به گزارش ایسنا، «جنگ»، اساساً پدیده مذموم و شومی است و آغازگر جنگ باید دلیل موجهی برای این اقدام خود داشته باشد. در عرف امروزین و قوانین بینالمللی مسئولیت هر جنگی با آغازکننده آن است و البته زمانی که جنگ آغاز شود، ممکن است نیروی مدافع، آن جنگ را به خاک مهاجم کشانده و ادامه دهد یا منافع و منابع مهاجم و متجاوز را مورد تهدید و حمله قرار دهد.
با توجه به ادبیات غیرمتمدنانه مقامات آمریکایی و تهدیدهای شعاری که ممکن است آمریکاییها را در آستانه یک اشتباه تاریخی دیگر در رابطه با جمهوری اسلامی ایران قرار دهد؛ لازم است به نقشی که آمریکا در دوران دفاع مقدس در تحریک صدام مبنی بر حمله به ایران داشته است اشارهای شود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی،تحلیلگران آمریکایی در تحلیلهای خود و اطلاعاتی که از اوضاع سیاسی، اجتماعی و نظامی ایران به عراق داده بودند دچار اشتباهاتی بودند که نتیجه آن پیروزی ملت ایران و اثبات اقتدار و سرافرازی ایرانیان در منطقه شد.
«وجود رهبری بیبدیل حضرت امام خمینی(ره)»، «پشتیبانی عظیم مردم پرتحمل ایران از نظام جمهوری اسلامی»، « حضور داوطلبانه رزمندگان»، «ابتکار عمل، خلاقیت و تدبیر فرماندهان» بخشی از مؤلفههایی بودند که آمریکا و صدام در محاسبات خود نگنجانده بودند. همین باعث شد تا رونالد ریگان کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا از حزب جمهوری خواه با شکست سکوت خود در مورد بروز جنگ میان ایران و عراق کارتر را متهم به حضور در این جنگ کند و بگوید که این درگیری میتواند به جنگی خطرناک که تأمین نفت جهان غرب را تهدید کند منجر شود.(1)
با این وجود موضع آمریکا در جنگ ایران و عراق اساساً مبنی بر حمایت از عراق در آغاز تهاجم به خاک جمهوریاسلامی، به منظور تعدیل در مواضع انقلابی ایران بود. متعاقب ناکامی عراق در تحقق و تأمین اهداف سیاسی ونظامیاش در جنگ و در پی تهاجمات سراسری قوای ایرانی که منتهی به فتح خرمشهر شد، ماهیت جنگ ازنظر سیاسی و نظامی تغییر کرد.
به این معنی که اگر تا آن زمان از دیدگاه طراحان، از حربه جنگ به عنوان اهرم فشار و کنترل ایران استفاده میشد. این حربه در مرحله جدید به عامل بیثبات کننده عراق و طبعاً منطقه تبدیل شد. از این پس، از سوی آمریکا وغرب و نیز کشورهای منطقه، جنگ و ادامه آن به منزله اهرم صدور انقلاب و تهدید منافع آمریکا و تزلزل سیاسی - نظامی عراق و کشورهای منطقه ، مورد ارزیابی قرار گرفت.
اتخاذ استراتژی «دفاع مطلق» از سوی عراق با هدایت وحمایت غربیها، این فرصت را در اختیار آمریکا و غرب قرار داد تا با حمایتهای همه جانبه از عراق، این کشور را در برابر تهاجمات احتمالی رزمندگان ایرانی حفظ کند. آمریکا و غرب پیش بینی میکردند و در صورتی که تهاجمات نیروهای ایرانی از نتیجه مطلوب برخوردار نشود و از سویی فشارهای لازم در جهت تعدیل جمهوریاسلامی ادامه یابد. سرانجام ایران را در برابر غرب مجبوربه ارائه امتیاز خواهد کرد.غربیها در عین حال که مخالفت موفقیت و پیروزی ایران بودند. عراقی قدرتمند را نیز نمیپذیرفتند.
به طوری که روزنامه هرالدتریبیون به نقل از هنری کیسینجرنوشت :« در این جنگ نفع نهایی آمریکا آن است که هر دو طرف بازنده شوند»(2)
البته آمریکاییها پیروزی ایران را خطرناک ارزیابی میکردند، زیرا پیام اعتقادی انقلاب اسلامی و شعارهای آن، خطر اضمحلال منافع آمریکا درکشورهای اسلامی را در پی داشت.
بولتن اکونومیست چاپ لندن هم در این زمینه آورده است: «این کشور (آمریکا) مایل نیست که هیچیک از دو طرف پیروز شوند. اما پیروزی ایران را نسبت به پیروزی عراق ، خطر بزرگتری برای اثبات منطقه تلقی خواهد کرد»(3)
علاوه بر این روزنامه سوئدی تمپوس نیز به نقل از هنری کیسینجر با اشاره اهداف محرمانه واشگتن یادآور شده است: « واشنگتن در مورد ایران که هرگز اهداف خود را محرمانه نمیگذارد، به این نتیجه رسیده است که این کشور تهدیدی بزرگتر است. ایران در نظر دارد بر عراق پیروز شده و دولتی اسلامی در این منطقه مستقر کند.(4)
با استناد به آنچه رسانهها در آن دوران منتشر کردند باید توضیح داد که تنبیه ایرانِ انقلابی به واسطه تهدید هژمونی آمریکا، سرگرم کردن ایران و ممانعت از سرایت تفکر انقلابی به دیگر کشورهای منطقه، تضعیف قدرت و توانایی ایران از جمله اهداف اصلی راهبرد جدید اعلام نشده دولت ایالات متحده بود. مطابق این راهبرد دیکتاتور فرصت طلب و بازنده نبرد سال 1352، به طرق مختلف تشویق به تجاوز نظامی به ایران شده و دو کشور ایران و عراق سالها سرگرم درگیری بیحاصل و پرهزینه خواهند شد که هیچکدام برنده واقعی این نبرد نخواهند بود. از نتایج دیگر این راهبرد نیز تضعیف عراق به عنوان یکی از عوامل تهدید کننده رژیم اشغالگر قدس و از بین بردن وحدت و همبستگی بین اعراب بود.
مطابق این برنامه، درگیری بین عراق و ایران تا زمانی ادامه خواهد یافت که اولا هر دو کشور تضعیف شوند، ثانیا ادامه درگیری منجر به پیروزی قطعی یک طرف جنگ نشود و ثالثا جنگ بین عراق و ایران محدود به سرزمین های دو طرف شده و به دیگر کشورهای منطقه از جمله همپیمانان اصلی آمریکا سرایت نکند. در واقع سیاستمداران آمریکا جنگی کنترل شده را میان عراق و ایران بوجود آورده و هدایت کردند و بر این اساس هیچگاه به یکی از طرفین اجازه پیروزی نهایی و قطعی در جنگ را نمیدادند.
لذا بر اساس این راهبرد، هنگامی که عراق بعد از آزادسازی خرمشهر به شدت آسیب دید، ایالات متحده آمریکا اعراب را در حمایت از حکومت در معرض سقوط بغداد بسیج و آنها را تشویق به ارائه کمکهای مالی به عراق کرد و خود نیز در رأس نیازهای اطلاعاتی عراق را که از طرق مختلف از جمله ماهوارههای نظامی و هواپیماهای آژاکس مستقر در عربستان کسب میشد، برآورده کرد و این سیاست در طول جنگ 8 ساله به دفعات تکرار میشود، تا از شکست قطعی عراق و پیروزی ایران جلوگیری شود.(5)
تشویق صدام برای حمله به ایران از طرق مختلفی توسط دولت ایالات متحد صورت گرفت که در زیر به تعدادی از آنها اشاره خواهیم کرد:
دیدار زیبیگنیو برژینسکی با صدام
الف- یکی از معروف ترین موضوعات طرح شده در این خصوص، ملاقات مشاور وقت امنیت ملی کارتر «زیبیگنیو برژینسکی» با صدام در مرز اردن-عراق در تیرماه 1359-ژوئن 1980- دوماه قبل از آغز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است.
اولین بار این موضوع در روزنامه انقلاب اسلامی به تاریخ 17 آذر1359 طرح شد. گفته شده در پاییز 1359 طارق عزیز معاون وقت نخست وزیر عراق در سفری که به پاریس داشت، در مصاحبهای با روزنامه «فیگارو»، این موضوع را مطرح کرد که دوماه قبل از شروع جنگ عراق و ایران، یکی از دولتمردان آمریکایی در مرز عراق- اردن با صدام دیدار کرده و در خصوص حمایت آمریکا از تهاجم عراق به ایران وی را مطمئن کرده است.
در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد، در تاریخ مزبور مشاور امنیت ملی وقت آمریکا در اردن حضور داشته و سرگرم دیدار رسمی و مذاکره با مقامات اردنی بوده است. نزدیک بودن زمان سفر برژینسکی به اردن با حمله سراسری عراق به ایران در کنارمستندات موجود دیگر در خصوص تشویق صدام به جنگ با ایران توسط آمریکا، سبب میشود که نتوان به سادگی از کنار ادعای ملاقات برژِینسکی با صدام گذشت.
تحلیل سازمان سیا از جامعه ایران
ب- یکی دیگر از مصادیق نقش آمریکا در تحریک صدام در حمله به ایران، موضوع تحویل گزارش تهیه شده توسط سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) از وضعیت جامعه ایران و نیروهای مسلح آن و تحویل این گزارش از طریق عربستان سعودی به عراق در سال 58-59 می باشد. گفته شده دولت ایالات متحده اطلاعاتی در خصوص نیروهای نظامی ایران تهیه و از طریق کشور عربستان سعودی در اختیار حکومت بعث عراق داده است. این موضوع اولین بار در سال 1366 توسط سفیر سابق آمریکا در عربستان و در کنفرانس "جوامع اسلامی" که در دانشگاه ویلانوا در ایالت پنسیلوانیا برگزار گردید، مطرح شد.
ج- «رابرت پری» روزنامهنگار سرشناس آمریکایی در سایت خود با عنوان «کنسرسیوم نیوز» در مقاله «چراغ سبز به صدام»(6) به این مطلب اشاره دارد که در ساختمان اصلی کنگره آمریکا به سندی «کاملا محرمانه» دست یافته است که از قول ژنرال «ژنرال الکساندر هیگ» - وزیر امورخارجه آمریکا در دولت ریگان- به چراغ سبز جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا به «فهد» ولیعهد وقت عربستان سعودی برای حمله صدام به ایران اشاره شده است.
در اختیار قرار دادن اطلاعات سیاسی نظامی ایران به عراق
د- آخرین منبع در خصوص حمایت دولت ایالات متحده آمریکا از حمله عراق به ایران، اظهارات یکی از مقامات آمریکایی به نام «هاوارد تیچر» (7) است. اهمیت اظهارات وی از این منظر است که او زمانی عضو شورای امنیت ملی آمریکا بوده است و به واسطه این عضویت، به اطلاعات محرمانه و دقیقی از سیاستها و برنامههای ایالات متحده در خصوص ایران و عراق دسترسی داشته است.
وی درخصوص اقدام آمریکا در ارائه کمکهای اطلاعاتی به عراق به منظور اتخاذ تصمیم حمله به ایران گفته است: «کمکهای مالی، پشتیبانی لجستیک و اطلاعات امنیتی برای عراقیها فراهم شد. آنان اطلاعاتی را که از ارزیابی نیروهای نظامی ایران به دست آوردیم در اختیار داشتند. حتی بر این باورم که این اطلاعات در تصمیم اول صدام حسین برای حمله به ایران تاثیرگذار بود.»(8)
منابع:
1- روزنامه اطلاعات ، 5 مهر 1359، صفحه 7
2 - خبرگزاری جمهوریاسلامی ، « گزارشهای ویژه »، 1364/11/28 ، روزنامه آمریکایی هرالدتریبیون.
3 - اداره کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد اسلامی ، « بررسی مطبوعات جهان » شماره 1078 ، مورخ 1365/1/19، اکونومیست 20مارس 1986 ، (1364/12/29).
4 - خبرگزاریجمهوریاسلامی ، « گزارشهای ویژه »، 1365/2/25 ، روزنامه سوئدی تمپوس .
5 و8- مقاله ریشههای سیاست مهاردوگانه حمله عراق به ایران با چراغ سبز آمریکا، سایت تاریخ ایرانی.
6- http://www.consortiumnews.com/archive/xfile5.html
7- عضو شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری دونالد ریگان در سالهای 1982 تا 1987.