وقتی به تاریخچه صنعت کامپیوتر نگاه می کنیم، در میان نام های بسیاری که به پیشرفت آن کمک کرده اند، IBM جایگاه ویژه ای دارد و گویی این کمپانی به تنهایی نیروی خلاقی بود که توسعه رایانه ها را به پیش می برد.
برای نسل های اولیه کاربران کامپیوتر، «IBM PC» مفهوم اصلی رایانه بود و هرچیز دیگری یک کپی ضعیف و ارزان قیمت به شمار می آمد؛ جایگاهی که مسلماً به صورت تصادفی به دست نیامده بود.
البته بسیاری از افراد معتقدند که IBM استحقاق جایگاه مذکور را نداشت و صرفاً به واسطه سیستم بازاریابی و فروش قدرتمند، توانسته بود در صنعت کامپیوتر رشد کند. در این دیدگاه توماس جفرسون، مردی که باعث اوج گیری IBM شد، یک فروشنده قهار در نظر گرفته شده که علاقه ای به محصولات تولیدی نداشت و بیشتر به دنبال جذب مشتری و کسب درآمد بود.
با چنین فرضی IBM حتی ممکن بود وارد صنعت مواد غذایی یخ زده شده و در آنجا به موفقیت برسد. اما واقعیت چیز دیگریست...
سال های نخست زندگی تا ورود به بازار کسب و کار
توماس جان واتسون در تاریخ 17 فوریه 1874 میلادی در یک خانواده اسکاتلندی به دنیا آمد که به دلیل قحطی سیب زمینی در کشورشان، به آمریکا مهاجرت کرده بودند. خانواده واتسون در زمینه تجارت چوب فعالیت داشتند که احتمالاً نخستین گام های ورود او به بازار کسب و کار از همین جا آغاز شد.
پدر توماس علاقه داشت پسرش را در لباس وکالت ببیند اما پس از دوران مدرسه، توماس تصمیم دیگری گرفت و به دنبال معلمی رفت. البته تنها یک روز تدریس کافی بود که واتسون جوان برای همیشه قید معلم شدن را بزند.
نخستین شغل توماس واتسون حسابداری برای یک قصابی بود
در نتیجه گام بعدی، ورود به دنیای کسب و کار بود که البته بنا به شرط پدر، همراه با تحصیلات مربوطه همراه شد. توماس نیز دوره های مختلف حسابداری و بازرگانی را طی کرد و به عنوان نخستین شغل، حسابداری یک قصابی را در ازای دریافت 6 دلار در هفته بر عهده گرفت.
اما توماس واتسون نمی توانست پشت میز نشینی و حسابداری را به عنوان مسیر زندگی خود انتخاب کند و به همین خاطر، تصمیمی گرفت که زندگی اش را برای همیشه تغییر داد. او به همراه یک بازاریاب دوره گرد، به فروش چرخ خیاطی و پیانو پرداخت.
هرچند واتسون در ابتدا فروشنده خوبی نبود و در حالی که افسار اسب ها را در دست داشت، تکنیک های بازاریابی را از هم سفر خود می آموخت. اما او بالاخره توانست در بازاریابی ماهر شود و تا جایی پیش رفت که هنگام خروج از شرکت، رئیسش پیشنهاد فروش و انتقال کل کسب و کار را به واتسون داد.
یادگری مهارت فروش در شرکت NCR
پس از چند تلاش نافرجام برای اشتغال ثابت، توماس واتسون بالاخره در شرکت NCR (کمپانی ملی صندوق های فروشگاهی) استخدام شد و تحت تأثیر مدیر بازاریابی خود که یک مرد ایرلندی به نام «جان رنج» بود، مهارت های اساسی فروش که در سال های بعد نیز به کمکش آمدند را فرا گرفت.
البته در این شغل نیز واتسون ابتدا موفقیت چندانی کسب نکرد اما با راهنمایی ها و آموزش های رنج، کم کم رشد نمود و به جایی رسید که در 25 سالگی بهترین بازاریاب منطقه شد. در این دوران فروش NCR به شدت کاهش یافت؛ چرا که از طرفی بازار از صندوق های فروشگاهی (دخل) اشباع شده بود و از سوی دیگر، رقبا بخش هایی از بازار را تصرف کرده بودند.
واتسون در 25 سالگی بهترین بازاریاب منطقه شد
توماس جوان در این شرایط مجبور شد دست به کارهایی بزند که اگرچه خود از آنها شرمنده بود، اما برای بقای کسب و کار الزامی به نظر می رسیدند. او ابتدا بخش کوچکی از توان تولید شرکت را در اختیار گرفت و محصولات رقبا را عیناً کپی کرد، با این تفاوت که تولیدات تحت نظر واتسون، ایرادات ریز و درشت مختلفی داشتند و در بازار موجب نارضایتی از رقبا می شدند.
در مرحله بعد، برای مقابله با مراکز رقیبی که صندوق های دسته دو NCR را دریافت کرده و در ازای آنها محصولات خود را با تخفیف ویژه به مشتریان می فروختند، استراتژی دامپینگ را در دستور کار قرار داد و با برپا کردن فروشگاه کوچکی در کنار هر مرکز، صندوق های NCR را با قیمت ناچیز به مشتریان عرضه کرد.
سیاست مذکور هرچند ضرر زیادی را متوجه شرکت کرد، اما در نهایت رقبا را ورشکست نمود و باعث شد واتسون به عنوان قهرمان شرکت ترفیع رتبه بگیرد. البته این موفقیت دیری نپایید و به دلیل مشاجره توماس با رئیس کمپانی، او از شرکت اخراج شد.
از CTR تا IBM
توماس واتسون در سال 1914 وارد شرکت CTR (Computing-Tabulating-Recording) شد که در زمینه تولید ماشین های مرتب سازی خطی و کارت های پانچ شونده برای آنها می پرداخت. البته CTR علاوه بر این، انواع ساعت، ترازو و ماشین حساب های ساده را هم تولید می کرد.
شرکت CTR در زمان ورود واتسون با مشکلات مالی بسیاری دست و پنجه نرم می کرد
در زمان ورود واتسون به CTR، این شرکت اوضاع مناسبی نداشت و با مشکلات مالی بسیاری دست و پنجه نرم می کرد. به همین خاطر توماس در اولین اقدام خود، با استفاده از تجربه قبلی در شرکت NCR و اداره یک واحد تولیدی، دست به اصلاحاتی در طراحی و کارایی محصولات CTR زد و برای این کار، از ماشین های تولید شده توسط رقیب اصلی (کمپانی Powers) الگوبرداری کرد؛ کاری که تا حدودی به مهندسی معکوس شبیه بود و مقامات شرکت چندان از این کار خوشحال نشدند.
اما مانند گذشته اقدامات واتسون برونداد خوبی داشت و در سال 1915 او رئیس شرکت شد. فروش ماشین های محاسباتی CTR تحت مدیریت توماس واتسون رشد قابل توجهی داشت و از 4 میلیون دلار در سال 1914، به 8 میلیون دلار در سال 1917 رسید.
در سال 1919 مهندسان CTR با رهبری واتسون نوع جدیدی از ماشین های محاسباتی را ساختند که با الکتریسیته کار کرده و کارت پانچ ها را به صورت خودکار پردازش می کردند. این محصول جدید که به پرینتر داخلی مجهز بود، درآمد شرکت را بیش از پیش افزایش داد و در سال 1920 به 14 میلیون دلار رساند.
در سال 1924، واتسون 50 ساله که حالا مدیر عامل CTR بود، نام شرکت را به «International Business Machines» تغییر داد و اینگونه بود که IBM متولد شد.
دوران IBM
در سال 1929 میلادی، تنها 2 درصد از کل حسابداری کشور آمریکا توسط ماشین های محاسباتی انجام می شد که این موضوع از دید واتسون فرصت مناسبی برای رشد به نظر می رسید. در این زمان یکی از اساتید دانشگاه کلمبیا به نام بنجامین وود که در زمینه ثبت نمرات هزاران برگه امتحانی به مشکل برخورده بود، با کمپانی IBM تماس گرفت و درخواست راه حل کرد.
واتسون نیز پس از انجام مذاکرات و درک پتانسیل بالای این مشارکت، تعداد زیادی از ماشین های محاسباتی خود را به همراه تیمی از مهندسان IBM روانه دانشگاه کلمبیا کرد تا نحوه کار با دستگاه های ارسالی را به وودز و همکارانش آموزش دهند.
واتسون پس از مدتی خود به دانشگاه کلمبیا رفت و از ماشین های محاسباتی IBM دیدن کرد. او از روند کار بسیار راضی بود اما آقای وودز نظر دیگری داشت؛ او معتقد بود که ماشین های IBM توانایی انجام امور با سرعت بسیار بالاتری را دارند و چون با الکتریسیته کار می کنند، تنها محدودیت آنها سرعت نور است.
نخستین کامپیوتر واقعی IBM مدل 701 بود که در سال 1952 معرفی شد
واتسون با شنیدن ایده های وودز او را به عنوان نخستین فردی که در IBM مدرک دکتری داشت به استخدام شرکت درآورد. خبر همکاری IBM و دانشگاه کلمبیا به گوش فضانوردی به نام «والاس اکرت» رسید که واتسون را متقاعد کرد یک مرکز محاسبات نجومی به نام خود احداث کند. IBM ماشین های محاسباتی مورد نیاز و تنها ماشین حساب مکانیکی موجود در آن زمان را به مرکز مذکور اهدا کرد که این ماشین حساب، گام نخست توسعه کامپیوترهای الکترومکانیکی در سال های آینده بود.
در سال 1936، فردی به نام «هاوارد ایکن» که از ساز و کار محصولات IBM اطلاع داشت، ایده توسعه کامپیوتر را در ذهن خود می پروراند اما امکانات و بودجه لازم برای پرورش ایده اش را در اختیار نداشت. او به ناچار از IBM درخواست کمک کرد و توماس واتسون بودجه یک میلیون دلاری را برای توسعه طرح ایکن تخصیص داد.
بودجه مذکور پس از تولید اولین نمونه، به پنج میلیون دلار افزایش یافت و بدین ترتیب در سال 1994 میلادی، از کامپیوتر «Aiken Mark I» رونمایی به عمل آمد.
دو سال بعد IBM محاسبه گر الکترونیکی SSEC را معرفی کرد که با 12500 لامپ و 21400 رله، توانایی ذخیره کردن 8 عددِ 20 بیتی در حافظه الکترونیکی، 150 عدد در رله ها و 20 هزار عدد در نوارهای پانچ شده را داشت. SSEC نخستین کامپیوتری بود که در اختیار همگان قرار گرفت و تا چندین سال برای انجام امور مختلف از طراحی توربین های بادی تا اکتشاف چاه های نفت مورد استفاده قرار گرفت.
گام بعدی، توسعه کامپیوترهای تمام الکترونیکی بود که در این زمان دو ایده پرداز به نام های جی پرسپر اکرت و جان ماچلی به IBM آمدند و برای ساخت دستگاه مورد نظر خود از این شرکت کمک خواستند. اما توماس واتسون که از برتری محصولات خود مطمئن بود، پیشنهاد اکرت و ماچلی را نپذیرفت؛ آنها نیز برای پیشبرد کار خود به کمپانی Remington Rand روی آوردند.
نتیجه کار نیز کامپیوتر «Univac» بود که با فاصله نسبتاً زیادی، نسبت به محصولات IBM برتری داشت. اما اشتباهات پیاپی Remington Rand و تعویق در عرضه عمومی محصول نهایی باعث شد IBM فرصت از دست رفته را بازیابد و در سال 1946، کامپیوتر مدل 603 خود را با تیراژ 5000 دستگاه راهی بازار کند.
البته نخستین کامپیوتر واقعی IBM مدل 701 بود که در سال 1952 معرفی شد. با این حال محصول مذکور همچنان در بعضی ویژگی ها نسبت به رقیب عقب تر بود و در حالی که Univac از نوار مغناطیسی استفاده می کرد، 701 همچنان به کارت های پانچ شده احتیاج داشت.
در سال 1952 توماس واتسون پسر مدیریت IBM را در دست گرفت
اما عقب ماندن IBM یک مزیت دیگر داشت؛ تمام مشتریان قبلی کمپانی از کارت های پانچ شده استفاده می کردند و به همین خاطر پذیرش محصولی که با بایگانی آنها سازگاری داشت برایشان راحت تر بود. IBM با استفاده از همین فرصت 20 دستگاه مدل 701 را با اجاره ماهانه 24 هزار دلار در اختیار مشتریانش قرار داد و جای پای خود را در بازار محکم تر کرد.
در سال 1952، توماس واتسون پسر مدیریت IBM را در دست گرفت و واتسون پدر تا سال 1956 و مرگ بر اثر سکته قلبی در سن 82 سالگی، عضو هیئت مدیره باقی ماند. البته میراثی که توماس جان واتسون از خود به جا گذاشت، راه را برای پیشرفت IBM هموارتر کرد؛ مسیری که پسرش در سال های بعد با موفقیت ادامه داد.