دو نکته در مورد این جلسه در ابتدا باید عرض کنم. به هر صورت سوال از رئیسجمهور از حیثی که بعضیها تصور میکردند میتواند جلسه پرتنشی باشد، خوشبختانه با تدبیری که شاید هر دو طرف از خودشان بروز دادند، این اتفاق نیفتاد. پیشبینی این بود که ممکن است به هر دلیلی جلسه به تشنج کشیده شود تا اساسا طرح سوال از رئیسجمهور در کشور پرهزینه شود، در حالی که این یک مساله خیلی طبیعی است، جزو حقوق مجلس است و جزو وظایف رئیسجمهور است که اگر مجلس پرسشی داشت، به آن پاسخ داده شود.
این رفت و برگشت خیلی عادی میتواند برقرار شود؛ چه طرفین قانع شوند و چه نشوند. پیشبینی این بود که ممکن است با حرفها و بحثهای حاشیهای و احساسات یا عصبانیتهایی که قرار است بروز کند، مسیر جلسه اصلا عوض شود. باید از این جهت شاکر بود که این اتفاق نیفتاد، یعنی هر دو طرف با این ذهنیت، با درک شرایط امروز فقط روی محور سوالات ایستادند سعی کردند به آنها پاسخ دهند و از طرح مسائل حاشیهای فاصله گرفتند.
اما در مورد سوال اصلی، در مورد وضعیت اصلاحطلبان، به نظر من کلیت این جریان همچنان خودش را حامی آقای روحانی میداند و باید هم بداند، برای اینکه بالاخره جزو جریانهای اصلی پشتیبان برنامههای ایشان بودند و جزو جریانهایی بودند که مانع رایآوری کاندیداهای دیگر شدند. طبیعی است که از ایشان پشتیبانی کنند، اما هرچه جلوتر میرویم، شاید مثلا از یک سال قبل این بحث در بخشی از جریان اصلاحطلب شروع شد که باید خودشان را برای انتخابات بعدی آماده کنند؛ یعنی به عبارتی برای سال1400.
در انتخابات بعدی اینها یا باید حافظ وضع موجود باشند که در اختیار آقای روحانی و کاندیدای آنها بوده، یا باید نقش اپوزیسیون و منتقد شرایط حاکم را ایفا کنند و بیایند نامزد خودشان را تبلیغ کنند که بگویند این نامزد حرف متفاوتی از گذشته دارد. این کار به تدریج و به آرامی داشت شروع میشد، یعنی یک برنامهای بود که ما هرچه جلوتر میرفتیم، افراد بیشتری به این میپیوستند و این بحثها را مطرح میکردند اما واقعیت این است که این اتفاقات در این چند ماه اخیر در حوزه مسائل اقتصادی و حتی سیاسی به معنای سیاست خارجی و برجام و... یک مقداری برنامههای آنها را به هم زد که از آن شیب تدریجی شتاب بیشتری را به خودشان بدهند و فاصله بیشتری را نگه دارند. چرا؟ برای اینکه اساسا شرایط موجود که بخش زیادی از آن ناشی از ناکارآمدی دولت است و با سیاستهای دولت به مدیرانش، به کوتاهیها و تقصیرها و قصور دولت برمیگردد، خیلی قابل دفاع نیست، یعنی این جریان به هیچ وجه نمیتواند دفاع کند.
بنابراین ترجیح میدهد به جای اینکه در مقابل سوالات مردم قرار بگیرد، بیاید و نقش منتقد را بازی کند که هم آن هدف 1400 را از امروز مدنظر داشته باشد، هم اینکه یک جاهایی بتواند شانه از بار مسئولیتی که داشته، خالی کند و بگوید بله، ما هم مثل شما فکر میکنیم، بله، ما هم مثل مردم منتقدیم، مثل دیگران منتقد دولت هستیم.
شیب این مساله، درحال حاضر سریعتر میشود، یعنی شما توجه کنید در جلسه رایگیری برای رئیسجمهور، حتی 22 نفر از نمایندگان مجلس درخواست میدهند که بیاییم رایگیری را علنی کنیم، یعنی معلوم شود که چه کسی از صحبتهای آقای روحانی قانع شده؛ این همهمشکلات اقتصادی داریم، پنج تا هم سوال داریم. هرکسی قانع شده، اسمش را شفاف اعلام کند، آن کسانی هم که قانع نشدند، اسمشان را اعلام کنند.
خود نمایندگان مجلس حاضر به این شفافیت نیستند، یعنی حاضر نیستند که وقتی صحبتهای آقای روحانی را شنیدند و حرفهای ایشان را قبول دارند، پس رای مثبت به ایشان بدهند. حاضر نیستند، برای اینکه باید بروند به مردمشان جواب دهند، به شهرهایشان جواب دهند، برای همین اجازه نمیدهند که رایگیری شفاف باشد، اجازه نمیدهند که رایگیری با ورقه و اسم باشد. رایگیری به شکل الکترونیک برگزار میشود که ما در حقیقت با چند تا عدد مواجه هستیم. نه اسامی رای دهندگان .
در جلسه جوابهایی که آقای روحانی دادند، حالا به شکل آرامبخش و حالتی بود که خیلی تنش ایجاد نکرد. به نظرتان این نوع جوابدادن نشان میدهد که آقای روحانی چیزی در چنته ندارد یا واقعا ذهنش اینطوری است که میخواهد فضا آرام باشد و اینطوری فکر میکرد که اگر به این شکل جواب دهد، نمایندگان هم قانع میشوند و مساله حل میشود؟
به نظرم یک جاهایی را باید بگوییم دیگر دولت پاسخ ندارد. بالاخره پاسخ که باید وجود داشته باشد، پاسخ را میشود به زبان خیلی خوب هم بیان کرد. به زبان آمار بگویی، به زبان نمودار بگویی یا به زبان استدلال بگویی. به نظر من پاسخی وجود نداشت و هرچه بود، آنجا بیان شد. البته به نوعی هم بیان شد که مجلس هم تحریک نشود، چون وقتی یک کسی میآید آنجا و میگوید این چه سوالاتی است که پرسیدید؟ مثلا شرایطمان هم خیلی خوب است و مردم مشکل ندارند، ولی ایشان برعکس این را گرفت. گفت نه، این سوالات، سوالاتی است که در ذهن خیلی از مردم است؛ اینها سوالهای مردم است.
نگاه کنید، میتوانست پاسخ اول تحریککننده باشد. اما چون پاسخهای منطقی پشتش نبود، نتیجهاش فرقی نکرد، فقط ادبیات آقای روحانی همانطور که ادبیات نمایندگان هم خوب بود، ادبیات آقای روحانی هم خوب بود و عملا به یک نوع تنشی منجر نشد، ولی از باب اقناعسازی نتوانست مجلس را قانع کند. یعنی شاید بعضیها معتقد باشند که این حرفها با یک مصاحبه تلویزیونی فرقی نداشت. ایشان شاید فکر کرده آمده مصاحبهتلویزیونی جلوی یک مجری، در حالی که نمایندهها اطلاعات زیادی دارند، آمارها را میدانند، صراحت لهجه بیشتری دارند و از این جهت آنها راحتتر میتوانند حرف بزنند. ایشان تلاش کرد که فضای داخلی مجلس را بیشتر از این تحریک نکند، ولی در جهت اغنای نمایندهها، آقای روحانی نتوانست موفق شود.
به نظرتان آینده روحانی الان به چه سمتی میرود؟ مجلس به آقای ربیعی رای نداد، به کرباسیان رای نداد، آقای شریعتمداری هم احتمالا استیضاح شوند. به نظرتان یک فضای ضد دولت شکل گرفته در مجلس و حتی احتمال دارد حرف استیضاح رییس جمهور هم پیش بیاید؟
این فضا محصول بیعملی دولت است، یعنی شما نگاه کنید از چه زمانی بحث تغییر درکابینه مطرح شد. حتی نمایندگان مجلس هم از دولت خواهش کردند، گفتند این کابینه با آن دورنما، با آن شعارها، با آن اهداف سازگار نیست و اساسا توان این را ندارد. رسما از رئیسجمهور خواستند که شما خودتان کابینه را عوض کنید و آنجا تهدید هم کردند و گفتند اگر شما این کار را نکنید، ما این کار را میکنیم.
در حقیقت به نظر من آقای روحانی یک جاهایی نمیخواهد خودش هزینه دهد، این هزینه را دارد میاندازد روی دوش مجلس. مثل آقای ربیعی و استیضاح آقای کرباسیان و همه اینها هزینههایی است که دولت باید خودش بدهد.
رئیس بانک مرکزی برکنار شد یا استعفا کرد؟ رئیس بانک مرکزیباید برکنار میشد. ولی گفتند ایشان استعفا کرده، خیلی ممنون از زحماتشان، میرویم یکی دیگر را میآوریم. دولت حاضر نیست هزینه بدهد و این بخشی از مردم و نخبگان و نمایندگان را عصبانی و ناراحت میکند.
همه به شما میگویند و همین طور کارشناسان دلسوز میگویند که وزرای شما تحمل و قدرت کارکردن در این سطح را در شرایط سخت ندارند؛ چه از نظر ذهنی و چه از نظر جسمی؛ اصلا حال و انرژی ندارند- حالا تعابیر کابینه پیر و خسته و... که خود آقای روحانی هم به نوعی این را تایید کرد- بنابراین مجلس دارد کاری را انجام میدهد که دولت باید زودتر از این انجام میداد، ولی چون دولت حاضر نیست و این جسارت را ندارد که این هزینه را بدهد و همه اینها را دارد سر مجلس بار میکند. حالا مجلس هم مسئولیتش را پذیرفته و دارد کارش را انجام میدهد، ولی اینها میتواند توسط دولت و چیزی بیشتر از این انجام شود، یعنی بخشهای مهمتری هم وجود دارند که میتواند توسط خود آقای روحانی دچار تغییر شود.
در مورد نقش آقای لاریجانی نظرتان چیست؟ به نظرتان یک چرخش نسبت به گذشته اتفاق افتاده است؟ ایشان در گذشته از روحانی بیشتر حمایت میکرد، به نظرتان الان آن فضا دیگر برای آقای لاریجانی وجود ندارد؟
پشت صحنهها را که ما خبر نداریم، ولی شرایط متفاوت میشود، یعنی شاید در یک شرایط دیگری آقای لاریجانی ارادهای داشته و میتوانسته این ارادهاش را به نمایندگان بقبولاند و آنها را راضی کند، کمااینکه شما در گذشته حداقل چهار یا پنج سوال دارید که با لابیهای مجلس، هیات رئیسه و خود دولت و رئیسجمهور، همهشان حذف شدند، یعنی همهشان به صحن نرسیدند. این برای گذشته است، اما چون شرایطمان تغییر کرده، آقای لاریجانی هم نمیتواند در مقابل این شرایط مقاومت کند.
شما اگر تاریخچه خود این پنج سوال را یک بار مرور کنید، آنجا متوجه میشوید که مگر چقدر میشود مقاومت کرد، چقدر میشود هوای دولت را داشت، چقدر میشود از نمایندهها خواست که شرایط اینطور است، شما کوتاه بیایید و سوال مطرح نکنید و بروید از مسیرهای دیگری اقدام کنید.
چون آن مسیرها قبلا انجام شده و آقای لاریجانی تمام تلاش خود را انجام داده که این اتفاقات نیفتد، اما تا یک حدی میشود. شرایط هم تغییر کرده، شدت اتفاقات بیشتر از گذشته شده، بنابراین ایشان هم نمیتواند در برابر این موجی که هم درجامعه و مجلس وجود دارد، مقاومت کند. لذا سوال این دفعه میآید و اعلام وصول میشود، استیضاحها سریعتر میآید و در دستور قرار میگیرد و ادامه ماجرا. به نظر من آن مقاومت آنجا دیگر امکانش وجود ندارد، چه بخواهند و چه نخواهند.
به نظرتان این تلنگر باعث میشود که در دولت یک فضای جدید اتفاق بیفتد یا مجلس سعی میکند دوباره همین فضا را پیش ببرد؛ یعنی حتی بحث استیضاح و سوالات دیگر هم در پیش باشد؟
من این را نمیدانم، ولی آن چیزی که بالاتر از همه اینهاست، عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور است. آن یک بحث دیگری است که در طول تاریخ انقلاب یک بار داشتیم که به نظر من آن زمینه دارد. مسئولان نظام هم راضی به طرح آن موضوع شاید نباشند. همه این تلاشها دارد صورت میگیرد، برای اینکه دولت به تحرکی وارد شود و واقعا هم باید دولت پیام مجلس و مردم را بگیرد. یعنی به تحرک وادار شود، به تغییر تن دهد، به اصلاحات در سیاستها و آدمها و رفتارها و منشها و اینها هم تن دهد تا مقداری بتواند فضا را مدیریت کند، در غیر این صورت ممکن است در آینده آن مسیری که هیچکس دلش نمیخواهد، طی شود؛ این قابل پیشبینی نیست برای آینده.