سینماسینما، محسن جعفری راد
«شعله ور» از نمونه فیلمهایی است که به راحتی میتواند سنگ محک جدی برای تشخیص منتقد و سینمایی نویس حرفهای از کسانی باشد که صرفا خودشان به خودشان عنوان میدهند و کمتر در نشریه تخصصی کار کردهاند و طبعا نمیتوانند با فیلمهایی از این دست که نیازمند زیبایی شناسی و تسلط کافی بر ابعاد مختلف سینما است، ارتباط کافی را برقرار کنند و بدیهیترین و سادهترین راه را انتخاب میکنند.
یعنی کلی گویی درباره همه چیز و مقایسهاش با فیلم «رگ خواب» و سایر کارهای نعمت الله. بدون توجه به این نکته مهم که میتوان از یک زاویه دید مستقل هم به یک فیلم نگاه کرد و جهان معنایی آن را واکاوی نمود.
«شعلهور» یک بدمن به معنی دقیق کلمه دارد که در سینمای محافظه کار ما که اغلب فیلمها کپی از فیلمهای موفق چند سال اخیر هستند، مانند نگینی روی پرده سینماها می درخشد. طراحی این بدمن با نام فرید و با بازی امین حیایی، ریسک بزرگی برای حمید نعمتالله بوده که تماشای فیلم نشان میدهد توانسته از عهده نوشتن و اجرای آن به خوبی برآید.
اغلب خصوصیات منفی در فرید جمع شده، حسود، کینه توز، خودسر، عقده ای، پرخاشگر، انعطاف ناپذیر و … که مجموعه این خصوصایت نشان میدهد از معدود مواردی است که قهرمان یک فیلم، این حجم رفتار ضد انسانی را در خود جای داده است. اما باید دید نعمت الله از «کاشت» این ویژگی ها در شخصیت فرید چه «برداشتی» کرده است. فرید با مادر و سایر اعضای خانوادهاش مشکل دارد، از همسرش جدا شده و تنها یک پسر دارد که با او هم نمیتواند رابطه خوبی برقرار کند، سر محل کار هم مثل یک یاغی عمل میکند و هنگام قرار بچه های دوره دبیرستان هم تقریبا پشت سر همه حرف می زند و البته به این نتیجه میرسد که عددی نشده است. مجموعه این موقعیتها او را به سفری عجیب و غریب سوق میدهد. به زاهدان میرود و مدهوش بافت محیط و لباسهای رنگارنگ و حال و هوای مردم آنجا میشود و میخواهد خیلی سریع کار و بارش را آغاز کند اما بعد از چند روز دوباره یاغیگری و رفتار ضد انسانیاش مجال بروز پیدا میکند.
تا اینجای کار واکنش او به محیط پیرامون در حد پرخاش و حسادت و گلایه در حد ارتباط کلامی بوده اما از زمانی که غواص قهرمان که -همکلاسی دبیرستان او بوده- به سیستان و بلوچستان میشود که پسر فرید هم در هواپیما با او بوده و او را سرلوحه کارهایش قرار داده،کم کم ارتباط بد کلامی جایش را به ارتباط بد عملی میدهد. وقتی پیام های تهدید آمیز برای دستیار غواص میفرستد و به خشنترین شکل ممکن او را میسوزاند.
تا این مرحله از روایت داستان با دو نوع موضع شخصیت رو به رو شده ایم. موضع منفعل اما در عین حال پرخاشگر در حد سطح قضیه که فوقش با مادرش جنگ و جدل لفظی دارد و موضع غیر منفعل و عملگرا که با حضور غواص و دستیارش به اوج خودش میرسد. حالا به اینها اضافه کنید موضع سوم را که هر کاری میکند تا پسرش را به سمت خودش متمایل کند و در واقع او را از قهرمان زندگی اش، یعنی غواص دور کند. ابتدا وسایل امانتی دو جوان غرق شده را افشا می کند تا محلی ها با غواص سر ناسازگاری بسازند و به این شکل او را از زابل بیرون کنند و در مرحله دوم سعی می کند خودش را به پسرش نزدیک کند که در نهایت هیچ کدام جواب نمی دهد؛ پسرش خودش را در حد و اندازه یک غواص می بیند و زیر آب می رود، غواص قهرمان هم از فرودگاه با تماس وحیده برمی گردد و پسر را نجات می دهد و در این میان، فرید معتاد متادون،پا را فراتر گذاشته و کنار بساط مواد با اهالی بومی می نشیند که در انتهای فیلم با قاب بندی تاویل پذیر، میزان حسرت،پشیمانی،حیرت و سرگردانی او را پشت به تصویر می بینیم.
به این ترتیب نعمت الله به کمک هادی مقدم دوست، به شخصیتی پر و بال داده که اغلب ویژگی های یک مرد عوضی یا یک هیولای شکل انسان را دارد اما به مرور مخاطب هم برای او دل می سوزاند و در واقع همذات پنداری می کند. تنها ضعف این سه مرحله که شخصیت پردازی فرید را کامل می کنند، نوع علاقه اش به وحیده است که ناگهان فراموش می شود و بی منطق جلوه می کند و شکل برخوردش با غواص و دستیار که به خاطر بازی آشنای امین حیایی در فیلم های عامه پسند، کمی لحن فیلم را مخدوش می کند اما غیر از این، حیایی در باقی پلان ها به خصوص آنجا که قرار است کمتر حرف بزند و بیشتر نگاه کند و سکوت اختیار کند موفق است و یکی از بهترین بازی ها کارنامه اش را رقم می زند.
از لحاظ ساختاری، نعمت الله طبق انتظاری که از او می رود، عالی عمل کرده است. همه از وسواس کم نظیر او خبر داریم اما در شعله ور این وسواس کاملا در خدمت ساختاری هدفمند و در خدمت محتوا بوده؛ از فرم بصری معنا زا که کاملا با فراز و فرود شخصیت همخوانی دارد،از جمله پلان های کارت پستالی نیمه اول که در تضاد با پلان های ایستا و سرد و ساکن نیمه دوم قرار می گیرد، _ درباره فرم بصری شعله ور، در شماره جدید مجله فیلم به طور مفصل نوشته ام- تا انتخاب لوکیشن های متفاوت و چشم نواز یا هدایت بازیکران فرعی به ویژه امین دارایی که اولین حضور او جلوی دوربین است و کاملا متقاعد کننده رفتار می کند. هر چند بازیگر نقش مصطفی یعنی همان غواص کاملا دم دستی رفتار کرده اما در میان بازی های خوب فیلم، قابل چشم پوشی است- و از همه مهمتر نوع نگاه کارگردان به سوژه که به خوبی یک بدمن را ایرانیزه کرده و با مهندسی جزئیات، فیلمی چشم نواز و گوش نواز ساخته که در جشنواره فجر کمتر مورد توجه قرار گفت اما به مرور جایش را نزد منتقدان باز کرد و این روزها اغلب منتقدان از آن به عنوان بهترین های سال یاد می کنند.
نکته آخر اینکه نکته آخر اینکه ساخت فیلم هایی مثل «شعله ور» و دقت در بافت بصری، یک بار دیگر پتانسیل غنی و سینمایی شهرستان های ایران را برای انتخاب لوکیشن یادآوری می کند. در میان انبوه فیلم های آپارتمانی و عدم توجه به کارکرد لوکیشن و دست کم گرفتن شعور مخاطب و سری دوزی های خوش زرق و برق و فیلم های بزک شده بین المللی- البته در حد لوکیشن های لبنان و ارمنستان و ترکیه!- می توان به لوکیشن های بکر و دست نخورده شهرستان ها توجه کرد. مثلا به سیستان و بلوچستان رفت و «شعله ور» را ساخت و عناصر روایی را با عناصر ساختاری با توجه به جغرافیا و حال و هوایش به خوبی چفت و بست داد.