به گزارش الف، در حالی که از چند ماه پیش بحث لزوم تغییر برخی اعضای تیم اقتصادی دولت توسط جریانات سیاسی مختلف به دولت متذکر می شد و خود روحانی، معاون اول و رئیس دفتر رئیس جمهور نیز به این امر اذعان داشتند اما تا کنون اتفاق ویژه ای در این زمینه رخ نداده است. صرفاً ولی الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی چند روز قبل از اتمام دوره فعالیتش از این منصب کنار رفت و عبدالناصر همتی جایگزین وی شد. علی ربیعی و مسعود کرباسیان دو وزیر کار و اقتصاد نیز توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی برکنار شدند تا این دو وزارتخانه بسیار مهم با سرپرست اداره شوند. اما برخلاف انتظارها تغییر جدی در تیم اقتصای دولت برخلاف توصیه تمام منتقدان و حتی طرفداران دولت صورت نگرفته است.
در دولت دوازدهم حلقه اول تصمیم گیری درباره مسائل اقتصادی افرادی چون نهاوندیان، مسعود نیلی و نوبخت هستند که البته با توجه به فضای موجود بعید است دولت راساً اقدام به تغییر این افراد در راستای ایجاد تحرک و کارآمدی کند.
بالطبع ورود مجلس شورای اسلامی به موضوع تغییر وزراء نیز اگر چه در برخی جنبه ها می تواند اثرات مثبتی مانند کنار گذاشتن وزرای ضعیف داشته باشد اما همزمان می تواند تاثیرات منفی مانند بهم خوردن تعامل مناسب دولت و مجلس، اداره وزارتخانه ها با سرپرست، القای عدم هماهنگی بین قوا به جامعه و افزایش ناامیدی و ... را به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر بعد از خروج ترامپ از برجام، موج بازگشت تحریم های آمریکا علیه ایران آغاز شده است. در مرحله اول در اواسط مردادماه تحریم های مرتبط با خرید و فروش طلا و سایر فلزها، خودروسازی، خرید و فروش و تامین قطعات هواپیما و ... اعمال شد. قرار است دولت آمریکا در اواسط آبان ماه نیز تحریم های مربوط به حوزه های نفتی و بانکی را بازگرداند. بدون شک مرحله دوم تحریم ها بدلیل وابستگی ایران به نفت و اقتصاد تک محصولی اثرات عمیق تری بر جای خواهد گذاشت. هدف آمریکا از راه اندازی جنگ اقتصادی و رسانه ای جدید در راستای اجبار سیاستمداران به مذاکره برای نرمال سازی رفتار سیاست خارجی آن در چارچوب ارزش های غربی است. دولتمردان آمریکا در صورت نرفتن ایران پای میز مذاکره، بدنبال فروپاشی اقتصادی- اجتماعی، ایجاد تنش بین مقامات و تغییر نظام سیاسی می باشند.
ماموریت اصلی ترغیب، تطمیع و تهدید کشورها به رعایت تحریم ها نیز برعهده وزارت خزانه داری آمریکا گذاشته شده که در این بین وزارتخانه های دیگر مانند وزارت خارجه که در آن گروه اقدام علیه ایران تحت نظر برایان هوک بوجود آمده، کمک کننده خواهند بود.
با توجه به این شرایط باید گفت تقارن عدم تحرک و کارآمدی دولت و تلاش آمریکا برای تحت فشار قرار دادن مردم از طریق افزایش تحریم ها برای وادار کردن جمهوری اسلامی به دست کشیدن از مولفه های اقتدار خود می تواند ایران را با بحران هایی روبه رو سازد. اگر چه در حال حاضر مسئله جدی ایران را تهدید نمی کند اما دشمنان نظام جمهوری اسلامی در پی راه اندازی جنگ اقتصادی و رسانه ای و ایجاد بحران در کشور هستند تا از این رهگذر به اهداف خود دست پیدا کنند.
به همین دلیل بود که چند روز قبل محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در صفحه اینستاگرام خود نوشت: در جنگ اقتصادی نیز مثل نبرد نظامی، بازار آزاد کارکرد خود را از دست میدهد. اقتصاد جز با نظم جایگزین و خواص شرایط غیرعادی قابل مدیریت نیست... مشاوره کارشناسانی هم که دانش کلاسیک شرایط عادی را دارند، موثر نیست زیرا خود آنها در چنین شرایطی باید فن مدیریت بحران بیاموزند. مشورت کارشناسانی مفید است که تکنیکهای مقابله با جنگ اقتصادی و اداره اقتصاد در بحران را میشناسند. تا دیر نشده است از این افراد استفاده شود.
بنابراین در شرایطی که مختصات آن گفته شد وظیفه نخبگانی که در قدرت نیستند نیز سنگین و خطیر است؛ چرا که از گروه های مرجع فکری که دارای قدرت نفوذ بر دولت و جامعه هستند انتظار می رود پیشنهادات و کمک های خود را به دولت ارائه دهند. بالطبع این وظیفه دولت است که پذیرای این پیشنهادات باشد و احیاناً اگر به توصیه های آن ها توجهی نشد باید به صورت شفاف این مسائل با رسانه های و مردم در میان گذاشته شود تا از فشار افکار عمومی برای مجاب دولت به بهره گیری از آن ها استفاده شود.
در این راستا یکی از اقدامات ارزشمند نخبگان، نامه 38 اقتصاددان به رئیس جمهور بود که در آن ضمن تبیین شرایط اقتصادی کشور، 20 راه حل عملی نیز برای برون رفت از این وضعیت پیشنهاد شده بود. نامه ای که مورد تائید مقام معظم رهبری نیز قرار گرفت. رهبر انقلاب در تاریخ 22/5/97 و در جمع هزاران نفر از اقشار مختلف مردم در این باره فرمودند: اخیراً هم عده ای کارشناس اقتصادی که با دولت هم مخالفتی ندارند و برخی هم صاحب نام هستند، نامه ای دلسوزانه به رئیس جمهور محترم نوشته اند و ضمن برشمردن مشکلات ساختاری و موجود اقتصادی، راه حل ها را هم ارائه کرده اند که این راه حلها اکثراً صحیح بودند.
اگر چه از دولت این انتظار می رفت در بالاترین سطح پذیرای نظرات این اقتصاددانان باشد و با آنها جلساتی گذاشته شود تا آنها بهتر بتوانند پیشنهادات خود را تبیین کنند اما متاسفانه چنین اقدامی صورت نگرفت. اما این مسائل نباید موجب ناامیدی نخبگان شود چرا که آنها وظیفه دارند به عنوان گروه مرجع که وظیفه روشنگری و کمک به کاهش مشکلات جامعه را دارند از بازگویی ضعف های دولت کوتاه نیایند و خوشبختانه این اقتصاددانان عنوان کرده اند با وجود عدم توجه لازم، قرار است نامه دوم نیز خطاب به رئیس دولت در آینده ای نزدیک منتشر شود.
در این بین ضرورت دارد نخبگان دیگر نیز به میدان آیند تا با ارشاد دولت، دولتمردان در مسیر تحرک و کارآمدی قرار گیرند. وظیفه رسانه ها نیز کمک به نخبگان در راستای تبیین گفته های آن ها و اجبار دولت به پذیرش و عملیاتی کردن این راه حل ها است.