به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، مراسم نکوداشت داریوش ارجمند و رونمایی از فیلمنامه «شنیدم گوسفندی را بزرگی ...» جمعه 23 اردیبهشت در تالار شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
داریوش ارجمند در این مراسم گفت: لقب هنرمند برای من یا دیگران، لفظ بسیار سنگینی است؛ من خودم را هنرمند نمیدانم چون برای هنرمند تعریف بسیار سنگین و غیر قابل اجرا در ذهن دارم و نمیتوانم این لفظ را به خودم یا دیگران اطلاق کنم.
اما به هر حال امروز باب شده و اگر کتاب آشپزی چاپ شود هم روی جلد آن مینویسند هنر پیتزاپزی. به نظر من بیشتر از همه چیز، زیستن و مدیریت و اداره کردن خانه هنرمندان هنر است اما کاری که من میکنم صرفا کار هنری است. خوشحالم که در خانه عشق حضور دارم و بارها به مناسبتهای مختلف اینجا بودهام. در سالهای دورتر در شبکه 5 با مجید رجبی معمار کار کردهام و از رفتار او با هنرمندان بهره بردهام.
وی ادامه داد: از فیلم «ناخدا خورشید» صحبت شد و این جمله ناصر تقوایی در آن فیلم که «نمیدونم قانون رو کی نوشته، اما این رو می دونم که هیچ جای دنیا هیچ قانونی نیست که آدمیزاد رو گرسنه بخواد.»، این جمله شاید بیانگر یکی از اساسیترین اندیشههای ناصر تقوایی بزرگ باشد.
او امروز در غفلت کارگزاران فرهنگی تنها با خاطرات سینماییاش سیر میکند. تقوایی بسیار بیش از اینها در ذهن و روح خود حرف و هنر داشت که برای ما بازگو کند. امیدوارم بهزودی شاهد بزرگداشت او در این تالار باشیم.
ارجمند افزود: این روزها انسانهای خوبی را از دست دادیم؛ نخست مرحوم عزتالله انتظامی و بعد حسین عرفانی و سپس سعید کنگرانی. صدای حسین عرفانی انفجار صوت بود و در ذهن و روح ما ماندگار است. ولی سعید کنگرانی در مظلومیت از دنیا رفت. یک فیلم برای ما بازی کرد و نمیدانم چه اتفاقی افتاد که در انزوا و زیر فشار قلبش از کار کردن ایستاد. برای جمشید مشایخی و محمدعلی کشاورز آرزوی سلامتی دارم. ما داریم این جواهرات را یکی یکی از دست میدهیم و متوجه نیستیم. کسانی که کمکی از دستشان برمیآید وظیفه دارند کمک کنند.
این بازیگر سینمای ایران سپس به ویژگیهای فرهنگ ایران پرداخت و گفت: ما فرهنگ و مردم بسیار عجیبی داریم. ما در طول تاریخمان بت نپرستیدهایم و این امتیاز شریفی برای ملت ایران است. ما از طلوع تاریخ بت نپرستیدهایم و تا غروب تاریخ نیز نخواهیم پرستید.
به همین دلیل اسلام را خیلی خوب و بهتر از دیگرانی که آنرا پذیرفتند، پذیرفتیم و درکش کردیم و عظیمش کردیم. همانطور که عاشورا را بهوجود آوردیم و فرهنگ کربلا را توضیح دادیم. ما از عاشورا مکتب بهوجود آوردیم. مکتبی که نقاشی و شعر و موسیقی و نمایش و.. خود را دارد.
به لطف و برکت ناصر تقوایی، ما سینمای عاشورایی هم داریم. او با فیلمهایی که درباره عاشورا ساخت، سینما را هم به این مکتب بزرگ وصل کرد. تعزیه نماد و نمود تئاتر عاشورایی است. در هیچ جای جهان نمیبینید یک دین و مذهب، چنین مکتبی بهوجود آورده باشد. اگر باشد هم اینقدر کامل نیست که هم شعر داشته باشد و هم معماری و نقاشی و ... . قصه و رمان و روایت هم داریم.
ارجمند اضافه کرد: ما ملتی هستیم که از یک تهاجم چیزی میسازیم که مهاجم را به تعجب وامیدارد. چرا که دستگاه ترکیبساز فرهنگی و هاضمه فرهنگی ما تمامی تهاجمات را هضم کرده و چیز دیگری از آن به دنیا عرضه کرده است. معماری دوران مغول را ببینید که در آن تهاجم که سرزمینمان با خاک یکسان شد، چه معماریای بهوجود آمد.
هیچ ملتی چنین دستگاه هاضمه فرهنگیای ندارد. باید برای آن ارزش قائل باشیم. فیلمهایی که توسط هنرمندان ایرانی اقتباس شده را نگاه کنید. مثلا «ناخدا خورشید» را ببنید که در دستگاه ترکیبساز ذهن تقوایی چه قصهای از داستان همینگوی ساخته شد و چطور تبدیل به یک فرهنگ ایرانی شد که تماشاگران خارجی را نیز حیرتزده کرد. آنها متوجه نمیشدند که آیا این قصه همینگوی است یا در ایران اتفاق افتاده است و همه اذعان داشتند که از دیگر نمونههای خارجی خود قویتر است. ما چنین هنرمندانی داریم. یا مثلا سریال «امام علی (ع)» که توسط میرباقری ساخته شد را نگاه کنید. میرباقری برای ایفای نقش مالک اشتر به من بسیار کمک کرد و برای او نیز آرزوی سلامتی دارم.
وی سپس به گلایه از وضعیت فرهنگی کشور پرداخت و اظهار داشت: ما امروز گرفتار بیآبی هستیم و همینطور گرفتار کم فرهنگی. به فیلمها و تئاترهایمان نگاه کنید. گاهی خجالت میکشم به سالنهای نمایش بروم. سینما پر از اسب و مارمولک و لاکپشت و هزارپا و حیوانات عجیب و غریب شده است. کو «ناخدا خورشید» و «اجارهنشینها» و «پرده آخر»؟ آن سینما دیگر وجود ندارد و داستان دیگری شده است. در سینما شاهدیم که از تنگناهایی که مردم دچار آنند، بهره میبرند.
میبینیم در میان یک جمع همراه میتوان متلکهایی گفت که در خلوت هم قابل گفتن نیست، و همه دستهجمعی میخندند و پول میدهند تا چنین چیزهایی بشنوند و بخندند. چه به سر ما و فرهنگمان آمده است؟ سینمای ایران پشتوانههایی حیرتانگیز در فرهنگ ما دارد ولی هیچکس مثلا سراغ شاهنامه نمیرود. هزاران نمایشنامه اجنبی که مشخص نیست فرهنگ آنها با ما همخوان است یا نه، ترجمه و اقتباس و اجرا میشود، با میلیاردها پول قابل شستوشو، اما به گنجینه ادب فارسی هیچکس ناخنکی هم نمیزند. یک زمانی کسانی این کار را میکردند؛ مثل علی حاتمی بزرگ که آثارش پر از ترمه و بلور و چیزهایی بود که به ما تعلق داشت. وقتی به تصاویر فیلمهای او نگاه میکردید احساس میکردید چه ایرانی سربلندی هستید. الان چه؟ سالوادور و تگزاس و ... .
داریوش ارجمند در پایان گفت: من خانه هنرمندان را جایی میدانم برای بیان این شکوهها. از مجید رجبی معمار سپاسگزارم که سکان این خانه عشق را در دست دارد. اینجا خانه من است و در خانه خودم این حرفها را مطرح میکنم. نه در بیبیسی این حرفها را میزنم و نه در رادیو اسرائیل. اینجا در خانه خودم در خانه هنرمندان و در حضور کسانی که محرماند میگویم. به قول علی حاتمی «سر و دست مرد باید تو کلاه و آستین خودش بشکنه، نه سر بازار.»
در بخش پایانی این مراسم از فیلمنامه «شنیدم گوسفندی را بزرگی ...» اثر داریوش ارجمند و نمایشنامههای «دیدار با پروفسور داتی» نوشته محسن سراجی و «تله موش» نوشته سارا عابدی رونمایی شد.