باشد که هر روز ـ در این چرخه فناوری ـ کم رنگ تر و بـی نشان تر مـسخ شـده و بی هویت باقی می ماند.
به نظر می رسد با تبیین نقش واقعی مخاطب، پاسـخ سـؤال دوم نـیز مشخص شده است. برخلاف آنچه پل لوینسون در مقاله خود به عنوان مشخصه اصلی رسانه های جـدید، یـعنی گـشودگی بر همه نظرها و دیدگاه ها اشاره می کند، باید گفت اصولاً ماهیت نشر و پخش اطلاعات، گـزینشی اسـت. گیلپین می گوید: «رسانه های همگانی، از طریق گزینش تصویرها، عنوان ها و سبک هایی که به درون اتاق های نـشیمن مـی فرستند، ایـدئولوژی را انتقال و تغییر ماهیت می دهند.» برای پاسخ به سؤال فوق، شاید به نظر برسد کـه راه رهـایی از این هژمونی رسانه ای، فضای مجازی است؛ چرا که فضای مجازی، یک سرویس تـمرکززدا و پلورال بـرای هـمه جامعه است.
اینترنت، از آغاز همه گیری در دهه 1990 م تا کنون، مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده است. آزادیـ و دسـترسی به اینترنت، دیگر مقوله ای نیست که قابل بحث و نیاز به اثبات داشـته بـاشد؛ امـا این پرسش مطرح می شود که آیا خود اینترنت نیز در دام شرکت های بزرگی چون: یاهو، امریکن آنـلاین، گـوگل و... نیست؟ پاسـخ به این سؤال، مثبت است. در اینترنت، پایگاه های پرقدرتی نظیر بی سی دیسنی و ای اس پی ان یـکه تازی مـی کنند و ویکی پدیا آنچه را می خواهد، می داند و آنچه را می داند، می گوید. در مجموع، هرچند هم اکنون نیز می توان این انتقال نسل از رسـانه های سـنتی به رسانه های جدید را به وضوح مشاهده کرد، اما در عین حال، مهم ترین موضوع ایـن نـیست که علت یا مانع پیشرفت و ورود به بـستری بـا قـابلیت هایی گسترده تر و متفاوت تر چیست؛ بلکه باید بتوان در ایـن ارتـباط چندوجهی، توازن را به خوبی رعایت کرد و با آگاهی از این نکته، که شبکه های اجتماعی ابـزار اصـلی آمریکا برای نفوذ بر افـکار جـهانی است، بـه سـراغ آنـ ها رفت. مسأله اصلی این است کـه فـناوری باید از سازنده خود تبعیت کند؛ نه اینکه ما تابع فناوری باشیم و ایـن امـر، مستلزم آگاهی بخشی و مقاوم کردن مخاطب اسـت.
امروزه هزاران وبلاگ و صدها شبکه اجتماعی، این امکان را فراهم آورده است که جوانان در شورهای اسلامی گذشته پرفرازونشیب و عمق جنایاتی را که در حق ملت های مظلوم صورت گرفته است، مرور کرده و نـظریات خـود را درخصوص چگونگی بازپس گیری این حقوق آزادانه مطرح نمایند. در دورانی که چکمه های دژخیمان و حاکمان مستبد بر گلوی هر آزاده ای سنگینی می کرد و هر ندای آزادی خواهی را با گلوله و شکنجه پاسخ می گفت، جوانان در کـشورهای عـربی دست از تلاش و تحصیل علم بر نداشته و در درون مرزهای خود و حتی کشورهای دیگر، به علم آموزی و ارتقای سطح دانش خود همت گماردند.
با رشد و توسعه فـناوری های ارتـباطی و فراگیر شدن ارتباطات جهانی، ایـن جـوانان بغض فروخفته خود را در شبکه های اجتماعی و وبلاگ ها منتشر کردند و رفته رفته اجتماع گسترده ای از جوانان مستعد و آزرده از اختناق، در فضای مجازی شکل گرفت. تبادل اطلاعات و انتقال تصاویر حـاکمان جـور، در حالی که تا کـمر در مـقابل اربابان چشم آبی خم شده بودند و یا جام شراب در مجالس شبانه به یکدیگر تعارف می کردند، روزبه روز آتشی را در زیر خروارها خاکستر پدید آورد که هر لحظه منتظر فرصتی بود تا زبانه بکشد و دودمـان دشـداشه های آغشته به خون را به آتش بکشد و اینک تقریباً نزدیک به یکسال است شاهد آتشی هستیم که مدت ها انتظار آن را می کشیدیم؛ آتشی که در کشورهای مختلف نظیر: مصر، لیبی، یمن، تونس و بحرین زبـانه کـشید و آشیانه سـتم را به تلی از خاکستر تبدیل کرد.
منابع:
1· Benjamin, W (1955). The work of Art in the Age of Mechanical Reproduction. Illumination.
2· fraser, m. (2008). soft power superpowers cultural and national assets of japan and united states. Yasushi, Watanabe and L. McConnell, David, Editors with a foreword by Joseph S.Nye, Jr, M.E. sharpe, Inc.
3. آی تی وایب، (30 اردیبهشت 1388)، پایـان عـصر تماشای تلویزیون به سبک سـنتی نـزدیک است، بازیابی از مدیا نیوز پایگاه اطلاع رسانی ارتباطات و رسانه ها.
4. http://www.medianews.ir/fa/2009/05/20/tv.html
5.براونینگ، ج. (Feb2007)، the message is the medium. Prospect Magazine,Issue 131.
6.بصیریان، ح. (زمستان 1385)، درآمدی بـه سـواد رسانه و تفکر انتقادی، فصلنامه رسـانه، شـماره 68.
7.بـیچرانلو، د. (1388) کارکردهای شبکه های تـلویزیونی مـاهواره ای در جنگ نرم، فصلنامه رسـانه، سـال بیستم، شماره 2.
8..توکلی، س. د. (16 دی 1386)، هژمونی و رسانه، بازیابی از روزنامه اعتماد:
http: //www.magiran.com/npview.asp?ID=1551178
9.حمیدی، م. (19 دی1390)، رسانه و فناوری های دیجیتال؛ استحاله حـقیقت در فـضای مجازی، بازیابی از روزنامه کیهان:
http://kayhannews.ir/901019/9.htm #other1104
10. راشا تـودی، (30 بـهمن 1390)، شبکه های اجـتماعی: ابـزار اصـلی آمریکا برای نفوذ بـر افکار جهانی است، بازیابی از خبرگزاری فارس:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901130000328
11.ساندرس، ف. ا. (1382 )، جنگ سرد فرهنگی: سیا در عرصه فرهنگ و هنر، انـتشارات غـرب شناسی.
12.عیوضی، م. ر. (1389)، موضوع: نظریه جنگ نرم و کـاربرد هـژمونی رسـانه، عـضو هـیئت علمی دانشگاه بـین المللی امـام خمینی(س).
13.گیلپین، ر. (1993 )، ماهیت اقتصاد سیاسی، ترجمه مهدی تقوی، تهران، اطلاعات اقتصادی ـ سیاسی.
14.لوینسون، پ. (بدون تاریخ)، جـدیدتر از رسـانه های خـیلی جدید، استاد ارتباطات و مطالعات رسانه ای، دانشگاه فـوردهام، نـیویورک، آمـریکا، ص 1.
15.مـک لوهـان، م. (1377)، بـرای درک رسانه ها، آذری، در مرکز تحقیقات صدا و سیما.
16.مهدی زاده، س. (1389)، نظریه های رسانه: اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، همشهری، تهران.