به گزارش خبرنگار مهر، داستان بلندِ «جُلجُتا» نوشته امین علیاکبری به تازگی توسط انتشارات کتاب پاگرد منتشر و راهی بازار نشر شده است. از این نویسنده، پیشتر کتاب «احتمال عکس و انزوا» توسط نشر نی چاپ شده است.
علیاکبری «جلجتا» را در دو بخش کلی نوشته است. نویسنده این داستان بلند را اسفندماه سال 92 به پایان برده و آن را در خرداد 95 بازنویسی کرده است.
در معرفی کوتاه این کتاب میتوان به بخشی از آن اشاره کرد: خب میفهمم چارهای نیست آدم شنیده است که هر کس صلیب خودش را به دوش میکشد یا که نمیدانم هر کس را توی گور خودش میخوابانند اما یکدفعه متوجه میشود هر کس جنازه همه را به دوش دارد مرده و زنده را.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
مثل شیر آب شده. نمیدانم تا کی میخواهد همینطور شُرشُر بریزد، بالاخره یک جایی باید تمام شود. این سرگیجه و منگی هم از عواقب همین رکوردشکنی بیسابقه است احتمالا. حالا تا به وسطهای کاغذ برسم بخشی از آن غیرقابل استفاده شده و مجبورم هِی از وسط خط بروم چند خط پایینتر. نمیدانم تا کِی میتوانم این دستم را روی کاغذ حرکت بدهم. دارم تلاش میکنم که خودکار را سفت نگهدارم که تا آخرین لحظه از فرصتِ نوشتن استفاده کرده باشم. داشتم به این فکر میکردم که در این حالتی که اینجا نشستهام و این کاغذها را چیدهام جلوم و دارم مینویسم، اگر همهچیز در همین لحظه تمام شود، به کدام سمت میافتم؟ فرقی نمیکند. یا پرت میشوم سمتِ تختخواب و سرم میخورد به لبه چوبی تخت و بعد میافتم روی فرش و دورِ سرم دایرهای از خونْ فرش را فرا میگیرد، یا مثلا میافتم طرف دیگر و سرم میخورد توی کمد دیواری و باز میافتم روی فرش و این بار بدون آنکه دایرهای از خون دورِ سرم جمع شود، تمام میکنم. بههرحال، چند دقیقهای این فورانِ باریک خون از دماغم ادامه پیدا میکند و بعد کمکم تمام میشود. راستی، داستانِ آن مردی را که چند روز توی اتاق خانهاش ماند و بو گرفت و در و همسایه آمدند در را شکستند و دیدند چشمهاش باز است و نشسته گوشه اتاق، شنیدهای؟
این کتاب با 274 صفحه قطع جیبی، شمارگان 500 نسخه و قیمت 21 هزار تومان منتشر شده است.