به گزارش "ورزش سه"، یک باور عجیب از گذشته در سطح عامه جامعه فوتبالدوست ایران پرورش یافته است؛ اینکه بازیکن تیم ملی علاوه بر الگوی فنی باید یک انسان متشخص با قدرت کلامی بالا در اندازه های یک مدرس دانشگاه، الگوی لباس پوشیدن همانند یک مهندس برق و ارتباط عمومی به شکل یک روانشناس باشد، الگویی که در هیچ کجای دنیا محلی از اعراب ندارد.
قرار نیست پل پوگبا، نیمار یا مارکوس راشفورد قافله سالار پیشرفت فرهنگی جوامع مختلف در دنیا باشند. آنها باید حداکثر توانایی فنی خود را بروز داده و در چارچوب تصمیمات فنی یک سرمربی بهترین عملکرد را ارائه دهند.
بعد از جام جهانی 2006 و اتفاقاتی که منجر به خداحافظی علی دایی از تیم ملی شد، خط حمله فوتبال ایران دچار خشکسالی شده و نام های زیادی مانند رضا عنایتی، رسول خطیبی، محمد غلامی، رضا نوروزی و ... بسیاری در مقاطع مختلف تبدیل به سانتر فوروارد ثابت تیم ملی شدند و هیچ کدام نتوانستند این جایگاه را حفظ کنند.
اما در 4 سال اخیر سردار آزمون تقریبا از نظر فنی موفق به برآورده کردن استانداردهای مورد نظر تیم ملی بوده و گل های حساسی نیز به ثمر رسانده است. اگر ملاک بررسی کارنامه سردار آزمون تنها جام جهانی باشد که در این صورت علی دایی نیز بازیکنی در حد تیم ملی نبوده زیرا در 5 بازی جام جهانی موفق به گلزنی نشد.
اینکه از نظر فنی کارلوس کی روش تصمیم می گیرد در هر 3 بازی تیم ملی در جام جهانی از سردار آزمون در ترکیب اصلی استفاده کند، موضوعی فراتر از حوزه تخصصی مردم حتی روزنامه نگاران است زیرا در نهایت این حقیقت کلیشه ای در تمام سطوح فوتبال جاری است؛ مسئولیت فنی با سرمربی خواهد بود.
پذیرش این حقیقت، حصول نتیجه را بسته به اتفاقات درون مستطیل سبز می کند؛ یعنی اگر کارلوس کی روش با همین تئوری در نهایت نتیجه خوبی گرفت، ریاضی وار قرار گرفتن سردار آزمون در ترکیب اصلی تصمیم درستی بوده است.
مثال؟ یعنی اگر بعد از ورود محمد دانگشر در اوایل نیمه دوم دیدار برابر السد مثلا استقلال نه تنها گل نمی خورد بلکه یک گل دیگر هم می زد، آنگاه بی شک تفکرات وینفرد شفر در مورد این تعویض نتیجه داده بود و بالعکس.
اما بخش زیادی از عدم اقبال عمومی به سردار آزمون در فضای جامعه خصوصا جامعه مجازی، تصاویری است که از او ورای مستطیل سبز منتشر می شود. به عنوان مثال همین دیروز که خبر عدم حضور این مهاجم با استعداد در بازی تدارکاتی تیم ملی مقابل ازبکستان منتشر شد، بسیاری تصویر او در جریان حضور در یک سینما را علت دانسته و خط خوردن از تیم ملی را معلول چنین حواشی عجیبی تصور کنند.
در فرهنگ شرقی، قهرمان پروری و اسطوره سازی بخش لاینفکی حتی از داستان های افسانه ای بوده است. این یعنی ما انتظار داریم فردی که به عنوان مهاجم تیم ملی در ترکیب قرار می گیرد، از لحظه بیدار شدن از خواب تا خوابیدن، مطابق فرهنگ 2500 ساله و غنی ما رفتار کند.
این یعنی اگر یک بازیکن همانند ما ساعاتی از زمان خود را به تفریح پرداخت، از محسنات زندگی خود تصاویری را به نمایش گذاشت و خوب (آنچه آرزو بخش زیادی از جامعه است) زندگی کرد، لایق حضور در ترکیب تیم ملی نیست و به سرنوشت همین امثال سردار دچار می شود.
سردار آزمون محصولی روشن از جامعه ماست؛ او همانند ما لباس می پوشد، به دنبال محبوبیت است و تصمیماتی بر پایه احساسات می گیرد زیرا تنها 24 سال سن دارد.
امثال سردار آزمون مانند ما در همین آموزش و پرورش رشد پیدا کرده و در همین جامعه تبدیل به انسان امروزی شده اند اما بخش فراوانی از ما (خصوصا نسل جوان)، انتظاری فراتر از تصور از این محصول وطنی دارند.
این یعنی برای ما تک تک پست های اینستاگرام سردار و امثالهم، فرصتی برای تفسیر آینده فوتبالی او هستند و چون او مطابق میل ما لباس نمی پوشد، پس قطعا در آینده نیز در این فوتبال جایی نخواهد داشت.
بهتر است در این خصوص، کمی مثال های خارجی را نیز بررسی کنیم. بخش زیادی از تصاویر نشریات انگلیسی در طول روز، به تفریحات آنچنانی و خودروهای لوکس بازیکنان جوانی چون مارکوس راشفورد، لینگارد و هری کین اختصاص یافته است اما انتشار این اخبار به منزله تخریب بازیکنانی که از لحاظ فنی در سطح قابل قبولی هستند نخواهند بود.
ساده انگارانه است که برای تخریب سردار آزمون، تصویری از سال 1375 از علی دایی با شلوار پینه دار و پیراهن 2 سایز بزرگ تر منتشر کرده و سریعا به نتیجه می رسیم که برای علی دایی شدن باید اینگونه لباس پوشید؛ غافل از اینکه همین علی دایی هم در آن عکس در سال 1375 مطابق مد آن روز لباس پوشیده و حالا آن تیپ به نظر ما ساده به نظر می رسد؛ پس قطعا ما 20 سال دیگر هم برای تخریب مهاجم وقت تیم ملی، تصویری سردار آزمون را به اشتراک گذاشته و از محسنات او برای رسیدن به تیم ملی سخن خواهیم گفت.
از دست رفتن استعدادی مانند سردار آزمون چیزی به فوتبال ما اضافه نخواهد کرد؛ کسی خواهان نادیده گرفتن خطاهای این بازیکن نیست اما حقیقتا اتفاقاتی که خارج از تمرین و در زندگی شخصی سردار رقم می خورد، در حوزه کارشناسی حداقل ما به عنوان تماشاگر قرار نمی گیرد.
به هر حال، هر جامعه ای در دل اسطوره اش تصویری مطابق میل خود می بیند. برای دوست داشتن سردار، ما انتظار داریم لباس پوشیدن او مانند یک مهندس، صحبت کردنش مثل یک واعظ، قدرت سرزنی اش مانند علی دایی و رفتار حرفه ایش همانند مهدی مهدوی کیا باشد.
برای ساختن چنین پدیده ای ورای انسانی، نیاز به فضای جامعه ای متفاوت از امروز است. سردار آزمون یکی مانند همکلاسی، هم دانشگاهی یا هم محله ای های ماست و در فضایی مشابه همه جوانان این جامعه رشد یافته که بر خلاف ما، قدرت سرزنی خوبی دارد و از تکنیک قابل قبولی بهره می برد و به همین دلیل به تیم ملی رسیده است؛ پس برای تفسیر سردار و امثال او کمی منصف تر باشیم.
آریا فاطمی مقدم