به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر، امام موسی صدر از چهرههای مناقشهبرانگیز در حوزه اندیشه سیاسی اسلامی است؛ ارائه تفاسیر مختلف و گاه متضاد از اندیشههای سیاسی او باعث بروز بحث و جدلهایی در فضای غیرآکادمیک شده است که بر مبنای آنها، از یک سو او متفکری که «در تقابل» با اندیشههای انقلابی موجود در انقلاب اسلامی ایران میدانند و در سوی دیگر برعکس، او را از تاثیرگذاران در انقلاب سال 57 در ایران قلمداد میکنند. او همچنین به عنوان نمایندهای از متفکرانی شناخته میشود که خوانش اجتماعی و مدنیاش از دین و حتی اولوهیت، او را به مسیری سوق داده که در بسیاری از موارد در برابر آنچه نگاه دینی-سیاسی و ایدئولوژیک شناخته میشود، قرار میدهد. همه اینها ابعاد مناقشهبرانگیز شخصیت و اندیشه امام موسی صدر را برجسته کرده است. در همین زمینه شریف لکزایی، استاد و مدرس علوم سیاسی در دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلام اخیراً کتابی را با عنوان «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر» منتشر کرده است که برخی از دیدگاههای این متفکر و مصلح سیاسی اجتماعی را برای نخستین بار مورد بررسی قرار میدهد؛ از جمله اینها، دیدگاههای او درباره «انقلابی بودن»، «انقلاب اسلامی»، «حکومت» و «ولایت» است. این کتاب که دو، سه روز است منتشر شده، بهانهای شد برای گفتوگو با نویسنده آن و طرح برخی از مناقشات مطرحشده درباره اندیشههای سیاسی امام موسی صدر.
آقای دکتر لکزایی وضعیت انتشار کتابی که در خصوص اندیشه سیاسی امام موسی صدر داشتید به کجا رسید؟
کتاب «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر» قرار است دو، سه روزی است که از زیر چاپ بیرون آمده است.
عموماً گفته میشود که امام موسی صدر متفکری است که یک خوانش اجتماعی از اسلام ارائه داده است که این خوانش از جهات متعددی در برابر و در تقابل با خوانش سیاسی از دین اسلام قرار میگیرد. ولی وقتی عنوان کتاب شما را در نظر میگیریم به نظر میرسد محتوای این کتاب قرار است این باور عمومی درباره ایشان را تا حدی به چالش بکشد. نظر خودتان در این باره چیست؟
البته من خوانش اجتماعی ایشان از دین را پیگیری نکردهام و بیشتر خوانش سیاسی ایشان را پیگیری کردم. مجموعه تحقیقاتم، من را به این نتیجه رسانده که امام موسی صدر هم یک فعال سیاسی و هم یک اندیشمند سیاسی است. بنده از این منظر به اندیشهها و فعالیتهای ایشان ورود کردهام. البته باید در نظر داشته باشیم که جامعه لبنان نسبت به جامعه ایران، جامعه خاصتری است و طبیعتاً اقتضائات خاص خود را دارد؛ این اقتضائات تا حدی باعث آن تفکیک بین رویکردهای اجتماعی و سیاسی شده است.
البته باید خاطر نشان کرد که نحوۀ ورود متفکران ما که ابعاد اصلاحی پررنگ تری دارند تفاوت هایی با یکدیگر دارد. برای مثال، در عین حال که ایشان که خودش را تداوم برخی مصلحان گذشته می داند اما در نحوۀ ورود به ابعاد اجتماعی و سیاسی دین در زندگی و عمل به ابعاد اصلاح گرایانه در جامعه با آنان متقاوت است. به ویژه این که در تلاش است ابعاد مغفول و نادیده انگاشته آنان را مورد توجه قرار دهد و از آسیب هایی که ممکن است ایجاد نماید دوری گزیند. طبعاً کار فرهنگی و فکری برای امام موسی صدر اولویت بیشتری دارد تا کار و فعالیت سیاسی.
من در این کتاب وجه انقلابی بودن امام موسی صدر را مورد بحث قرار دادهام و معتقدم نوعی اختلاف نظر در نگرش ما به انقلاب و نگرش ایشان نسبت به انقلاب وجود دارد. ما باید بپذیریم که ورود هر کدام از اندیشمندان به حوزههای مفهومی، از جمله ورودشان به مفهومی مثل انقلاب، ممکن است متفاوت از دیگران باشد و این تفاوت نگرش لزوما به معنای تقابل نیست.
اما در مورد آن تقابل که فرمودید واقع امر این است که کسانی که این تقابل را درست کردهاند – که الان هیچ شخص خاصی مد نظر بنده نیست – مسئله مهمی را مد نظر دارند که احتمالاً چالشها از آنجا بروز پیدا میکند؛ آن هم بحث «انقلابی بودن» امام موسی صدر است. اما این که ما چه تفسیری از «انقلاب» و «انقلابی بودن» داریم مهم است. همچنین خیلی مهم است که بدانیم امام موسی صدر چه تفسیری از «انقلاب» و «انقلابی بودن» دارد.
اتفاقا من در این کتاب وجه انقلابی بودن امام موسی صدر را مورد بحث قرار دادهام و معتقدم نوعی اختلاف نظر در نگرش ما به انقلاب و نگرش ایشان نسبت به انقلاب وجود دارد. ما باید بپذیریم که ورود هر کدام از اندیشمندان به حوزههای مفهومی، از جمله ورودشان به مفهومی مثل انقلاب، ممکن است متفاوت از دیگران باشد و این تفاوت نگرش لزوما به معنای تقابل نیست. این تفاوتهای مفهومی در عرصههای عینی هم ممکن است تفاوتهایی را ایجاد کند که در کنشهای مختلفی بروز پیدا میکند.
با همه اینها، امام موسی صدر در موارد متعددی صراحتا میگوید «باید اینجا انقلابی عمل کنیم»، یا «اینجا باید انقلابی باشیم» و یا میگوید «این مسئله را تنها بهصورت انقلابی میتوانیم حل کنیم». اینها نشان میدهد که تصوری از کنش و عمل انقلابی در ذهن ایشان وجود دارد. من هم در این کتاب چند و چون این مسئله را توضیح دادهام.
در این زمینه سوالی که ایجاد میشود این است که اعتقاد ایشان درباره کنش انقلابی امام خمینی(ره) و کلیت انقلاب اسلامی ایران چه بوده است؟
ایشان انقلاب ایران را از نزدیک دنبال میکردند و جزء اولین اندیشمندانی بودند که برای انقلاب ایران یادداشت نوشته و منتشر کرده و از آن بهعنوان «ندای انبیاء» یاد میکنند. یعنی ایشان انقلاب ایران را به عنوان یک فضا، مسیر و انقلابی در عصر حاضر میدیدند که میخواهد حرف جدیدی ارائه کند.
من در کتاب «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر» بهتفصیل بحث کردهام که نسبت امام موسی صدر با انقلاب اسلامی ایران چیست؛ چون از نظر من نسبت و وجه معنوی و معناییای که ایشان به انقلاب ایران میدهد خیلی مهم است.
ایشان آن یادداشت را که ابتدا به فرانسه و در روزنامه لومون منتشر شده است حدود 6، 7 ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته است و چند روز قبل از اینکه در لیبی «ربایش اجباری» شود، انتشار پیدا میکند. این یادداشت از این جهت مهم است که در فضایی که شاید همه این انقلاب را یک انقلاب سیاسی میدیدند، ایشان این انقلاب را فرهنگی و معنوی و معنایی میبیند و تحلیل میکند. وقتی هم مینویسند این انقلاب «ندای انبیاء» است، مشخص است که از نظر ایشان اولین چیزی که در بروز و ظهور انبیاء وجود دارد، نگاه ارزشی، فرهنگی و معنوی است تا بتوانند انسان را به لحاظ معنا و معنویت ارتقاء ببخشند و ابعاد عدالت بخش آن را بسط دهند.
به نظر میرسد در اینجا وارد بحثهای معرفتشناسی دینی هم میشویم و همان خوانش خاصی که ایشان از دین دارند هم مطرح میشود!
همینطور است؛ امام موسی صدر تصور خاصی از دین دارد و دین را کاملاً اجتماعی میبیند. بنا بر این تصور و ترسیم، دین بایستی آلام و رنجهای انسانها را کاهش دهد و طبیعتا علما هم به همین ترتیب، باید در مسیر کاستن از آلام و رنجهای بشریت حرکت کنند. با این نگاه، دین کاملاً اجتماعی میشود. ایشان حتی همه مفاهیمی را که در حوزه دین وجود دارد، از یک رویکرد اجتماعی میبیند؛ از خدا گرفته تا ملائکه، حتی شیطان را که در تقابل با ارزش ها و انسان بروز و ظهور پیدا میکند، اجتماعی میبیند و تفسیر میکند؛ در این باره میگوید وجود شیطان فضایی را ایجاد میکند که عنصر انتخابگری در حیات بشری به صحنه بیاید و بین شر و خیر راه و مسیری برای انتخاب گری انسان وجود داشته باشد. چون طبیعی است اگر شیطان نبود طبیعتاً همه ما به ناچار به سمت خیر حرکت میکردیم و شاید مشکلی پیش نمیآمد. این تفسیر ایشان از عنصر انتخاب و آزادی اجتماعی انسان و پیوندش با مسئله شیطان برای انسان خیلی مهم است. من در یک فصل از کتاب به این بحث ها پرداخته ام و سعی کرده ام مفاهیم معرفتی مورد نظر ایشان را به طور مختصری توضیح و ارائه دهم.
مباحث دیگری که در کتابتان درباره امام موسی صدر به بحث گذاشتید چیست؟
دو عرصه و ویژگی مهم را در این کتاب دنبال کردم؛ یکی اینکه مسیر نگاه فلسفی امام موسی صدر و فلسفه سیاسی ایشان را در این کتاب پیگیری کردم. ابتدا بحث کردم که ایشان فعال سیاسی است یا اندیشمند سیاسی؟ و این بحث را پیش کشیدم که ایشان هر دو اینهاست؛ یعنی هم به مثابه یک اندیشمند سیاسی میتواند محل تفسیر و توجه قرار گیرد و هم به عنوان یک کنشگر سیاسی. در خصوص کنشگری سیاسی ایشان هم باید توجه داشت که آنچه این کنش را پشتیبانی میکند، نگاه فلسفی ایشان است و بر رویکرد و عمل سیاسی ایشان اشراف دارد. این بحث تقریبا در سراسر کتاب حضور پررنگی دارد و شاید برای اولین بار است که ما داریم از این وجه فلسفی به اندیشه امام موسی صدر نگاه میکنیم و مبانی فلسفی اندیشه سیاسی ایشان را کاوش میکنیم و نشان میدهیم که ایشان به عنوان یک فیلسوف سیاسی هم میتواند مورد توجه و گفتگو قرار گیرد.
دو عرصه و ویژگی مهم را در این کتاب دنبال کردم؛ یکی اینکه مسیر نگاه فلسفی امام موسی صدر و فلسفه سیاسی ایشان را در این کتاب پیگیری کردم. ابتدا بحث کردم که ایشان فعال سیاسی است یا اندیشمند سیاسی؟ و این بحث را پیش کشیدم که ایشان هر دو اینهاست؛ یعنی هم به مثابه یک اندیشمند سیاسی میتواند محل تفسیر و توجه قرار گیرد و هم به عنوان یک کنشگر سیاسی.
البته من در حال نگارش کتاب دیگری درباره امام موسی صدر هستم با عنوان «نظریه تمدنی امام موسی صدر» که در آن به طور مفصلتر و صریحتری به این مبانی فلسفی اندیشه سیاسی ایشان که به ویژه در نسبت با پی ریزی یک تمدن است اشاره شده است.
ویژگی دوم مورد بحث که بسیار اهمیت دارد، مبحث آزادی است. در این کتاب یک فصل مجزا، فقط به آزادی از نگاه ایشان اختصاص داده شده است. اما مهمتر این که در سرتاسر کتاب، مباحث ایشان از منظر و چشمانداز آزادی دنبال شده است و آزادی بهصورت بسیار پررنگی در این اثر وجود دارد و من اندیشه سیاسی ایشان را از این منظر دنبال کردهام.
این دو ویژگی، ویژگیهای مهمی است که در سراسر کتاب وجود دارد و به بحثهای سیاسی ایشان از این دو منظر پرداخته شده است.
کتاب چند صفحه و چند فصل دارد و ناشر آن چه انتشاراتی است؟
کتاب «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر» حدود 400 صفحه شده است و طی 7 فصل شرح حال و فعالیت های اجتماعی و سیاسی و مباحث بنیادی اندیشه سیاسی ایشان و مباحث مهمی مانند آزادی، عدالت، ولایت، حکومت و بحث گفتگو و همبستگی را به بحث گذاشته ام. این کتاب را انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر کرده است.
یک فصل از کتاب به مبانی و چارچوب تفکر ایشان میپردازد که از بحثهای مقدماتی بسیار مهم محسوب میشود؛ همچنین در بخش شرح حال به آثار مختلف ایشان توجه کردهام و نیز وجه انقلابیگری امام و اینکه ایشان اندیشمند سیاسی است یا فعال سیاسی را مورد بحث قرار دادهام. سپس یک فصل به آزادی از نظر ایشان اختصاص دارد، یک فصل عدالت از نظر ایشان را بحث میکند، یک فصل به حکومت از نظر ایشان اشاره دارد، فصل دیگری هم موضوع ولایت از منظر امام موسی صدر را به بحث گذاشته است و همانطور که گفتم به همبستگی و انسجام هم پرداختهام.
تا جایی که من اطلاع دارم تاکنون حرفهای منسجم و مبسوطی در خصوص نگاه امام موسی صدر به «حکومت» و «ولایت» در دسترس فارسیزبانان قرار نگرفته است. ویژگی این بحثها در کتاب شما چگونه است؟
همینطور است؛ دو فصل این کتاب، شاید برای اولین بار به طور ویژه به بحث حکومت و ولایت از نگاه ایشان اختصاص دارد.
خوشبختانه من به آثاری که در مورد ایشان نوشته شده، اشراف داشتم و مطلعام که تا حالا راجع به بحث حکومت به طور خاص پرداخته نشده است. حکومت از نگاه امام موسی صدر که من در اینجا طرح کردم اعم از حکومت معادل «Government» و دولت معادل «State» است. در اینجا منظور ایشان قوه حاکمیتی است که مصدر همه امور است و نخستین قوه اقتدار در هر جامعهای است. در این کتاب این معنا را توضیح دادهام و نشان دادم که ایشان چه نگاهی به دولت و ویژگیهایی آن دارد و از نظرشان چه نوع حکومتی مطلوب بوده و چه حکومت و دولتی نامطلوب است. همچنین از ویژگی های دولت آسمانی در اندیشه سیاسی ایشان سخن به میان آمده است که بحث بسیار مهمی است.
دو فصل این کتاب، شاید برای اولین بار به طور ویژه به بحث حکومت و ولایت از نگاه ایشان اختصاص دارد.
همچنین در بحث از ولایت که زیربنای بحث حکومت است، بحثهای تاریخی، مذهبی و دینی انجام شده تا ولایت به معنایی که ایشان میفهمند ارائه شود. در ضمین این بحثها، نقدهایی هم که ایشان به خوانشهای مختلف از ولایت دارند ذکر شده که از جمله آنها میتوانم به نقدی که ایشان به «هانری کُربن» دارد، اشاره کنم. چون تصوری که کُربن از ولایت دارد ، یک امر صرفا باطنی است ولی امام موسی صدر اتفاقاً به ولایت نگاهی کاملاً سیاسی، اجتماعی و عملیاتی داردد. این دو فصل، در کنار آن دو مبحثی که پیشتر گفتم موضوعاتی را طرح میکنند که برای اولین بار مورد تاکید و بحث قرار گرفته است.