معصومه طاهری/ با تمام شدن ایام نوروز، ویژهبرنامهها و سریالهای نوروزی هم به پایان رسید به جز مجموعه طنز «دیوار به دیوار» به کارگردانی سامان مقدم که همچنان هر شب از شبکه سوم سیما در حال پخش است. این سریال با درونمایه طنز اجتماعی داستان پنج خانواده را روایت میکند که به دلایلی مجبور شدهاند سه ماه در یک خانه با یکدیگر زیر یک سقف زندگی کنند. این پنج خانواده پیش از این هیچ آشنایی با یکدیگر نداشتهاند و در یک روز، بنا به اتفاقی، مجبور میشوند با هم زندگی کنند. این خانوادهها همگی واحدهای آپارتمانی را پیشخرید کردند و وقتی از آنها کلاهبرداری میشود چون جایی برای سکونت ندارند از مشیری که سازنده خانهها بوده میخواهند تا خانه خود را در اختیار این افراد قرار دهد و او هم با توجه به درخواست قاضی موافقت میکند و...
شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم سریال «دیوار به دیوار» اثری کپی شده از «دورهمی» است. در این مجموعه تلویزیونی تقریباً همان چیزی را شاهدیم که در «دورهمی» مدیری بود. آنجا هم چند خانواده که به صورت نمایشی و نمادین در یک خانه جمع شده بودند بااین تفاوت که «دورهمی» یک تئاتر است و در نمایشهای کوتاه طنز به صورت نمادین به نقد برخی مسائل جامعه میپردازد، اما «دیوار به دیوار» یک داستان در دل خود دارد و میخواهد در یک فضای رئال همان ماجرا را به شکلی دیگر به تصویر بکشد. متأسفانه این سریال طنز را از هر طرف که نگاه میکنیم میبینیم با فرهنگ ایرانی اسلامی ما در تضاد است و به معنای واقعی «دیوار به دیوار» در حال تخریب دیوارهای حریم و حیا در خانههای ایرانیان مخاطب خود است که در قالب طنز هر شب پخش میشود. فراموش نکنیم در روانشناسی رسانه این یک اصل است که برای عادیسازی و حساسیتزدایی همیشه از زبان طنز و کمیک استفاده میشود چون با واکنش زیادی همراه نیست و بلافاصله میگویند فقط یک طنز بوده! درحالی که با توجه به خصلت تودهسازی رسانه، کم کم زبان طنز در جامعه رئال و عادی میشود.
البته حضور چند خانواده در یک خانه، پدیده جدیدی در ایران نیست. در مناطق محروم مثل جنوب شهر تهران با چنین مسئلهای کم و بیش مواجه هستیم که معروفترین تصویرسازی از آن فضا را مسعود دهنمکی در سریال «دارا و ندار» به نمایش گذاشت با این تفاوت که در آن مجموعه طنز شاید بهتر رئالیسم واقعی از جامعه ایرانی را شاهد بودیم؛ چراکه آنجا هم چند خانواده در یک خانه از سر اجبار سکونت داشتند اما حریم بین خانوادهها رعایت شده بود و در کنار شوخیها و طنز ماجرا یا دورهم جمع شدن گرد آتش در حیاط مشترک، از نظر ظاهر و رفتار و گفتار رعایت حرمتها بین محرم و نامحرم را میکردند ولی گویا چون خانه «دیوار به دیوار» که در بالای شهر تهران است لزومی ندارد چارچوبها در آن رعایت شود و نویسنده با توجه به تفکرات شخصی خودش متن را نوشته بدون در نظر گرفتن ارزشها و هنجارهای غالب جامعه ایرانی؛ به صورتیکه چند خانواده کاملاً غریبه با وجود بودن دختر و پسرهای جوان خیلی راحت و خودمانی رفتار میکنند و روابط بین آنها مانند فامیلهای درجه اول است.
متأسفانه در سریال «دیواربه دیوار» شاهد سبک زندگی ایران اسلامی بین خانوادهها با هم نیستیم. رفتار بچگانه و لوس زن باردار که مدام جلوی آقایان در حال خوردن است و چیزی میخواهد و حتی میخواهد فیلم عروسی خود را به بقیه خانوادهها نشان بدهد و از زیبایی و اندام خود تعریف میکند یا ارتباطات راحت و صمیمانه دختر و پسرهای جوان که بدون رعایت محرم و نامحرمی برخورد میکنند یا وقتی دوست تئاتری یکی از آنها به خانه آمد تمام اهالی ساختمان با او راحت دور هم جمع شدند و صمیمانه برخورد کردند و... بدون تردید حفظ حیا و عفت عمومی از ملزومات یک خانواده ایرانی مسلمان و به دنبال آن جامعه است و به نوعی برای پایداری هر جامعه، ضرورتی انکارناپذیر است و یکی از راههای جلوگیری از نفوذ شیطان و وسوسههای آن، ایجاد حریم میان زن و مرد و رعایت پوشش لازم است تا از نگاههای هوسآلود و تماسهای غیرشرعی جلوگیری شود. چیزی که با اختلاط میان اهالی خانه سریال «دیوار به دیوار» کاملاً فروریخته و سکانسهای این مجموعه سراسر حرمتشکنی، اختلاط نابهنگام محرم و نامحرم، گفتوگوهای غیرضروری، شوخی کردنهای افراد نامحرم با یکدیگر و... را به تصویر میکشد، که قطعاً با هنجارها و ارزشهای حاکم بر جامعه ما سازگاری نداشته و ندارد حتی در خانوادههای بیقید و بند نیز کمتر میتوان اینگونه سبک زندگی در «دیوار به دیوار» را مشاهده کرد، چه رسد به مجموعهای که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شود. بهراستی با وجود چنین الگوهایی که رسانه ملی ارائه میکند چگونه میتوان انتظار داشت دختران و پسران نامحرم رعایت حریم کنند و در امنیت بسر ببرند!؟ چگونه خانوادهای اعتماد میکند و چگونه میخواهیم فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه نهادینه کنیم وقتی خود رسانه ملی این آزادی و لاقیدی را نشر میدهد!؟
*جوان