ماهان شبکه ایرانیان

واروژان به موسیقی، ضلع دیگری اضافه کرد

به موسیقی، ضلع دیگری اضافه کرد، دیگر مثلث نبود دنیای بی کرانِ آهنگین، حالا ضلعی چهارم داشت و مربعی شکل بود. پیش‌تر خواننده می‌درخشید روی صحنه و تمام سکه‌های شهرت و ثروت را به جیب می‌زد، بعدتر ترانه سرا و شاعر هم از دامنه کوه بالاتر آمدند، دیگر کسی تصور نمی‌کرد هر چه خواننده از درون حنجره خوش تار و پودش بیرون می‌ریزد، جوشش اندیشه‌های اوست!

روزنامه همدلی - مهدی فیضی صفت: به موسیقی، ضلع دیگری اضافه کرد، دیگر مثلث نبود دنیای بی کرانِ آهنگین، حالا ضلعی چهارم داشت و مربعی شکل بود. پیش تر خواننده می درخشید روی صحنه و تمام سکه های شهرت و ثروت را به جیب می زد، بعدتر ترانه سرا و شاعر هم از دامنه کوه بالاتر آمدند، دیگر کسی تصور نمی کرد هر چه خواننده از درون حنجره خوش تار و پودش بیرون می ریزد، جوشش اندیشه های اوست!

واروژان بود و دیگر هیچ

آهنگساز هم کم کم نامش ارج و قرب پیدا کرد به اندازه خواننده و ترانه سرا، وقتی مردم حس کردند تفاوت هنرِ انگشتانِ ملودی پردازان را، پی بردند به تاثیرش اما یک نفر، بُعد چهارمی داد به موسیقی حداقل در ژانر پاپ؛ واروژان.

نام کاملش «واروژ هاخباندیان» بود اما می شناختندش به لقب واروژان، وقتی اثری روی صفحه گرامافون منتشر می شد، علاقه مندان به موسیقی لابلای خِس خِس ها، می شنیدند اتفاقی دلنشین را که نه به آوازِ خواننده برمی گشت، نه به ملودیِ آهنگساز و نه به رقصِ واژه‌های شاعر. سازها چنان زیبا در هم می آمیختند که جذب شان می‌کرد، شبیه نبود به هیچ چیز دیگری. واروژان برجسته کرد نقش مهمی که مانده بود زیر سایه سه ضلع مثلثِ موسیقی؛ آرانژمان.

می گویند بهترین تنظیم کننده تاریخ موسیقی پاپ ایران است، پر بیراه هم نیست. رامین زمانی، آهنگساز و تنظیم کننده شناخته شده‌ای که کارهایش خریدار دارد آن سوی آب ها، می گوید هنوز هم بهره می برند از «صدا»هایی که واروژان بیش از چهل سال پیش ساخت، در روزگاری که تکنولوژی به کمک تنظیم کنندگان آمده و «سینتی سایزر» یا درست ترش «سینث سایزر» هر صدایی بخواهی برایت خروجی می دهد، خلق آن چه نابغه محجوب با انگشتان جادویی اش، ردیف می کرد، آسان نبوده و نیست.

واروژان بود و دیگر هیچ

درک عمیقی داشت از موسیقی اصیل ایرانی، هم نسلانش غرق بودند در هوای «بیتلز»، «پینک فلوید» و «ری چارلز» اما او با تلفیق سنتور و گیتار، صدایی بیرون می داد شبیه ترین به پاپ و وفادارترین به موسیقی سنتی. خوانندگان پر آوازه آن روزها صف می کشیدند برای همکاری با واروژان، اگر از ملودی‌هایش، نصیبی نمی بردند، حداقل پنجه هایش را قرض می گرفتند برای تنظیم.

موسیقی فیلم هم زیاد کار کرد، اولینش «حسن کچل» بود، همراه با اسنفدیار منفرده زاده و بابک افشار، جاودانه ای خلق کردند، «دشنه»، «ممل آمریکایی»، «ذبیح»، «همسفر»، «شام آخر»، «علف های هرز» و «در امتداد شب» تنها بخشی از ماندگارهای اویند.

«کندو» اما شاید متفاوت ترین و تلخ ترین شان باشد؛ نقشی متفاوت از بهروز وثوقی، شعری ثقیل از ایرج جنتی عطایی و اجرایی بی نقص از ابراهیم حامدی. ویگن داوودی، صدابردار و یار روزهای دور آهنگساز فقید از حسرتی می گوید که بر دل واروژان ماند. آهنگی ساخت برای «کندو»، بی حد و حصر دوستش داشت، تنظیمی کرد که جز خودش، ویگن داوودی و عوامل فیلم به گوش هیچ کس دیگر نرسید، زنبوری دیوانه در کندو را با صدای پرکاشن به تصویر کشید. فریدون گله، نوار اصلی را از واروژان گرفت و به فرانسه برد و هیچ وقت پس نیاورد، واروژان دوباره تنظیمش کرد اما به جانش نچسبید، می گفت مثل تنظیم اولش نشد.

تنظیم هایش هنوز هم مانندی ندارند، از «یاور همیشه مومن» و «فریاد زیر آب» روی ملودی های زیبای فرید زلاند و بابک بیات تا «وطن» که آهنگ «خوزه فلیسیانو»، گیتاریست مشهور اسپانیایی را هنرمندانه، «ایرانی» کرد.

واروژان بود و دیگر هیچ

روحی حساس داشت. آهنگ ترانه ماندگار «بوی گندم» با غمی که حفره ای می کَند میان قلب هر شنونده‌ای را الهام گرفت از یک تابلوی نقاشی! خواننده اثر می گوید: «برای تمرین به منزل واروژان رفته بودم. چشمم به قاب عکسی افتاد که بالای پیانو قرار داشت؛ عکس پسر بچه ای که با چشمان گریان به اطراف خود خیره بود، نظرم را جلب کرد. به واروژان گفتم: واروژ! ببین این بچه هم از نواختن تو به گریه افتاده. پاسخ داد: اتفاقا این آهنگ از گریه‌های او ساخته شده است». شهیار قنبری، ترانه سرای شهیر که همکاری شان، قطعات ماندگاری را به یادگار گذاشت، در یادش سرود: «آهای واروژان جان/ همه چشم، گوش، دهان/ ای سردار بالدار/ قدیس غزلساز... با این مردمان ناکوک/ خوبه که نیستی در فیس بوک/ چه زیباست که فن نداری/ شادا! بادبزن نداری».

قلبش از روز اول سرِ سازگاری نداشت، هرازگاهی سقلمه می‌زد به تنِ خسته اش، نیمه های شهریورماه سال 1356 رفت برای ضبط موسیقی «بر فراز آسمان ها»؛ فیلمی به کارگردانی محمدعلی فردین، ناگهان قلبش یکی در میان زد، گفتند سکته کرده، بردندش بیمارستان، ساعت پنج و نیم صبح روز شنبه برای همیشه خاموش شد، در 40 سالگی، در بیمارستان جم، به خاک سپردندش در گورستان ارامنه تهران. 13 آذر 1351 تا 26 شهریور 1356؛ عمر زیادی نبود برای یک نابغه، هنوز گرد سپیدی روی سرش ننشسته بود اما با موهای کم پشتِ سیاهش، نام خود را در آسمان موسیقی ایران با خط درشت، حک کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان