میلاد جلیلزاده در فرهیختگان نوشت:
دو ماه از آخرین باری که آخرین آمار فروش فیلم «همه میدانند» منتشر شد میگذرد و دیگر چندان خبری از اصغر فرهادی و فیلمش، نه در رسانههای ایرانی هست، نه در فرانسه که بستر انتشار اول این فیلم بود و این قطعا روی استقبال از اثر فرهادی در اسپانیا و دیگر کشورهای اسپانیاییزبان این فیلم، مردم آنها را هم بهعنوان مخاطب هدف در نظر گرفته بود، تاثیر خواهد گذاشت.
این فیلم، اساسا فیلم مراسم افتتاحیه بود و در ادامه هیچکدام از مسیرهایی که رفت چندان نتوانست چشمگیر ظاهر شود. «همه میدانند» در افتتاحیه جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد اما در مراسم اختتامیه جایزهای را برنده نشد.
فیلم پرستاره اصغر فرهادی در مراسم افتتاحیه اکران و هفتههای اول نمایش هم نسبتا موفق ظاهر شد اما در ادامه کارش به رکود کشید و حالا دو ماهی میشود که سرمایهگذار و تهیهکننده آن حتی آمار فروش فیلم را رسانهای نکردهاند.
منتقدان خارجی هم ابتدا با ذوق بیشتری به استقبال تماشای این فیلم رفتند اما در ادامه و بعد از تماشا شدن آن توسط تعداد بیشتری از سینمایینویسان، جمعبندی آرا چندان به نفع فرهادی تمام نشد.
این وضعیت نشاندهنده آن است که فرهادی در ابتدای راه توانسته از شهرتی که به سبب بعضی از آثار قبلیاش به دست آورده بود، استفاده کند اما کمکم انبان او هم خالی شد و حالا مقدار معتنابهی از اعتباری که سرمایه کارش قرار داده بود را هزینه کرده است.
اما چرا این اتفاق افتاد و چرا فیلمسازی که خیلی از ایرانیها روی او بهعنوان چهره بینالمللی سینمای کشورشان حساب باز کردهاند، چنین غروب افسردهای را با آخرین اثرش رقم زد؟
«همه میدانند» طبق آخرین آماری که از فروش آن منتشر شد، از لحاظ تجاری یک فیلم زیانده بود. نزدیک به 12 میلیون دلار هزینه تولید این فیلم شده است و آخرین آمار فروش آن نزدیک به هفت میلیون دلار بود. این البته مربوط به فروش «همه میدانند» در کشور فرانسه است اما باید توجه داشت که بستر انتشار اصلی این فیلم، همان کشور فرانسه بوده است و نتیجه آمار فروشی که در این کشور به دست بیاید، روی اکرانهای آتی فیلم در کشورهای دیگر هم موثر خواهد بود.
این فیلم در هفتههای اول اکران، آمار خوبی را در فروش گیشهای به دست آورد که مقدار زیادی از آن نه به خاطر نام اصغر فرهادی، بلکه به دلیل کنار هم قرار گرفتن پنهلوپه کروز و خاویر باردم در یک فیلم بود.
اما این وضعیت در ادامه سیری نزولی را طی کرد و بعد از اینکه تعدادی از فرانسویها، کار را تماشا کردند و مشخص شد که فیلم فرهادی چه فیلمی است و چه کیفیتی دارد، رفتهرفته تعداد مخاطبان آن رو به کاهش گذاشت. «همه میدانند» در هفته اول اکران، رتبه دوم فروش را بین فیلمهای روی پرده در فرانسه داشت؛ اما تنها بعد از هفت هفته نمایش، به رتبه بیستوهشتم سقوط کرد.
41 درصد از فروش این فیلم متعلق به افتتاحیه آن یا به عبارتی همان هفته اول اکران است و این کسر بالا نشان میدهد که فیلم فرهادی در ابتدا توانسته بود خیلی کنجکاویبرانگیز باشد و در ادامه، مخاطبانی که آن را دیدهاند با اعلام نارضایتیشان این کنجکاوی را در باقی تماشاگران از بین بردهاند.
نکته قابل توجه درباره این فیلم و سیر نزولی استقبال از آن این است که رسانههای داخل ایران هفته اول اکران فیلم فرهادی را با آب و تاب و ذوقزدگی فراوان پوشش دادند اما وقتی که آمار فروش آن افت شدیدی کرد، هیچ مطلبی در این باره منتشر نشد.
تحلیلی که درباره چنین وضعی میتوان به آن رجوع کرد، اعتیاد بخشی از جامعه ایرانی به «مخدر افتخار» است که حتی وقتی بیپشتوانه بودن آن مشخص بشود، امکان دارد کار را به خودفریبی و ندیدن واقعیتها بکشاند.
«همه میدانند» که در هشت می(18 اردیبهشت) بهعنوان فیلم مراسم افتتاحیه هفتادویکمین جشنواره فیلم کن اولین نمایش جهانیاش را تجربه کرد و یک روز بعد در سینماهای فرانسه به اکران عمومی درآمد و قرار است از 13 سپتامبر(22 شهریور) در سینماهای آرژانتین و 14 سپتامبر(23 شهریور) در سینماهای کشور اسپانیا اکران عمومیاش را آغاز کند. سپس این فیلم از بیستوهفتم سپتامبر(5 مهر) در آلمان و از هشتم نوامبر(17 آبان) در ایتالیا هم نمایش عمومیاش را آغاز میکند.
فیلم فرهادی طبق آماری که تا این لحظه منتشر شده، چیزی در حدود 60درصد از هزینه تولیدش را در گیشههای فرانسه برگردانده است و حالا دیگر بیلان فروش آن در این کشور تقریبا متوقف شده است. اگر این فیلم در کشورهای اسپانیاییزبان هم به همان اندازهای که در فرانسه فروش داشت بفروشد، تازه میشود گفت که تنها 20درصد بیشتر از هزینه اولیهاش را بازگردانده است.
این در حالی است که فرهادی برای فیلم «همه میدانند» از هنرپیشههای مطرح سینمای اروپا استفاده کرده و برای تولید اثر او هزینههای تولید یک فیلم حرفهای پرداخت شدهاند.
مقایسهای بین نسبت بودجه فیلمهای تجاری معمول در دنیا و میزان فروش آنها نشان میدهد که فروش اثر اصغر فرهادی تا اینجای کار یک شکست مطلق بوده و با توجه به روندی که تا این لحظه طی کرده، بعید است که در ادامه هم بتواند ورق را به طرز محسوسی برگرداند.
بهطور مثال فیام «پلنگ سیاه» که در سال جاری میلادی با هزینه 210 میلیون دلار تولید شد، فقط در کشور آمریکا یک میلیارد و 346 میلیون دلار فروش داشت؛ یعنی چیزی در حدود چهارونیم برابر هزینه تولید آن و در ادامه با اضافه شدن رقمهای فروش خارجی این فیلم، چنین نسبتی چند برابر افزایش هم خواهد داشت.
یا میشود به نسبت هزینه و فروش «بتمن علیه سوپرمن» توجه کرد که بین فیلمهای مطرح و پرهزینه سالهای اخیر بهعنوان اثری معرفی میشود که در گیشه چندان موفق ظاهر نشد. این فیلم توانست با هزینه 250میلیون دلاری، 873 میلیون دلار در خود آمریکا فروش داشته باشد و این یعنی چیزی در حدود سهونیم برابر هزینههای تولید آن. با احتساب این ارقام و عطف به این نسبتها میان بودجه و میزان فروش فیلمهای اصطلاحا حرفهای یا تجاری، اثر اصغر فرهادی به مرحله زیاندهی رسیده است.
چنین وضعی بهطور قطع کار را برای او در صورتی که در ادامه مسیر همچنان بخواهد با سرمایهگذاران خارجی فیلم بسازد، خیلی سخت خواهد کرد. بالاترین درجه سوددهی در میان آثار فرهادی را «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» داشتهاند که تهیهکننده اولی سیدمحمود رضوی و تهیهکننده دومی خود اصغر فرهادی بود.
این دو اثر تماما در ایران و مطابق با امکانات سرمایهای ایران ساخته شده بودند اما قرار گرفتن آنها در مقیاسهای جهانی، هرچند فروشی در حد و اندازه فاتحان هفتگی باکسآفیس آمریکا یا سینمای هند نداشت، اما با توجه به میزان بودجهای که برای تولید آنها صرف شده بود، سوددهی خیلی بالایی ایجاد کرد. تا به حال حتی یک فیلمساز از سینمای ایران مهاجرت نکرده و در کشورهای دیگر اثری را جلوی دوربین نبرده که بتواند موفقیتهایش در داخل کشور را در خارج همچنان تکرار کند.
چنین وضعی بارها و بارها در مورد فیلمسازان مختلف ایرانی تکرار شده است اما نکته عجیبی که وجود دارد، میل کارگردانهای دیگری در ایران، برای آزمودن مجدد این مسیر امتحان پسداده است.