سیدخلیل سجادپور؛ هنوز ثانیههایی بیشتر نگذشته بود که پسر بچه چهار ساله به سوی خواهر 12 ساله اش دوید و با زبان کودکانه و در حالی که به شدت ترسیده بود، فریاد زد، آتیش! آتیش! وقتی چشمان دختر بچه به آن سوی اتاق خیره ماند، قدرت تصمیم گیری از او سلب شد چرا که با دیدن شعله آتش دست و پایش را گم کرده بود! دخترک هراسان از محل آتش سوزی گریخت تا پدرش را از ماجرا مطلع کند.
این لحظات در حالی به تندی سپری میشد که پسر بچه چهار ساله خود را تنها دید و به سوی اتاق دیگری دوید که به صورت تو در تو و در انتهای اتاق محل حادثه قرار داشت. او میخواست از شعلههای سوزناک فرار کند، اما خیلی زود زبانههای آتش به لباسها و رختخوابهایی رسید که در همان نزدیکی روی هم چیده شده بودند.
دختر 16 ساله این خانواده نیز که داخل اتاق بود، ناگهان متوجه برادر کوچکش شد که به اتاق انتهایی منزل نقلی گریخت. او میدانست اگر دیر بجنبد برادرش در میان شعلههای آتش گرفتار میشود بنابراین دل کوچکش را به بزرگی «فداکاری» گره زد و سراسیمه خود را به درون اتاق دیگر انداخت او برادر کوچکش را وحشت زده در آغوش گرفت، اما دیگر راه خروج نداشت چرا که شعلههای سوزناک آتش رختخوابها بین دو اتاق فاصله انداخته بود.
دختر 16 ساله فقط به چشمان گریان برادر کوچکش مینگریست و او را به آغوش میفشرد، تا این که هر دو در آغوش یکدیگر بر اثر استنشاق دودهای غلیظ، خفه شدند. این لحظات تلخ در حالی سپری میشد که پدر خانواده با فریادهای فرزندانش داخل اتاق آمد، اما دیگر کاری از دست او ساخته نبود. مرد میان سال هراسان به اطراف میدوید و از همسایگان کمک میخواست تا با آتش نشانی و نیروهای امدادی تماس بگیرند.
در همین حال بستگان مرد میان سال که در همان محل سکونت دارند به همراه برخی از همسایگان به کمک گرفتاران در میان شعلههای آتش آمدند آنان با میله آهنی و هر شیئی که به دست شان میرسید تلاش کردند تا پنجره اتاق انتهایی را از چهارچوب بیرون بیاورند. چرا که این پنجره محلی برای باز شدن نداشت و تنها به عنوان نورگیر از آن استفاده میشد. تلاش اهالی به نتیجه رسید و پنجره شکسته شد، ولی آنها با پیکر بی جان دختر 16 ساله و برادر چهار ساله اش روبه رو شدند.
صحنههای دردناک یکی پس از دیگری رقم میخورد که چند دقیقه بعد، خودروهای آتش نشان، آژیرکشان وارد کوچه «ایمان» شدند و بلافاصله عملیات امداد و نجات را آغاز کردند. آنان شعلههای آتش را با سردی آب فرونشاندند، اما مرد میان سال داغدار شده بود و صحنه دردناک جان باختن برادر و خواهر در آغوش یکدیگر، دل هر انسانی را میلرزاند. اگرچه شعلههای آتش فقط قسمت کوچکی از خانهای را سوزاند که بخشی از آن با چوب و سمت دیگر آن با آهن و آجر ساخته شده بود، اما ماجرای تلخی را حکایت میکرد.
با گزارش این آتشسوزی مرگبار به قاضی ویژه قتل عمد، بلافاصله قاضی علی اکبر احمدی نژاد در حالی برای بررسی این حادثه دردناک عازم خیابان کوشش شد که گویی آتشسوزی در یک حلبی آباد دیگر رخ داده بود!
اجساد دو قربانی بی گناه این حادثه که دچار سوختگی هولناکی شده بودند به اورژانس 115 سپرده شد و بدین ترتیب تحقیقات قضایی از سوی قاضی احمدی نژاد برای روشن شدن این ماجرای تلخ ادامه یافت. بررسیها نشان میداد مادر خانواده برای دیدن خانواده و بستگانش به کرمانشاه سفر کرده بود و یکی از فرزندان پسر مرد میان سال نیز در بیرون از منزل حضور داشت که این صحنه تاسف بار رقم خورد.
در تحقیقات کارشناسان آتش نشانی برای مشخص شدن علت وقوع حادثه تاکنون یک اجاق گاز تک شعله کوچک پیدا شده است که احتمال میرود کانون آتش باشد، اما با وجود این که هنوز کارشناسان علت اصلی وقوع این حادثه را گزارش نکرده اند، ولی مرد میان سال به قاضی ویژه قتل عمد گفت: وقتی داخل اتاق را نگریستم سیمهایی را دیدم که جرقه میزدند!
تحقیقات بیشتر در این باره در حالی ادامه دارد که برخی از همسایگان مدعی بودند نیروهای امدادی دیر به محل رسیده اند، ولی روابط عمومی آتش نشانی مشهد پس از بررسی دقیق ماجرا به خراسان اعلام کرد: حادثه مذکور ساعت 19:16 به سازمان آتش نشانی گزارش شد که بلافاصله نیروهای آتش نشان از چهار ایستگاه نزدیک محل، به خیابان کوشش 41 اعزام شدند و ساعت 19:20 هم به محل آتش سوزی رسیدند که بعد از 10 دقیقه شعلههای آتش اطفا شد و عملیات به پایان رسید.
با توجه به فیلم صحنه حادثه نیز بیانگر آن است که وقتی نیروهای آتش نشانی شروع به اطفای آتش کردند هنوز دود غلیظ ناشی از آتش سوزی از در آهنی کوچک این منزل بیرون میزد.
منبع: روزنامه خراسان