ماهان شبکه ایرانیان

روایت کری از استدلالی که عراقچی به خاطر آن از ۴ خواسته ایران کوتاه آمد

وزیر خارجه اسبق آمریکا در فصل ۱۸ کتاب خاطراتش به کوتاه آمدن معاون ظریف از گنجاندن چهار نکته مدنظر ایرانی‌ها در متن برنامه اقدام مشترک در مقابل این استدلال که «دیگر وزرا [هم] بیدار شده‌اند، و در حال حرکت به سوی کاخ [ملل] هستند» اشاره کرده است.

روایت کری از استدلالی که عراقچی به خاطر آن از 4 خواسته ایران کوتاه آمد

تسنیم نوشت: وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در کتاب جدیدش به‌نام Every Day is Extra (هر روز موهبتی دیگر است) به شرح ماجراهای زندگی خودش از زمانی که فرزند یک دیپلمات بوده تا پایان دورانش در وزارت خارجه آمریکا پرداخته است. «کری» فصل هجدهم این کتاب را به موضوع خاطراتش از مذاکرات هسته‌ای با ایران اختصاص داده است.

ترجمه بخشی از فصل هجدهم کتاب جان کری را در گزارش فعلی آورده‌ایم. کری در این کتاب به ماجراهای مرتبط با مذاکرات فشرده منتهی به توافق موقت ژنو (برنامه اقدام مشترک)، چانه‌زنی‌های فشرده دو طرف آمریکایی و ایرانی، عصبانیت شدیدش از دست ظریف و عدم ابراز علنی این خشم اشاره می‌کند.

کری در این کتاب همچنین به ماجرای کوتاه آمدن معاون ظریف از گنجاندن چهار نکته مدنظر ایرانی‌ها برای در متن برنامه اقدام مشترک (توافق موقت ژنو) اشاره کرده است. 

*****

دو هفته بعد، روز شنبه 23 نوامبر به ژنو برگشتیم. از زمان ترک ژنو، من و کتی اشتون، نماینده عالی و مدبر اتحادیه اروپا به‌طور مرتبط با هم در تماس بودیم. ما بر سر برنامه‌ای جدید توافق کردیم: قرار شد فعلاً من روی فرانسه و سایر اعضای 'v,i 1+5 تمرکز کنم و او هم با ایران پل ارتباطی بزند. کتی بعد از دیدار با ظریف، متن به‌روزشده توافق که شامل اندک تغییراتی نسبت به متن قبلی بود را ارائه کرد. تمامی کشورها کم و بیش مهیا شده بودند - به غیر از یک استثنای عجیب و غریب، کشورم آمریکا.

هیئت اعزامی ایالات متحده با جنبه‌های فنی متن - شامل اقداماتی که قرار بود ایران برای متوقف کردن برنامه‌هایش انجام دهد، اقدامات راستی‌آزمایی، و فرآیندی که از طریق آن ما کاهشی نسبی را در تحریم‌ها فراهم می‌کردیم - موافقت کرد؛ متنی که تمامی بخش‌های آن از طریق کانال‌های دوجانبه محرمانه مورد مذاکره قرار گرفته بود. نگرانی ما در خصوص دیباچه متن توافق بود. ما می‌دانستیم که آن بخش - دو پاراگراف اول متن - از سوی دوستان و منتقدان با دقت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرند. حتی برخی‌ها ممکن است پس از [این دو پاراگرافِ دیباچه] خواندن [متن توافق] را متوقف کرده [و بقیه را نخوانند]. برای همین مهم بود که هر کلمه‌ای را به درستی به‌کار ببریم.

هیئت آمریکایی، امیدواری شرکایمان را که برای یک کنفرانس مطبوعاتی در ساعات انتهایی عصر آن روز به منظور اعلام توافق آماده بودند، به سرعت متوقف کردند. ما با ایران تا شب‌هنگام مذاکرات و چانه‌زنی‌های [طولانی] انجام دادیم. نهایتا ماجرا به انتخاب لغات و جمله‌بندی کشیده شد. جزئیات حساسی در آخر کار باقی مانده بود که دیپلمات‌ها بابت حل آن‌ها خسته و درمانده شده بودند. وضعیت اتاق من در هتل در ساعت 3 بامداد روز شنبه شبیه این بود: من در گوشه اتاق بودم و با استفاده از یک تلفن امن به سوزان رایس، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا درباره دشواری‌ها و تغییراتی که در حال کار بر سر آن‌ها هستیم، توضیح می‌دادم. بیل (ویلیام برنز) در اتاق کناری بود و در تماسی تلفنی از طریق یک کانال محرمانه، با همتای ایرانی خود، مجید تخت‌روانچی، تلاش داشت تا موافقت ایرانی‌ها را کسب کند، و در این میان، کارشناسان و دستیارانمان آشفته‌وار روی گوشی‌های بلک‌بری مشغول تایپ بودند، در حالی که به طور مرتبط فنجان‌های اسپرسو را سر می‌کشیدند.

نهایتا، هنگامی که به ساعت 4 بامداد نزدیک می‌شدیم، به توافق دست یافتیم - توافقی که خواهانش بودیم، توافقی که تا جای ممکن بدون خلل و فرج و سریع باشد، تا مبادا بعدا کس دیگری بخواهد نظر دیگری در خصوص آن ارائه دهد. وزرای [خارجه دیگر کشورهای گروه 1+5] را بیدار کردیم، وزرایی که ساعت‌ها پیش به خواب رفته بودند، و به مطبوعات خبر دادیم که دستیابی به توافق به زودی اعلام می‌شود.

وقتی در حال حرکت به سوی کاخ ملل (مقر سازمان ملل در ژنو) بودیم، جایی که قرار بود کنفرانس مطبوعاتی برگزار شود، هلگا اشمیت، همتای وندی در اتحادیه اروپا، تماسی را از عباس عراقچی، یکی از معاونان ظریف دریافت کرد. ایرانی‌ها چهار نکته دیگر داشتند که می‌خواستند آن‌ها را در توافق بگنجانند.

هلگا گوشی تلفن را به وندی داد. وی به عراقچی گفت: «عباس، هیچ نکته دیگری [در توافق] گنجانده نخواهد شد ... دیگر وزرا [هم] بیدار شده‌اند، و در حال حرکت به سوی کاخ [ملل] هستند؛ ترتیب کنفرانس خبری داده شده و کار تمام شده است.» عباس پیام را فهمید و در ساعت 5 بامداد روز شنبه 24 نوامبر سال 2013 - تقریبا دو سال پس از سفر اولم برای دیدار با سلطان قابوس - ایالات متحده، شرکای بین‌المللی‌مان و ایران توافق اولیه‌ای را اعلام کردند که به ما امکان می‌داد مذاکرات مستقیم و جامعی را آغاز کنیم. مهمتر از آن، برای اولین بار طی چند دهه گذشته، برنامه هسته‌ای ایران نه تنها سرعت نمی‌گرفت بلکه در جای خود متوقف می‌شود - و حتی، در برخی جنبه‌ها، به عقب بر می‌گشت.

من به سرعت سوار بر هواپیما شدم به کشورم پرواز کردم، که برای شرکت در جشن شکرگزاری درست به موقع بود. فکر می‌کردم که همگی ما چیزهای زیادی را برای شکرگزاری در آن سال داشتیم. آن روز صبح، جهان اندکی امن‌تر بود و ماحصل تلاش‌های دشوارِ زیادی به دست آمده بود. اما من دچار هیچ توهمی نشده بودم: کارهای از پیش سخت‌تری تازه شروع شده بود.

در 20 ژانویه سال 2014، توافق موقت - برنامه اقدام مشترک - اجرایی شد. ایرانی‌ها تولید اورانیوم با غنای بالا را متوقف کردند. آن‌ها نصب سانتریفیوژهای جدید را متوقف کرده و کار روی رآکتور آب‌سنگین‌شان در نزدیکی شهر اراک را متوقف کردند. در مقابل، ما نیز آزاد کردن قسطی مجموع 4.2 میلیارد دلار از پول‌های بلوکه شده ایران در نقاط مختلف جهان را آغاز کردیم.

پیش از این اقدام، این احتمال وجود داشت که ایران تلاش کند ما را برای سال‌ها سر میز مذاکرات نگه دارد، آن هم در شرایطی که به بمب هسته‌ای نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. اما با اجرای برنامه اقدام مشترک، نمی‌توان از زمان - طول کشیدن مذاکرات - علیه هر طرف دیگری استفاده کرد. و هنگام مذاکرات وضعیت خطرناک‌تر نمی‌شد.

هرچند این مانع برداشته شد، اما موانع دیگر همچان باقی مانده بودند. منتقدان توافق از تمامی طرف‌ها، حملات خود را علیه مرحله جدید گفتگوهایی که آغاز شد، تشدید کردند. یک گروه از همکاران پیشینم در سنا از هر دو حزب آمریکا، به رهبری سناتور مارک کرک، سناتور باب منندز و سناتور چاک شومر به دنبال پیش‌برد طرح تحریم‌هایی بودند که در صورت تصویب، مذاکرات را با ضربه مهلکی مواجه می‌کرد. تلاش‌های آن‌ها از سوی کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل (آیپک) - که قدرتمندترین گروه لابی‌گر حامی اسرائیل است - مورد حمایت قوی قرار گرفت. بی‌بی [بنیامین] نتانیاهو خشمگین بود، و به همه می‌گفت که [روزی فرا می‌رسد] که [از بان دیگران] بشنود برنامه اقدام مشترک یک «اشتباه تاریخی» می‌باشد.

زمانی که کارشناسان ما به میز مذاکرات بازگشتند، فضای سیاسی در دو کشور ایالات متحده و ایران عرصه بازی را پیچیده‌تر کرد. در اوایل جولای، آیت‌الله [خامنه‌ای] در یک سخنرانی اعلام کرد که ایران تمایلی به کاهش غنی‌سازی - که بر سر آن مذاکره و بحث می‌کردیم - ندارد، بلکه می‌خواهد ظرفیت [غنی‌سازی] خود را تا ده برابر افزایش دهد. براساس وضعیت آتی که رهبر عالی [ایران] توصیف کرد، ایران هزاران سانتریفیوژ جدید را طی سال‌های آتی عملیاتی خواهد کرد. این یک اظهارنظر خشم‌آور و غیرمنتظره بود - حتی ظریف نیز ادعا کرد که بی‌خبر بوده است - و این مسئله دلیلی بود که باعث شد منتقدان ما در منطقه و حتی در کنگره از شدت خشم از کوره در بروند. دوره زمانی شش‌ماهه که برای مذاکرات تعیین کرده بودیم، خوش‌خیالی بیش نبود. هیچ راه و امکانی وجود نداشت که تا پایان ماه جولای بتوان به توافق دست یافت. مذاکرات و برنامه اقدام مشترک را برای چهار ماه دیگر، تا 24 نوامبر سال 2014 تمدید کردیم.

در آن مقطع، به صروت روزانه با تیم مذاکره‌کننده‌مان به رهبری وندی شرمن و همچنین شرکای بین‌المللی‌مان در تماس دائم بودم. قرار بود که کتی اشتون، جواد و من در نشستی سه‌جانبه با یکدیگر دیدار کنیم. و سپس جواد و من دیداری دوجانبه داشته باشیم. عمانی‌ها هم گاه به گاه برای میانجی‌گری تلاش می‌کردند. تلاش می‌کردیم که شکاف‌های نمایان شده را پر کنیم، اما تنش‌ها افزایش یافت.

در ماه نوامبر، تنها چند هفته پیش از فرا رسیدن ضرب‌الاجل، [در مسیر پروازم به سوی چین] در عمان توقف کردم تا با جواد و تیمش دیدار کنم. من در مسیرم برای دیداری از پیش‌برنامه‌ریزی‌شده از چین بودم، اما امیدوار بودم که یک گفتگوی شخصی ممکن است به کاهش برخی تنش‌هایی که افزایش یافته بودند، کمک کند.

دیدارمان یک رویارویی تمام‌عیار بود، هرکسی بدون توجه به موضع طرف مقابل، حرف خود را می‌زد. این دیدار چنان بد بود که تصمیم گرفتیم چند روز بعدتر، هنگامی که از پکن به سوی واشنگتن بر می‌گشتم، بار دیگر دیداری داشته باشیم، اما دیدار دوم نیز مانند دیدار اول بی‌فایده بود. دیدارهای ما همواره دشوار بود، اما تا آن مقطع آرام و محترمانه بودند. آن هفته در مسقط، از دو طرف میز بر سر هم فریاد می‌زدیم. اولین بار بود که جفتمان صبرمان را از کف دادیم، اما آخرین بار نیز نبود.

در شرایطی که زمان ضرب‌الاجل فرا می‌رسید، کارشناسان به صورت خستگی‌ناپذیری مشغول چکش‌کاری و تدوین راه‌حل‌هایی برای مشکلات پیچیده بودند. جزئیات بسیار حساس بودند. ما پیشرفت‌هایی به دست آوردیم، اما اندکی پس از آنکه برای [حل و فصل و تدوین] بخش‌های نهایی وارد وین شدم، مشخص شد که به زمان بیشتری نیاز داریم.

برای یک تمدید دیگر آماده می‌شدیم، تمدیدی که توضیح [دلایل] آن [به دیگران] دشوارتر بود. در زمان انتخابات میان‌دوره‌ای سال 2014، جمهوری‌خواهان بار دیگر اکثریت سنا را به دست گرفتند. در این شرایط تقریبا ناممکن بود که جلوی تصویب تحریم‌های جدید را بیش از این گرفت. هر روز تاخیر موجب اعتباربخشی به ادعای [مخالفان] می‌شد مبنی بر اینکه مذاکرات بی‌حاصل بوده و توافق ناممکن است. قبولاندن یک تمدید دیگر [به دیگران] کار دشواری بود، اما اگرمی‌توانستیم چنین کاری کنیم، باید تصریح می‌کردیم که این آخرین تلاش ما است. قرار نبود که برای همیشه سر میز مذاکرات حاضر شویم.

به دلایل متعدد، از جمله نگرانی‌های مرتبط با زمان‌بندی، توافق کردیم که دو ضرب‌الاجل متفاوت را برای مذاکرات اعلام کنیم. قرار بود چهار ماه دیگر، تا 31 مارس برای دستیابی به یک توافق سیاسی درباره خطوط اصلی توافق [نهایی]، و اگر ضرورت داشته باشد، سه ماه دیگر تا تاریخ 30 ژوئن برای حل جزئیات فنی، به خودمان مهلت دهیم.

شب قبل از اعلام تمدید [مهلت مذاکرات]، در سوئیت هتل به همراه تنی چند از دستیارانم نشسته بودم و مشغول ویرایش اظهاراتم برای کنفرانس مطبوعاتی بودم که برای روز بعد برنامه‌ریزی‌شده بود. کاسه صبر من از دست ایرانی‌ها در حال لبریز شدن بود. آن‌ها با بی‌توجهی به دشواری‌های عرصه سیاسی در ایالات متحده سرنوشت کار را با مخاطره مواجه کرده بودند. می‌خواستم در بیانیه‌ام به صراحت مشخص کنم که زمان در حال از دست رفتن است. اما همچنان فکر می‌کردم که پیش‌نویس اولیه [اظهاراتم] به شدت موجب بدنامی ظریف می‌شود. این پیش‌نویس بسیار تند بود. نمی‌خواستم که تندروها در هر دو کشور بتوانند از سخنان من برای دفاع از اظهارات‌شان مبنی بر اینکه وقت‌مان را با دیپلماسی هدر می‌دهیم، استفاده کنند. همچنین می‌دانستم که ایرانی‌ها در آن مقطع به اندازه کافی می‌دانستند که اگر احساس تحقیر یا خوارشدگی کنند، بیشتر احتمال داشت لجاجت به خرج دهند تا تسلیم شوند. اما همچنان قویا بر این باور بودم که موفقیت امری ممکن [و قابل حصول] بود، اما باید با دقت گام بر می‌داشتیم. هر حرکتی که انجام می‌دادیم - و هر حرفی که می‌زدیم - به شکل فوق‌العاده‌ای مهم بود.

پیش‌نویس بعدی اظهارات من حالت تهاجمی کمتری داشت، اما به نظرم، افزودن برخی نکات درباره احترام دو طرف به یکدیگر مسئله با اهمیتی بود. سلطان قابوس بر اهمیت احترام تاکید داشت. من قویا احساس می‌کردم که در آن مقطع حساس با خالی کردن علنی [خشم و ناراحتی‌مان] چیز چندانی به دست نمی‌آوردیم. من به تیمم گفتم؛ «من همواره احساس می‌کردم که جواد یک مذاکره‌کننده قوی بوده و با حسن نیت در اینجا حضور دارد. من می‌خواهم آن را بیان کنم. می‌دانم که به حرفم اهمیتی داده نمی‌شود، اما می‌خواهم این صمیمیت را حفظ کنم. تیم جواد به سختی ما و برای رسیدن به یک نقطه بهتر در حال تلاش است. وی به این خاطر لیاقت مقداری احترام را دارد.»

برخی منتقدان به خاطر هر حرفِ خوشایندِ دیپلماتیکی که نسبت به ایران یا وزیر خارجه‌شان بیان می‌کردم، به من حمله می‌کردند. این جهانی است که با آن کنار آمده‌ایم. من به فکر یک هدف بلندمدت بودم، نه تیتر روزانه روزنامه‌ها. هدف از گفتگوها ممانعت از دستیابی یک کشور به تسلیحات هسته‌ای بود و این مسئله نیازمند ایجاد اعتماد «مذاکراتی» با دولتی است که اختلاف‌هایی جدی با آن داریم. شیوه من و جواد برای حفظ مذاکرات در مسیر درستش، تلاش برای حفظ نزاکت و نجابتی بود که ایجاد کرده بودیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان