خبرگزاری ایسنا: «امرالله احمدجو»، کارگردان و فیلمنامهنویسی است که صراحتاً اعلام میکند در همه کارهایش کوشیده تا خود را با عاشورا تنظیم کند. او باور دارد عاشورا، پربرکتترین چیزی است که ما در چنگ داریم و هیچچیزی عزیزتر از آن نیست. برای عاشقی، چون او، امروز بهترین فرصت برای گفتن از عظمت معشوق است. آنچه میخوانید شرح گفتوگو با امرالله احمد جو، درباره تعزیه و عاشوراست:
*از تعزیه و کارکردهای آن بگویید.
سرآمد نمایشهای آیینی جهان در نماد و نشانه و قرارداد، «تعزیه» است و تعریف آن متأسفانه هنوز برای خیلی از افراد شناختهشده نیست. تعزیه یک منظومه است که توسط تعزیهخوانها نقل میشود و در اصل، نمایشی آیینی یا آیین نمایشی به شمار میرود. تعزیه وجه ظاهری نمایشی دارد، اما نمایش نیست، چراکه نمایشها تماشاگر دارند، اما آیین، شرکتکننده دارد. شرکتکنندگانی که با فرستادن صلواتی بلند، گفتن تکبیر یا سینه زدنی هماهنگ در برگزاری این آیین مشارکت مستقیم دارند.
تعزیهخوان، مانند نقال، برای شور و حال دادن به روایت یک واقعه از آواز و لباس مخصوص استفاده میکند با این تفاوت که منظومه بلند تعزیه، بین چند روای تقسیم میشود. لباس مخصوص و استفاده از آواز و حرکت در تعزیه، آن را به نمایش نزدیک میکند.
*در بعضی از تعزیهها میبینیم که مردی در لباس شیر وارد میدان میشود، آیا این نمادها به اصل داستان ضربه نمیزند؟
از تعزیه نباید توقع داشت که مانند تاریخ، به گزارش بیکموکاست یک واقعه وفادار باشد چراکه در اصل یک مرثیه است و کارکرد مرثیه؛ ایجاد شور و حال. از همین رو تعزیهخوان مجاز است کمی در روایت خود دخالت کند. بسیاری از مورخان نوشتهاند که حضرت قاسم، در زمان رخ دادن واقعه کربلا زیر سن بلوغ بوده، اما تعزیهخوانان برای تحریک مخاطب، ایشان را در آستانه ازدواج نشان میدهند و حجله قاسم برپا میکنند. شاعرانی مثل کلیم یا محتشم نیز دوست دارند در مرثیهسرایی خود جنی را حاضر کنند یا ورود شیر و رویارویی آن را با امام حسین (ع) به تصویر بکشند؛ بنابراین کارکرد تعزیه، بردن حس و حال مخاطب به فضای واقعه است.
تعزیه به جهت آراستگی در تمام نمایشهای آیینی و آیینهای نمایشی منحصربهفرد است و شکل آن توسط هزاران استاد، در طول چندین قرن صیقل دادهشده و اجرای آن همچنان تداوم دارد. ممکن است در بعضی تعزیهها، کمال زیبایی واقعه عاشورا به خاطر بیسلیقگیها دیده نشود، اما عاشقان حسین (ع) در طول تاریخ با شور و عشق بی وصفی سعی بر حفظ آن داشته و دارند. در بعضی از دورههای تاریخی حتی از ناحیه صاحبان فتوا نیز با برپایی تعزیه مخالفت شده، اما میبینیم که تعزیه همچنان پابرجاست.
*خاطرهای از اجرای تعزیه دارید؟
تقریباً تمام اقوام من تعزیهخوان بودهاند و خود من نیز از چهار یا پنجسالگی پای ثابت آن بودم، در نقش طفل مسلم... به خاطر دارم که یک سال از طرف ژاندارمری محل آمده بودند تا از اجرای تعزیه جلوگیری کنند و به همین دلیل تعزیه زودتر از زمان معمول تمام و بهصورت مختصر اجرا شد. فردای آن روز وقتی مأموری که درجه سرهنگی داشت با آن لباس زرقوبرق دار و گروه نظامی خود وارد حسینیه شد و درست روی تخت تعزیه نشست، ناگهان طوفان عجیبی برپا شد و چرخید و چرخید و آمد و جناب سرهنگ را لای گردوخاک گم کرد! این اتفاق تا مدتها نقل محافل اهالی روستای ما بود. مخلص کلام، کسانی که با اجرای این آیین مخالفتهای سفتوسخت میکردند، به هدف خود نرسیدند و این حرکت مقدس تاکنون ادامه پیداکرده است.
*گفتهاید سریال «روزی روزگاری» را با الهام از تعزیه ساختم و ممکن است این سؤال پیش بیاید که تعزیه را به سریال و قصه و فیلم چهکار؟
برای ما که اهل ساخت و دستاندرکار فیلم و داستان، تعزیه یک سرمشق و گنجینه تمامعیار است. وجه نمایشی آن، در اولین قدم، انعطاف را به ما یاد میدهد چراکه از دو نفر گرفته تا هزاران نفر میتوانند آن را اجرا کنند. تعزیهخوانهای دورهگردی که در روستاها حضور پیدا میکردند این نمایش آیینی را دونفره اجرا میکردند و تا جایی که من خاطرم هست برای مثال شمر هنگام خطاب قرار دادن لشکر خود، پشت سرش را نگاه میکرد و میگفت: «ایا گروه حمله کنید»
او از یک گروه نامرئی حرف میزد و خیال شرکتکنندگان، این گروه را میدید. اغلب وسایل موردنیاز برای اجرای تعزیه در سادهترین خانهها وجود دارد و بخش عظیمی از آن آیین نمایشی در خیال شرکتکنندگان شکل میگیرد.
اصل همه چیزهایی که میبینیم، آن نیست که به چشممان آمده بلکه، آن است که در خیال ما شکلگرفته. خروجی اصلی، در خیال ماست و بسیار وسیعتر از ما به ازای بیرونی آن.
مجموعه تعزیهخوانان و تعزیهگردانان، با اتکا به نمادها و نشانهها و قراردادها، کار خود را در فراهم کردن ابزار صحنه آسان کردهاند، برای نمونه یک تشت آب میآورند و از آن بهعنوان نهر فرات استفاده میکنند. همین امر موجب شده که شخصی، چون من در برخورد با بعضی از صحنهها که امکانات کافی را برای آن را ندارم، کمی از متن فاصله بگیرم و بعد فکر کنم خودم این صحنه را به این شکل آرایشکردهام و حالا باید به خاطر بیاورم که چگونه میتوان از همین امکانات بهترین استفاده را کرد، بهگونهای که انگار خودم آن را با همین جزییات خلق کردهام؛ بنابراین توجه به تعزیه و نمادسازیهای آن، تعلیمدهنده شیوه تبدیل یک امر درونی به شکل بیرونی آن یعنی تصویر است.
مسئله «فاصلهگذاری» برتولت برشت، برای همه نمایشدانان آشناست و اجداد ما قرنها قبل این فاصلهگذاری را در تعزیه رعایت میکردهاند. ایکاش همه ما با هر شغل و پیشه و اسمورسمی، از این گنجینههای خودمانی برای آموختن بهره میبردیم. البته اگر خامطمعی کنیم و بهعنوانمثال فقط برای پیدا کردن شیوه گسترش متنی که میخواهیم بنویسم سراغ گلستان سعدی برویم، سعدی و سعدیها که مخالف خامطمعی هستند به ما هیچچیزی نمیدهند، اما اگر بهقصد بردن بهره و لذت به آنها نزدیک شویم خودشان یواشکی چیزی در جیب ما میگذارند که شبچراغ است و در خواب هم آن را نمیبینیم.
تعزیه برای بومیدیدن و کار بومی انجام دادن، یک درس است. لحن خودمانی آمیخته با ادبیات دارد و از نظم و ابزار موسیقی و آواز و حرکت و دکور و لباس مخصوص بهره میبرد. محل اجرای آن، که تخت حسینیه است نیز معماری خاصی دارد و در آن ظرافت به خرج رفته، پس ازهرجهت و با هر دیدی که به تعزیه نگاه کنیم آموزنده است.
*کدام تعزیهها را بیشتر دوست دارید؟
بهشخصه حدود دوازده تعزیه میشناسم که همگی در نوع خود منحصربهفردند. از بین این انواع، تعزیه مختار، تنها تعزیهای است که بهصورت کمیک اجرا میشود. مختار در این تعزیه، با خواندن اشعار مختلف، مؤدبانه اشقیا را هجو میکند و بیننده را به خنده میاندازد.
تعزیهای که شیفته آنم، تعزیه حرّ بن ریاحی است؛ الگویی برای توبه، برای جبران هر خطایی که در زندگی از انسان سر میزند، برای دل به دریا زدن...
طراحی این تعزیه بسیار جذاب است. سنگینی آویختن چکمهها بر گردن حر، نمادی از سر فروآوردن است و بعد نمایشی دارد. تعزیه دیگری که بر آن عاشقم، تعزیه حضرت ابوالفضل است که با بحرطویل روایت میشود. پدربزرگ تعزیهخوان من برایم روایت کرده که در روستای ما، از زمانی که او به یاد داشته، درست هنگامیکه در تعزیه، حرمله بهسوی حضرت ابوالفضل تیر پرتاب میکند، یک تفنگچی که از قبل بین شرکتکنندگان پنهانشده و پیدا کردن او برای کودکان یک سرگرمی است، ناگهان تیری شلیک میکند تا ظلم دیروز را به ظلم امروز وصل کند. ظلمی که از طرف حکام و راهزنان به مردم وارد میشد و تماشاگر را تکان میداد تا نسبت به آن بیتفاوت نباشد.
*نگاه شما به واقعه عاشورا چگونه است؟
همه ما اگر چهار انگشت به امام حسین (ع) نزدیک شویم، به فلک رسیدهایم. او عاقبت خود و همراهانش را بهروشنی میدانست، اما برای عبرت و آموزش ما عملاً خود و عزیزانش، قربانی شدند و به پیروزی ابدی رسیدند.
واقعه عاشورا در تمام طول تاریخ بشر، منحصربهفرد است. فجایع و وقایع هیچ واقعهای بهاندازه عاشورا منسجم نیست، همه اتفاقها کنار این اتفاق رنگ میبازند و فقط قصهنویس نابغهای مثل خدا میتوانسته عاشورا را اینگونه در کمال، نقل و خلق کند.
من تنها به یک مورد از این عجایب اشاره میکنم. بیاییم و به حرکت آب در این واقعه دقت کنیم. پیدایی عاشورا از زمانی است که مسلم بن عقیل راهی کوفه میشود و درراه، در صحرای کربلا مسیر را گم میکند و دچار تشنگی میشود. بعدازاینکه در کوفه بیوفایی میبیند و آدمهای پست دور او حلقه میزنند و زخمی و رنجور، اسیرش میکنند تا به دارالحکومه ببرند، بنا بر آنچه در تاریخ نقل است، او در آخرین جملات عمر خود، آب طلب میکند. با کاسهای کثیف آب میآورند و نمینوشد، میگویند آب تمیز بیاورید، نیت میکند که بنوشد، اما خون دهانش به کاسه میریزد و آب را غیرقابلخوردن میکند، سهباره آب میآورند و این بار دندانشکسته او در کاسه میافتد، مسلم آب را دور میریزد و تشنه میمیرد. او اولین شهید تشنهکام این واقعه است. پیاله و خون و آب و تشنگی همه نشانهای از اصل ماجرای کربلاست و مقدمهای بر وقوع آن، همچنان که شهادت مظلومانه دو طفل مسلم؛ بنابراین قدمبهقدم این واقعه، معنادار و مایه عبرت است. عاشورا، تفسیر عملی قران است و کربلا، به همه آن شک و شبهههایی که در مورد هدف اسلام وجود داشته و دارد خاتمه میدهد.