هیچوقت والیدن نگاه مثبتی به بازیهای ویدیویی نداشتهاند. عموما این بازیها به عنوان منابعی برای ترویج خشونت، بیاخلاقی و... شناخته شدهاند که نمیتوان آن را نادیده گرفت یا بطور کامل رد کرد.
اما تحقیقات و بررسیها نشان میدهد همین بازیهای ویدیویی میتوانند بستری مناسب جهت آموزش و تربیت صحیح کودکان ایجاد کنند که نمونه آن به سختی در کلاسهای درس پیدا شود. بر همین اساس بازیها و سرگرمیهای مجازی زیادی شکل گرفتند تا با هدفی خاص به آموزش کودکان بپردازند.
اما صرف نظر از محصولاتی که با تمرکز بر این فرض ساخته و پرداخته شدهاند، میتوان در وجود بازیهای ویدیویی عادی نیز نکات عمیق بسیار زیادی را پیدا کرد که تاثیر مثبتی بر آموزش کودکان میگذارند. به عبارتی در ضمیر ناخودآگاه آنان اطلاعاتی را حک میکنند که شاید تبدیل به مهمترین درس زندگیشان شود.
درادامه مطلبی از کالین کمپبل (Colin Campbell)، نویسنده وبسایت Polygon درخصوص تجربه شخصیاش از تاثیر The Legend of Zelda: Breath of the Wild بر رابطه او و پسر هفت سالهاش را میخوانیم که درنهایت ختم به بیان ده تاثیر مهم این بازی بر کودکان از نگاه او میشود.
در کنار تمام محاسن و خصوصیات مثبت The Legend of Zelda: Breath of the Wild که بصورت شخصی آنها را تجربه کرده بودم، ورود این بازی به خانهام تاثیرات ویژهای بر ارتباط من و پسر هفت سالهام گذاشت. پسرم از حضور در دنیای زلدا لذت میبرد و روزانه تمام دستاوردها و کشفیاتش را با من به اشتراک میگذارد.
زمانیکه تصمیم میگیرم تا درنهایت کنترلر را از او بگیرم و چند ساعتی را صرف بازی کردن کنم، کنارم مینشیند و شروع به نصیحت کردن من میکند. این مسئله موجب شده است تا ارتباط جدیدی بین من و پسرم شکل بگیرد و رابطه پدر – فرزندیمان را فوق العاده صمیمیتر کند.
زلدا بستری دارد که موجب میشود درحین تجربه آن از حضور فردی دیگر در کنارم لذت ببرم. اما این بازی همیشه نیازمند حضور یک همراه نیست و پسرم ساعتهای زیادی را صرف گشت و گذار در دنیای رویایی آن میکند.
این گشت و گذارها ختم به یادگیری و درک مسائل و درسهایی میشود که تنها مختص بازی و راه حلی جهت سادهتر کردن مسیر پیش رو نیست، بلکه در دنیای واقعی نیز میتواند برای او بسیار مفید باشد.
بسیاری از بازیها (از داستانهای ماجراجویی گرفته تا شوترهای اول شخص) در بطن داستانی که روایت میکنند و حوادثی که به تصویر میکشند، درسهای مفیدی را دارا هستند که میتوانند زندگی ما را دچار تغییر و تحول کنند.
اما نینتندو با The Legend of Zelda: Breath of the Wild کاری کرده است که این بازی حتی برای کودکان نیز میتواند فوق العاده آموزنده باشد و تجربه حضور در دنیای آن تاثیر شگرفی در دیدگاه و تفکر آنان بگذارد.
این مسئله درخصوص زلدا آنقدر جدیست که شخصا این بازی را به عنوان یکی از زمینههای تربیتی و آموزشی فرزندم انتخاب کردم تا درقالب یک سرگرمی کامپیوتری بتوانم درسهای مهمی از زندگی را به او بیاموزم.
در نهایت مهمترین دروسی که زلدا میتواند به کودکان بیاموزد را به تفکیک تشریح میکنم تا شاید شما هم بتوانید از آنان در مسیر تربیت و آموزش کودکانتان استفاده کنید.
حس متداول
بازیهای نقش آفرینی بر یک اصل دلالت میکنند و آن انتخاب صحیح در لحظه است. در بسیاری از مواقع این انتخاب شامل دو گزینه است، حمله یا عقب نشینی؟ گذر از مسیر ساده یا زدن به دل شلوغی؟ انتخاب زرهای مقاوم یا سلاحی مرگبار؟
تمام این انتخابهای مرتبط با جنگاوری، اجزاء اصلی Breath of the Wild محسوب میشوند. اما طراحی بازی موجب میشود تا هر حرکت جزئی از حس متداول شما محسوب شود و مستقیما از آن نشئت گیرد.
با سر رسیدن شب و هنگامی که میخواهم آتشی دست و پا کنم، نیازمند چوب، سنگ چخماق و محلی هستم که خشک و به دور از رطوبت باشد. هنگامی که نزدیک اسبهای وحشی هستم، باید با احتیاط برخورد کنم، مخصوصا زمانیکه پشت سر آنها هستم. هنگامی که مشغول راه رفتن زیر طوفان و رعد و برق هستم، باید از اشیاء فلزی دوری کنم. هنگامی که میخواهم مسیری را شنا کنم یا از ارتفاعی بالا بروم، باید مسافت را درنظر بگیرم تا انرژیام تمام نشود.
ما با یک بازی واقع گرایانه مواجه نیستیم، Breath of the Wild بر اساس فانتزی و در یک دنیای غیرواقعی ساخته شده است. در دنیای حقیقی نمیتوانیم حین درگیری با خوردن یک ماهی پخته آسیب وارد شده را ترمیم کنیم و تنها افراد محدودی در جهان هستند که میتوانند با گلاید کردن جان خود را از سقوط نجات دهند.
اما این چالشهای کوچک چیزی فراتر از مکانیزمهای معمول بازی هستند و تبدیل به چالشهایی شدهاند تا واقعیت را به تصویر بکشند. این اتفاقات داستانی فرعی را بازگو میکنند، اینکه شخصیت بازی یعنی لینک موجودی فانی است، همچون تمام انسانهای این کره خاکی و بخاطر همین مسئله است که باید توجه ویژهای به سلامت خود داشته باشد.
توصیف حضور در دنیای خطرناک و وحشی یکی از ضروریترین درسهایی است که والدین به فرزندان خود میآموزند. Breath of the Wild یک شبیهساز فوق العاده از این شرایط است و باعث میشود تا تمامی درسهای لازم به زیبایی و با ظاهری طبیعی و قابل فهم به کودکان آموزش داده شود.
حس کنجکاوی
آخرین بازیی که پسرم از تجربه آن لذت برد Knack 2 بود. دنیای این بازی همچون Breath of the Wild مملو از موجودات عجیب و غریب و مکانهایی تاریخی است. اما داستان و بخش اکشنِ Knack 2 موجب میشود تا خطی میان چالشهای فرعی بازی و اتفاقاتی که با آنان مواجه میشوید کشیده شود.
یکی از خصوصیات اصلی لینک این است که به دنبال ماجراجویی میرود. اگر Breath of the Wild یک مکانیزم اصلی داشته باشد، این است که هرچیزی را به خوبی تماشا کنید. بسیاری از آیتمهای معمولی بازی در میان علفزارها میدرخشند و آماده هستند تا آنان را تشخیص دهید و به سراغشان بروید.
اما برای دست یابی به اشیاء خاص بازی باید به بلندی کوهها و اعماق اقیانوسها بروید. زمانیکه پسرم بازی میکند، بسیاری از مواقع ماموریت اصلی خود را رها میکند تا در گوشه و کنار دنیای بازی به دنبال آیتمها یا اشیاء خاص بگردد و آنان را پیدا کند.
Breath of the Wild مملو از این کشفیات تاثیرگذار است. این درسی است که میخواهم پسرم به خوبی یاد بگیرد: همیشه چیز دیگری برای جستجو و پیدا کردن وجود دارد و کنجکاوی یک قابلیت ارزشمند است چرا که منتهی به شادی و شگفتی میشود.
قابلیت توافق و سازش
اوایل که پسرم شروع به بازی کردن کرده بود، به سرعت وارد نبرد میشد و برای تضعیف هیولاها شروع به تیراندازی به سمتشان میکرد. سپس شمشیرش را از غلاف میکشید و تمام آدمهای بد صحنه را به خاک و خون میکشید!
Breath of the Wild او را بخاطر این برخورد تهاجمی سرزنش نمیکند. اگر شمشیرش بشکند یا تمامی تیرهایش را مصرف کند، همیشه میتواند آنان را جایگزین کند. اما به سرعت متوجه شد که برای رسیدن به اهداف مورد نظرش راههای خلاقانهتری نیز وجود دارد.
لینک یک منبع نامتناهی از انواع بمبها دارد. او میتواند به خوبی از پستیها و بلندیهای زمین به سود خود استفاده کند، برای مثال تپهها میتوانند موقعیت مناسبی را برای حمله به دشمنان در اختیارش بگذارند. او حتی قدرتهای جادویی دیگری نیز دارد، مانند تبدیل کردن آب به یخ یا کنترل کردن اشیاء آهنی.
پسرم پس از مدتی بازی کردن متوجه شد که راههای بسیار زیادی برای رسیدن به یک هدف وجود دارد که ممکن است مزایای زیادی نسبت به یکدیگر داشته باشند. به عنوان یک پدر، دیدن اینکه پسرم خلاقانه تلاش میکند تا بهترین راه جهت رسیدن به هدفش را پیدا کند بسیار خوش حال کنندهتر از زمانی است که او را مشغول پیدا کردن تنها راه موجود برای موفقیت میبینم.
یکی از خصوصیات بارز هر کودک تخیل ساده و فانتزی اوست که اجازه میدهد به سادگی برای دو تکه چوب شخصیت پردازی کند و آنان را وارد یک سناریوی جذاب کند. اما قابلیت سازش یکی از بهترین درسهایی است که میتوانند با یادگیری آن در زندگی خود تفاوتهای مهمی ایجاد کنند.
Breath of the Wild با تنوع فوق العاده در آیتمها، مهارتها و فعالیتهای مختلف به کاربران این اجازه را میدهد تا برای انجام یک کار مسیرهای گوناگونی را انتخاب کنند. این همان درسی است که موجب میشود برای تغییر دنیای واقعی خود دست به دامن روشهایی خاص و سورپرایز کننده شویم!
آماده سازی
در بسیاری از بازیهای نقش آفرینی، موفقیت در گرو برنامه ریزی است. برحسب مواجهه با خطرات و شرایط مختلف درجهبندی بالاتری کسب میکنیم تا برای مواجهه با شرایط و خطرات سهمگینتر آماده باشیم. Breath of the Wild نیز دارای این خصوصیت است، اما با یکسری تفاوتهای کوچک.
لینک بصورت عادی و با پیشروی در بازی قویتر نمیشود. برای قویتر شدن نیاز دارد تا به سراغ تجهیزاتی قدرتمندتر برود و بدین صورت مقاومتش در برابر خطرات را بالاتر ببرد.
یکی از خصوصیات جالب Breath of the Wild این است که تمامی سلاحهای بازی، حتی خارق العادهترین آنان هم دارای یک حد مشخص برای استفاده است و درخصوص استفاده بیش از حد میشکنند و از بین میروند. به همین خاطر پیش از وارد شدن به یک نبرد بزرگ نیاز است تا تمهیدات اولیه را درنظر بگیرید و با آمادگی کامل به پیشروی خود ادامه دهید.
Breath of the Wild شما را وادار میکند تا ساعتها مشغول پیدا کردن غذا، اسلحه و آیتمهایی که به شما در نبردها کمک میکنند باشید. در بسیاری از مواقع شما با این پرسش روبهرو میشوید که آیا وارد شدن به این مهلکه به سود من خواهد بود یا زیانآور است؟
بصورت کلی تمام بچهها در تشخیص آنچه نیاز دارند با مشکل روبهرو هستند. Breath of the Wild به آنان این درس را میدهد که هر چالش نیازمند آماده سازی دقیق و محتاطانه است.
اجتماعی شدن
Breath of the Wild شامل مجموعهای از انسانهای بامزه، رو اعصاب، پیچیده و غافلگیر کننده است!
بازی تلاش میکند مجموعهای از انسانهای متنوع را در کنار یکدیگر جمع کند که هر یک نیازها و خواستههای خاص خود را دارد. لازم به اشاره نیست چرا که این موضوع طی سالهای گذشته کاملا مشهود است، بازیهای ویدیویی اخیرا در ارائه شخصیتهایی قابل باور موفقیتی باور نکردنی داشتهاند و این باور را در کاربران ایجاد میکنند که در حین بازی واقعا میتوانند بر این فرد تکیه کنند یا نه. اما هنوز هم بازیهای زیادی هستند که تنها بر تکیه بر شخصیت اصلی بازی ساخته و پرداخته شدهاند و کمتر به شخصیتهای فرعی توجه میکنند.
آموزش این مسئله به کودکان که دنیا تنها حول محور آنان نمیچرخد بسیار سخت است. بازیهایی مثل Breath of the Wild به کودکان این موقعیت را میدهد تا پیش از رسیدن به بزرگسالی و درک واقعی این مسئله، پیش زمینهای درخصوص اهمیت حضور افراد مختلف در زندگی خود بیاموزند.
کسب تجربه
این درس با کنجکاوی و قابلیت سازش مرتبط است، اما میخواهم آن را جدا کنم و برای آن مثال پخت و پز را مطرح کنم.
در Breath of the Wild بازیکنان با پیشروی در بازی مواد اولیه بسیار متنوعی را پیدا میکنند که میتوانند از آنها در تهیه ظروف یا اکسیرهای مختلف استفاده کنند که از قابلیتهای ویژهای برخوردارند. درواقع این مکانیزم بازی را میتوان نوعی مینی گیم جذاب محسوب کرد.
پسرم علاقه ویژهای به مخلوط کردن آیتمهای مختلف و مشاهده خروجی آن دارد. شما میتوانید با مخلوط کردن برخی آیتمهای ویژه قابلیتهای دویدن، دفاع، حمله، سرعت و... خود را بوست کنید. حتی خوردن یک غذای خاص در بسیاری از مواقع میتواند تاثیر بسزایی در عملکرد شما داشته باشد.
به شخصه از ذوق و شوق پسرم هنگامیکه تصور میکند با مخلوط کردن برخی از آیتمها به یک خروجی جدید دست پیدا کرده است لذت میبرم. درواقع این مکانیزم بازی مانند ماینکرفت است، با این تفاوت که در بطن یک ماهیتابه اتفاق میافتد.
شکی نیست که دانستن ترکیب پروانه و شاخ Bokolin در زندگی آینده پسرم هیچ تاثیری نخواهد داشت، اما دانستن این مسئله که تلاش برای خلق یک ترکیب جدید ممکن است بهتر از پیروی از دستورات برای رسیدن به نتیجه مورد است خود یک درس بزرگ است که بوسیله Breath of the Wild میتواند به سادگی به او آموزش داده شود.
منطقی فکر کردن
بیشتر اشتیاق من برای Breath of the Wild در این خصوص بود که آزادی عمل بیحد و حصری را دراختیار کاربران قرار میدهد تا راه خود برای رسیدن به هدفشان را انتخاب کنند و بدین طریق از دنیای وسیع بازی بهترین استفاده ممکن صورت گرفته است. در این بین تنها مقبرههای بازی هستند که در برخی موارد شما را وادار میکنند که از یک مسیر مشخص بگذرید تا به گنجینه درونشان دست پیدا کنید.
بیشتر اوقات در بازی با پازلهایی مواجه میشوید که با یک تفکر منطقی و همچنین با استفاده صحیح از قدرتهایتان مانند نگه داشتن آیتمی خاص در زمان حل میشوند. اما برخی از این پازلها آنقدر پیچیده و سخت هستند که موجب میشوند مغزتان برای پیدا کردن راه حل آنان فشار زیادی را متحمل شود.
مقبرهها کاربر را وادار میکنند تا با استفاده از آزمون و خطا و همچنین براساس ویژگیها و موقعیت خاص هریک راه حل لازم برای ورود را پیدا کنند. یکی از لذت بخشترین لحظات Breath of the Wild هنگامی است که پسرم را حین حل کردن پازلی که اخیرا خودم آن را حل کردهام مشاهده میکنم.
واضح است که سرعت عمل او در حل این پازلها به اندازه من نیست اما تلاش خستگی ناپذیر او برای پیدا کردن راه حل پازلها موجب میشود تا او را تحسین کنم.
بازیهایی که با هوش سر و کار دارند موجب میشوند تا حس کنیم انسانی باهوش هستیم. اما من باور دارم این مسئله تاثیر بسزایی در پرورش تفکر و مغز ما برای باهوشتر شدن دارد.
معلمها در مدارس اسباب و لوازم مورد نیاز جهت طراحی این پازلها را در اختیار ندارند و نمیتوانند آنطور که باید و شاید فکر کودکان را به چالش بکشند. اما نینتندو در قالب بازیهای خود به خوبی به آنان میآموزد که بسیاری از مواقع برای حل کردن پازلها یا معماها نیاز است منطقی فکر کنند.
با ثبات بودن
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد سلاحها در Breath of the Wild ماندگار نیستند و پس از مدتی استفاده میشکنند. بسیاری از این شمشیرها قدرتهای متنوعی دارند که میتوانید در هر نبرد از آنان استفاده کنید و میزان مقاومت در برابر شکستن نیز برای هر یک متفاوت است.
این مسئله موجب میشود تا بسیاری از مواقع سلاح اصلی و خاص خود را نگه دارید و از سلاحهای ثانویتان در نبردها استفاده کنید. این مسئله به شما آموزش میدهد که همواره باید به فکر جایگزین کردن باشید و به دائمی بودن چیزی دل نبندید.
عصر حاضر، عصر دور انداختنیهاست. آموختهایم که به سادگی میتوانیم هرچیزی را که نیاز نداریم دور بیاندازیم و سپس آن را جایگزین کنیم. اما در Breath of the Wild میتوانید از این کار پرهیز کنید و به سادگی اشیاء و وسایلی که به آنان نیازی ندارید را بازیافت کنید تا از مواد بدست آمده برای ساخت و تولید وسایل دیگر استفاده کنید.
پسرم علاقه شدیدی دارد تا بهترین سلاحهایش را حتی به قیمت سختی کشیدن و ضرر و زیان دیدن در نبردها حفظ کند. این مسئله درنگاه اول شاید نادرست بنظر برسد، اما با توجه بیشتر متوجه شدم که یک انتخاب منطقی و عاقلانه است.
احترام گذاشتن به حیوانات
درست است که در Breath of the Wild حیوانات درواقع منابع غذایی شما هستند تا از آنان استفاده کنید. برای مثال هنگامی که یک پرنده را میبینید به سمت آن شلیک میکنید تا از آن به عنوان مواد اولیه پخت و پز استفاده کنید.
اما تمامی حیوانات در Breath of the Wild زندگی طبیعی خود را دارند و همین پرندگان اگر حضور شکارچی را حس کنند، پرواز کرده و فرار میکنند.
شاید کشتن حیوانات در نگاه اول خشن و به دور از احترام گذاشتن به حیوانات محسوب شود، اما لینک ذاتا یک شکارچی است که حتی منبع غذایی خود را در همین مراتع پیدا میکند. همچنین در بازی محدودیتی برای نوع غذایی که انتخاب میکنید وجود ندارد و شما میتوانید به سراغ گوشت و شکار بروید یا گیاهخوار باشید و از شکار پرهیز کنید.
یکی از نکات جذاب بازی ارتباط نزدیک لینک و اسبها است. لینک میتواند اسبهای وحشی را رام کند و سپس از آنان استفاده کند. در طی بازی شما تنها به داشتن یک اسب بسنده نخواهید کرد و ممکن است پس از مدتی کوتاه اسب خود را تعویض کنید، مگر اینکه واقعا به یک اسب عادت کرده باشید و دور شدن از آن برایتان سخت باشد.
پس از مدتی حضور در دنیای Breath of the Wild، میآموزید که حیوانات تا چه اندازه میتوانند برای ما مفید باشند و این یکی دیگر از دروسی است که فرزندم با تجربه این بازی به سادگی آن را آموخت.
صبر
هیچ کدام از فرزندان من صبور نیستند و این مسئله درخصوص پسر هفت سالهام به شدت صدق میکند. در بسیاری از مواقع، هنگامی که در یک بازی با مشکلی روبهرو میشود که نمیتواند آن را حل کند سریعا به سراغ من میآید و طلب کمک میکند.
Breath of the Wild متفاوت است و پسرم درصورت برخورد با مشکلی غیر قابل حل، خود را درگیر آن نمیکند و به سراغ یک ماجراجویی جدید میرود. این یک شکست نیست، چرا که در آینده این فرصت را دارد تا برگردد و از مهارتها و تجربیات جدیدش در حل آن استفاده کند.
مطمئن نیستم که این موضوع را به عنوان یک درس مهم درخصوص صبر معرفی کنم یا تنها آن را یکی از مزیتهای بازی حساب کنم که موجب میشود کاربران بازی را کنار نگذارند و همچنان به تجربه آن ادامه دهند. برای نینتندو این یک نکته مهم است ، ایجاد تعادل بین حس خستگی و کنجکاوی.
یک ساعت ماکسیمم زمانیست که پسرم برای یک بازی صرف میکند و پس از این مدت بازی را رها میکند تا به سراغ سرگرمی جدیدی برود. اما Breath of the Wild تبدیل به اولین بازیی شده است که مدت زمان بسیار بیشتری را صرف آن میکند.
برای من، مشاهده بازی کردن او بسیار خوشایند است. البته لازم به ذکر است که عقیده دارم بازیهای فیزیکی تاثیر بسیار مفیدتر از بازیهای ویدیویی مخصوصا برای کودکان هستند.
اما Breath of the Wild یک استثناء است و این مسئله موجب میشود تا از نظر من زمانی که صرف تجربه آن میکند حتی باارزشتر از یک بازی فیزیکی در دنیای واقعی باشد.
بسیاری از دوستان من نگران مدت زمانی هستند که کودکانشان صرف بازیهای ویدیویی میکنند. Breath of the Wild موجب نمیشود تا این نگرانی کمتر شده ی بهبود پیدا کند، اما موجب میشود تا در همین زمان صرف شده درسهای بسیار مهمی به کودکان آموزش داده شود که یادگیری آنان در شرایط عادی بسیار سخت و دشوار باشد.