ماهان شبکه ایرانیان

فمینیسم؛ خوب یا بد؟ [قسمت دوم/پایانی]

«من می‌خواهم مستقل باشم، من یک شغل خیلی خوب دارم

«من می‌خواهم مستقل باشم، من یک شغل خیلی خوب دارم. من مسئول همه‌چیز هستم. مردم به من احترام گذاشته و از من مشورت می‌گیرند. من می‌خواهم قوی و حرفه‌ای باشم، اما از اینکه چگونه مجبورم سخت کارکنم تا جدی گرفته شوم، بسیار عصبانی هستم. گاهی اوقات احساس می‌کنم نیاز به گریه کردن در کاردارم. من می‌خواهم مسئولیت داشته باشم، مورد احترام باشم، اما می‌خواهم در جنبه‌های خاصی از زندگی‌ام تسلیم شوم.»

ذهنیت شما از فمینیست بودن چیست؟ به چه کسی باید گفت فمینیست؟ و خوب یا بد بودن آن را چطور می‌توان تشخیص داد؟ جواب این سوالات را در مقاله‌ی امروز پیدا خواهید کرد. این مقاله از زبان یک نویسنده آمریکایی بازگو شده است و در جاهایی از متن که به فرهنگ یا کشوری اشاره می‌کند، منظور آمریکاست. در ادامه با بنیتا همراه باشید.

در قسمت قبل به مشکلات زیاد یک زن که از زبان نویسنده آمریکایی مقاله بازگو شده بود، پرداختیم. به جایگاه یک زن در جامعه و اینکه اگر او بخواهد از بعضی حقوق خود دفاع کند او را فمینیست می‌خوانند، این موضوع را در قسمت دوم مقاله ادامه می‌دهیم.

البته شاهد دو دستگی در جنبش فمینیسم هم بوده‌ایم که در ادامه به چند مورد آن اشاره خواهیم کرد. برخی افراد سفید پوست، اغلب اعتقادات و باورهای منحصربه‌فردی درباره‌ی زنان رنگین‌پوست دارند و تقسیماتی غیر طبیعی درباره‌ی آن‌ها انجام می‌دهند مخصوصا اگر آن زنان سیاه پوست فمینیست هم باشند. این افراد سفید به‌سادگی و بی اعتنا  از کنار مسائل نمی‌گذرند. در سال 2008، وبلاگ‌نویس برجسته، آماندا مارکوت، به ایده‌های فمینیستی‌اش برای مقاله‌ی «آیا یک فرد می‌تواند غیر قانونی باشد؟» در مطبوعات خود متهم شده بود، مقاله توسط یک زن سیاه‌پوست نوشته شده بود و کمی درون‌مایه‌ی دفاع از فمینیسم نیز در آن بود. چند وقت بعد نیز یک مقاله‌ی دیگر که همین درون‌مایه را داشت توسط یک زن سفیدپوست نوشته شد. این‌بار خبری از اتهام نبود. نکته‌ای که در پایان به آن می‌رسیم این است که تفکر اصلی و مفاهیم اولیه، به‌طور قابل‌توجهی تفاوت خاصی را در انجام کارها توسط سفیدپوستان به نسبت سیاه‌پوستان در کشوری مثل آمریکا را نشان می‌دهد.

فمینیسم

جدا شدن زنان فمینسیت به دو گروه سفید پوست و رنگین پوست به همین‌جا ختم نشد، در همان زمان، نشریه‌ی فمینیستی سیل پرس قسمتی از مجله را که به زنان رنگین پوست فمینیست مربوط می‌شد، حذف کرد.

آن‌ها فمینیسم را فقط مخصوص زنان سفید پوست می‌دانستندوبلاگ‌های فمینیستی در زمانی که به‌شدت درگیر بحث‌های شدید بر سر این موضوعات و انجام آن‌ها بودند، فمینیست‌های سیاه برچسب‌های تندی مانند «فمینیست‌های رادیکال سیاه‌وسفید» را به این چنین مجلات و وبلاگ‌هایی می‌زدند.

چنین ناآگاهی عمدی و بی‌علاقگی در ترکیب مسائل و نگرانی‌های زنان سیاه‌ و سفید به جنبش فمینیسم، باعث می‌شود که یک زن تمایلی به داشتن برچسب فمینیستی تا زمانی که مردم کشورش پذیرای امثال او نباشند، نداشته باشد. نگرانی اصلی من این است که آیا فمینیستم فقط یک پیشنهاد است و یا یک حق برای زنان؟ همه‌چیز برای من غیر واضح است، اما گرایش به سمت نژادپرستی در محافل فمینیستی یک مشکل جدی به‌حساب می‌آید.

فمینیسم

در سال‌های اخیر مجلات اعلام کرده‌اند که فمینیسم و یا تلاش زنان برای رسیدن به یک تعادل در کار وزندگی یک اشتباه محض است. نشریه‌ی آتلانتیک این روند را رهبری می‌کند. در ژوئن 2012، ورتزل، یک مقاله‌ی دردناک با عنوان «1 درصد همسران» نوشت که در آن به مضرات فمینیسم بد اشاره کرد و در جایی از آن اذعان داشت که پیشرفت زنان در انتخاب ماندن در خانه به جای رفتن به سر کار مورد تمایل جامعه‌ی ماست. ورتزل این مقاله را تحریک‌آمیز آغاز می‌کند:

«شما می‌دانید که فمینیست‌ مشکلاتی دارد و شدیداً از این موضع خود دفاع می‌کند». ورتزل معتقد است که فقط یک نوع تساوی و برابری وجود دارد، برابری اقتصادی. تا زمانی که ورود زنان به‌عنوان نیروی کار به رسمیت شناخته نشود فمینیست‌ها و به‌طور خاص فمینیست‌های ثروتمند به شکست خود ادامه خواهند داد. 

بسیاری از مقالات نشریه آتلانتیک از جمله نوشته‌های طولانی 12 هزار کلمه‌ای از آنه ماری در مورد  قدرت مبارزات زنان موفقی که همه چیز دارند، است. او درباره‌ی گروهی از زنان نخبه‌ی قدرتمند صحبت می‌کند که از نظر شغلی بسیار موفق بودند در حالی که میلیون‌ها زن که هیچ گناهی هم نداشتند قتل‌عام شدند. او موقعیت قدرتمند خود را در وزارت امور خارجه ترک کرد تا زمان بیشتری را با پسرانش صرف کند. بسیاری از زنان کار می‌کنند؛ زیرا مجبورند که کار کنند. کار کم برای داشتن کار و کار بیشتر برای هزینه‌ی زندگی!

بانو

من مطمئن هستم که فمینیسم همه‌ی آن چیزهایی را که به زنان پیشنهاد داده را در برندارد. مفهوم حرفم این است که فمینیسم همیشه همه‌ی آن چیزی که طبیعت انسان است را به طرفدارانش ارائه نمی‌دهد.

مسئولیت نگهداری دستاوردها بر روی شانه‌های جنبشی است که هدف آن دستیابی به برابری زن و مرد در اکثر حوزه‌هاست. ممکن است ادامه‌ی مطلب را بخوانید و از خواندن مقالات من عصبانی و خسته شوید و بگویید که هیچ راهی برای رسیدن زنان به حقشان وجود ندارد؛ اما این مقالات نشان می‌دهد که راهی وجود دارد. درواقع یک‌ راه درست و یک‌ راه اشتباه برای زن وجود دارد. اول ما باید سعی کنیم که یک فمینیست بد نباشیم.

من به‌عنوان یک زن در جامعه‌ی آمریکا شکست‌خورده‌ام. من به‌عنوان یک فمینیست‌ شکست‌خورده‌ام. برای زدن برچسب فمینیستی، منصفانه نیست که بگوییم فمینیست‌ بودن بد است. اگر من یک فمینیست‌ باشم درواقع سعی می‌کنم یک فمینیست‌ خوب باشم و سپس برای به دست آوردن حقوق خود به عنوان یک زن بجنگم.

من می‌خواهم مستقل باشم، من یک شغل خیلی خوب دارم. من مسئول همه‌چیز هستم. مردم به من احترام گذاشته و از من مشورت می‌گیرند. من می‌خواهم قوی و حرفه‌ای باشم، اما از اینکه چگونه مجبورم سخت کارکنم تا جدی گرفته شوم، بسیار عصبانی هستم. گاهی اوقات احساس می‌کنم نیاز به گریه کردن در کار دارم. من می‌خواهم مسئولیت داشته باشم، مورد احترام باشم، اما می‌خواهم در جنبه‌های خاصی از زندگی‌ام تسلیم شوم.

فمینیسم آمریکایی

وقتی به سمت محل کارم رانندگی می‌کنم، دوست دارم به یک ترانه‌ی دلخواه با صدای بلند گوش کنم. اگر من بدلیجاتی را انتخاب کنم، احتمالاً رنگ آن‌ها صورتی خواهد بود. شاید ظاهرم نشان ندهد، اما من یک گنجه‌ی پر از کفش‌های زیبا و کیف پول و لباس‌دارم. من عاشق لباس هستم. برای سال‌ها وانمود می‌کردم که از آن‌ها متنفرم اما درواقع نبودم. به نظر من پیراهن زنانه و دامن بلند یکی از بهترین گزینه‌های لباس برای محبوب شدن در خاطره‌هاست.

برخلاف آنچه مردم درباره‌ی نوشته‌هایم فکر می‌کنند، من بسیار شبیه مردان هستم. طرز فکر آن‌ها برای من جالب است و آرزو می‌کنم که آن‌ها در مورد چگونگی رفتار با زنان بیشتر بدانند، بااین‌حال من هنوز هم‌فکر نمی‌کنم که مردان بهتر می‌دانند و بهتر می‌توانند کارها را انجام دهند. من الماس را بیشتر از مراسم ازدواج دوست دارم.

من عاشق بچه‌ها هستم و دوست دارم یک بچه داشته باشم؛ اما این کار نیاز به سازش خاصی دارد، مرخصی زایمان لازم است و باید از ساعات کاری کم کرد تا بتوان زمان بیشتری را با فرزند سپری کرد، پس من باید کمتر بنویسم، کاری که اکنون بیشترین بخش زندگی من را تشکیل داده است. من در مورد موضوعاتی مثل مرگ در تنهایی و مجردی فکر می‌کنم و زمان زیادی را صرف زندگی حرفه‌ای خود می‌کنم، چون این نوع زندگی برایم بسیار لذت‌بخش است. این نوع کار کردن وقت من را تا شب پر می‌کند. من وانمود می‌کنم که در حال تکامل هستم.

فمینیسم خوب

ازآن‌جاکه من نظرات عمیقی در مورد برابری جنسیتی دارم، احساس می‌کنم فشار زیادی برای زندگی با آرمان‌های خاص بر من وارد می‌شود. من معتقدم که یک فمینیست‌ خوب همه چیز دارد و همه کار انجام می‌دهد. هرچند که من یک زن سی‌ساله هستم اما تلاش می‌کنم تا خودم را ثابت کنم. برای مدت طولانی من به خودم می‌گفتم که زن، یک انسان کامل نیست. من بیشتر از حد توانم کار می‌کنم و این برای یک زن خسته‌کننده و غیرقابل‌تحمل است.

من مخالف زن‌ستیزی که همواره زنان را در یک نقطه‌ی ضعیف قرار می‌دهد، نابرابری در پرداخت حقوق، تفکرات زیبایی و لاغری، خشونت علیه زنان و غیره هستم. من متعهد به مبارزه شدید برای برابری هستم، این در حالی است که به اخلال در مفاهیم اساسی فمینیسم هم معتقدم.

یکی از مضرات فرهنگی این است که نویسندگان زن کمتر از نویسندگان مرد هستند، زنان به‌طورکلی نوشتن را بخشی از ادبیات و هنر نمی‌دانند. در اغلب اوقات این مسائل به ظاهر کوچک، معضلات جدی برای زنان به وجود می‌آورند.

بسیاری از زنان، به‌ویژه بانوان پیشگام و رهبران صنعت، از برچسب فمینیست‌ می‌ترسند، از اینکه بایستند و بگویند من یک فمینیست‌ هستم می‌ترسند. به خاطر ترس از معنای عمومی فمینیسم، به خاطر ترس از چگونه زندگی کردن، به خاطر ترس از مجازات، چه واضح و چه مخفیانه، که با آشکار کردن فمینیست بودن و یا انجام اشتباهات فمینیستی رخ می‌دهد.

در برخی موارد، من فکر می‌کنم فمینیست‌ نوع خاصی از زن بودن است که می‌تواند خوب یا بد باشد. من به‌شدت با این مطلب که اسطوره‌های فمینیست‌ افرادی مبارز در سیاست و شخصیت بی‌نظیر، متنفر از مرد و جدی هستند مخالفم. من افتخار می‌کنم که این‌گونه نیستم. من نمی‌خواهم این اسطوره‌ها را به دیگران معرفی کنم. من نمی‌خواهم که مانند بسیاری از زنان، فمینیست‌ بودنم را رد کنم، چون من یک فمینیست بد نیستم.

من همچنین می‌خواهم خودم باشم. به نظر می‌رسد فمینیست‌ خوب، تنها راهی است که می‌تواند شامل هر دو بخش باشد: هم یک فمینیست‌ باشم و هم خودم باشم.

یک زن

مهم نیست که من با فمینیسم اختلاف‌نظر دارم یا نه! من خودم هستم. نه‌ می‌توانم و نه می‌شود که اهمیت و ضرورت مطلق فمینیسم خوب را انکار کنم؛ مانند بسیاری از مردم، من هم پر از تناقض هستم، اما من نمی‌خواهم به خاطر زن بودن در جامعه‌ی آمریکا با من مثل یک لجن رفتار شود؛ بنابراین، من یک فمینیست‌ خوب هستم.

برای دیدن قسمت قبل می‌توانید یک سری به «فمینیست بد [قسمت اول]» بزنید.

منبع: Vqronline


قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان