معمولاً وقتی میگویند فیلمی «از مسیر خارج شده»، معنی مثبتی ندارد؛ اما در کمدی-جنایی مامانهای سرگرمکنندهی «یک لطف ساده»، هرچه اوضاع دیوانهکنندهتر شود، برای ما جذابیت بیشتری دارد. تصور کنید «دختری در قطار» The Girl on the Train را با مقداری چاشنی طنز ساخته بودند (خدا میداند که برای هضم آنهمه اتفاقات بد چقدر به کمی طنز نیاز داشتیم). به لطف کارگردانی با سلیقهی پاول فیگ Paul Feig، فیلمنامهی هوشمندانهی جسیکا شارزر Jessica Sharzer (با اقتباس از رمان دارسی بل Darcey Bell) و بازیهای درخشان بازیگران، «یک لطف ساده» به یک فیلم نکتهسنج دلپذیر تبدیل شده است. چاشنی کمدی تلخ داستان به صحنههای عجیبی تبدیل شده که توجه ما را به خود جلب کرده و گاهی موجب خندهمان میشود؛ حتی زمانی که موقعیت جدی، مثل آدمکشی، وجود دارد.
فیگ صحنه آغاز فیلم را خیلی شیک و باحال به همراه موسیقی فرانسوی شروع میکند. سپس، یکی از مادرهای بلاگر به نام استفانی اسموترز Stephanie Smothers (آنا کندریک Anna Kendrick) را میبینیم که از مخاطبانش میخواهد اگر اطلاعاتی دربارهی دوست صمیمیاش که ناگهان 5 روز پیش غیب شده، دارند با او در میان بگذارند. پسازاین، فلشبکهای زیادی را در فیلم میبینیم. برخی مربوط به چند هفته قبل یا بسیار قدیمیتر هستند تا ببینیم فاکتورهای اصلی که این راز را شکل دادهاند چه هستند.مایلز Miles و نیکی Nicky پسرهای استفانی و امیلی Emily (بلیک لایولی Blake Lively) هستند که باهم به یک مدرسه میروند. دوستی پسرها موجب شکلگیری دوستی نامتوازن میان مادرها میشود. در صحنهای امیلی را میبینیم که در باران از ماشین پیاده میشود و باشکوه و جلال خیرهکنندهای به سمت پسرها حرکت میکند. زیبایی، شیکپوشی و ماشین لوکس او نگاه استفانی را به خود جلب میکند. امیلی استفانی را برای صرف نوشیدنی به خانهاش دعوت میکند و اینگونه استفانی به دنیای سطح بالای او راه پیدا میکند.
استفانی مسحور خانهی رؤیایی و استایل شخصی امیلی میشود. امیلی مدیر روابط عمومی یک طراح معروف در منهتن Manhattan است. همانطور که امیلی در حال تعریف کردن موقعیتش بهعنوان کسی که پول زیادی بابت املاک میدهد است، استفانی تحت تأثیر رک بودن و صداقت کلام امیلی که با کمی بددهنی آمیخته شده قرار میگیرد. در همین حین، استفانی به فکر زندگی سادهی خودش در حومهی کنتیکت Connecticut و شوهرش شان Sean (هنری گلدینگ Henry Golding) که یک نویسندهی سبکبال است میافتد. شان پس از انتشار رمان بسیار موفقی که 10 سال پیش نوشته بود، اخیراً حتی یک کلمه هم منتشر نکرده است.
انرژی و ریتمی که بین کندریک و لایولی ردوبدل میشود بسیار واقعی است؛ بهخصوص زمانی که با استفانی و امیلی بیشتر آشنا میشویم. (بگذارید اینطور بگوییم که هردوی آنها رازهایی دارند و هردوشان میتوانند یکدیگر را شوکه کنند). وقتی امیلی ناپدید میشود، استفانی تصمیم میگیرد فعالیتهای وبلاگش را برای پیدا کردن امیلی کنار بگذارد و از بازدیدکنندههایش نیز درخواست کمک میکند.استفانی که از مقامات محلی – که به دست داشتنشان در ناپدید شدن امیلی مظنون هستند – قطع امید کرده است، تصمیم میگیرد خودش تبدیل به کارآگاه شود تا بفهمد چه بلایی سر امیلی آمده است.
اگر بگوییم اوضاع پیچیده شده، در حق معنی پیچیده اجحاف کردهایم.
کندریک کاملاً درگیر بازی در این نقش شده و یکی از بهترین نقشآفرینیهایش را به نمایش گذاشته است. برای لحظاتی، استفانی به مادر خوبی تبدیل میشود که هرکس آرزوی داشتنش را دارد – برای پسر خودش و پسر امیلی پس از گم شدن او؛ و بعد میبینیم استفانی با پشتکار فراوان به دنبال پیدا کردن امیلی است.
لایولی کاملاً در نقش زن اغواگری که از درون دچار مشکلاتی است اما با داستانهای عجیب و ظاهری شکوهمند خود را مخفی کرده فرو رفته است. او میتواند بهراحتی مردم را مجاب به انجام دادن خواستههایش کند. او مثل زنهای بلوند فیلمهای هیچکاک در قرن 21 است. نیازی به کنکاش نیست تا متوجه شویم امیلی یک زن دردسرساز است، چراکه خودش از اول داستان به این نکته اشاره میکند؛ اما میتوانیم متوجه شویم که چرا شان در تمام این مراحل در دعواها و دروغها کنار امیلی مانده است و چرا استفانی میتوانست از تبدیل شدن به دوست صمیمی امیلی وحشتزده شود.
گاهی تنها میتوانیم به روند خندهدار داستان «یک لطف ساده» بخندیم؛ اما مشکلی نیست! مثل این میماند که فیلم به ما مشتی بزند و بعد دعوتمان کند که با آن خوش بگذرانیم.این مقاله برگرفته از نوشتهی ریچارد روئپر Richard Roeper در سایت chicago.suntimes.com است.
نظر سایر منتقدان دربارهی این فیلم چیست؟
مائورین لی لنکر Maureen Lee Lenker ؛ انترتینمنت ویکلی Entertainment Weekly
این فیلم پر از خودنمایی است، از آهنگ جذاب فرانسوی گرفته تا نوشیدنیهای درخشان الکلیاش و شیکپوشی اغواکنندهای که میبینیم. اینها به تماشاچی کمک میکند تا زمان روشن شدن حقیقت، فیلم را دنبال کنند.
برایان تامپسون Brian Thompson ؛ فیلم تریت Film Threat
شیک، جذاب و به مقدار مناسب شیطنتوار؛ «یک لطف ساده» یک فیلم مهیج است که تجربهی شریرانهی سرگرمکنندهای را برای بینندگانش به نمایش میگذارد.
بری هرتز Barry Hertz ؛ گلوب اند میل The Globe and Mail (تورنتو)المانهای مرموز داستان با حساسیت خاص فیگ که ترکیب متعادلی از طنزی جامع و کمی وحشت را شکل داده، عجین شده است. چنین ترکیبی در ژانرهای سینمایی معمولاً بهخوبی این نمونه جواب نمیدهد، اما فیگ همه این عناصر گوناگون را تحت کنترل خودش در آورده است.
کیم هوگز Kim Hughes ؛ اوریجینال سین Original-Cin
فیگ فیلم فوقالعادهای ساخته که سبک داستانی ناموزون و جالبی دارد. معمولاً ترکیب این عناصر نتیجهی خوبی به همراه ندارد؛ اما «یک لطف ساده» فیلمی موفق در این زمینه بهحساب میآید.
سونیا رائو Sonia Rao ؛ واشینگتن پست Washington Post
بازی لایولی بهشدت شگفتانگیز است. ستارهای که اخیراً در فیلمهای تریلر «تمام چیزی که میبینم تو هستی» All I See Is You و «آبهای کمعمق» The Shallows بازی کرده، با بازی در نقش امیلی جسور بالاخره این فرصت را یافت که از نقشهای جدی فاصله بگیرد و جنبهی شوخش را به نمایش بگذارد. او بهخوبی خود را در این زمینه ثابت کرده است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
130