این اسمها که حالا برای شهروندان ایرانی جزئی از جغرافیای شهر شدهاند، بخش مهمی از تاریخ معاصرند؛ نه فقط بخاطر نحوهی زندگی و تأثیر صاحبان این اسمها بر تاریخ ایران، بلکه بخاطر نحوهی مرگشان. صاحبان این نامهای بزرگ و هزاران نفر از شهروندان گمنام دیگر، قربانیان ترورند.
در این گزارش تنها نگاهی اجمالی داریم به برخی از گروههای تروریستی، برخی اقدامات تروریستی و برخی از شاخصترین قربانیان تروریسم در چهار دهه حیات انقلاب اسلامی؛ قربانیانی که فهرست بلندبالای اسم آنها نام بیشتر از 17 هزار انسان مظلوم را در خود جای داده است.
بدون شک سازمان منافقین که خود را «سازمان مجاهدین خلق» مینامد، بیشترین نقش را در عملیاتهای تروریستی در ایران داشته و شماری از برجستهترین چهرههای انقلاب را به شهادت رسانده است؛ سازمانی با گرایش مارکسیستی که پیش از انقلاب علیه رژیم شاه مبارزه میکرد اما پس از انقلاب از پذیرش نظام اسلامی و رهبری امام (ره) سر باز زد و گروهی که دم از «خلق» میزد، تبدیل به دشمن درجه اول خلق شد.
علاوه بر دهها عملیات تروریستی و بمبگذاری، تنها عملیات «مرصاد» یا به قول آنها «فروغ جاویدان» که در واقع جنگ نظامی علیه «ایران» با همکاری عراق بود، در مجموع حدود 12 هزار شهید به جا گذاشت. همین کافیست تا به عمق دنائت این گروه پی ببریم؛ گروهی که تا امروز تحت حمایت برخی کشورهای غربی همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد.
پس از آن، گروهک فرقان فهرستی بلند از شخصیتهای مختلف تهیه کرده بود تا به قول خودشان، هفتهای یکی از آنها را ترور کنند! محصول این توطئهها، ترور 20 نفر بود که 9 نفر از آنان از جمله آیتالله مرتضی مطهری، آیتالله قاضی طباطبایی، دکتر محمد مفتح، سرلشکر محمدولی قرنی، حاج مهدی عراقی، حسام عراقی، تقی حاج طرخانی، شیخ قاسم اسلامی و ... شهید شدند و 6 نفر از جمله آیتالله آقارضی شیرازی، آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله ربانی شیرازی و حسین مهدیان مجروح شدند.
گروهک تروریستی جندالشیطان یا به قول خودشان «جندالله» به سرکردگی عبدالمالک ریگی که از حمایتهای سازمانهای جاسوسی اسرائیل برخوردار بود، در شرق کشور و بخصوص استان سیستان و بلوچستان فعالیت داشت. این گروه از سال 1384 تا 89، دستکم 24 عملیات تروریستی در چابهار و زاهدان و سایر شهرهای منطقه انجام داده که منجر به شهادت حداقل 210 نفر از جمله چند فرمانده سپاه و بسیاری از مردم بیگناه شده است.
گروهک تروریستی جیش الظلم یا به قول خودشان «جیش العدل» نیز بعد از نابودی «جندالله»، با سازماندهی دوباره اعلام موجودیت و شروع به فعالیت کرد. این گروه هم تمرکز خود را در شرق و استان سیستان و بلوچستان گذاشته و مشغول عملیاتهای تروریستی و خرابکارانه است.این گروهک تروریستی دستکم در چند مورد علیه نیروهای مرزبانی ایران اقدام کرده و موجب شهادت چند مرزبان ایرانی شده است. آنها سال 92 با ربودن پنج مرزبان ایرانی در نهایت یکی از آنان را به شهادت رساندند.
سوم آبان 92 نیز درگیری مسلحانهای بین نیروهای مرزبانی ناجا و اعضای این گروهک تروریستی روی داد که در نتیجهی آن 14 تن از مرزبانان به شهادت رسیدند. برخی اعضای «جیش العدل» در اقدامی دیگر، 17 فروردین 1394 از خاک پاکستان وارد ایران شدند و هشت نفر از نیروهای مرزبانی را به شهادت رساند. بار دیگر در ششم اردیبهشت سال 96 این گروه وارد خاک ایران شد و 9 نفر از مرزبانان را به شهادت رساند و یک نفر دیگر را نیز به اسارت برد. این گروهک حمله به پاسگاهها و مقرهای مرزی منطقه از جمله کمین علیه مرزبانان ناجا در سال 92 و شهادت 14 تن از رزمندگان هنگ مرزی سراوان و نیز حمله به نیروهای مرزبانی ناجا در تهلاب میرجاوه که منجر به شهادت 9 تن و اسارت سرباز براتی در سال 96 شد را عهدهدار بوده است.
در مرزهای غربی هم اوضاع گرچه آرام به نظر میرسد اما این آرامش حاصل خون شهدای مرزبانی است که مقابل اشرار منطقه جانفشانی کردهاند. در منطقه غرب از ابتدای انقلاب گروه موسوم به «حزب دموکرات» و بعد «کوموله» فعال بوده است و در چند سال اخیر هم گروهک تروریستی «پژاک» به آنها اضافه شده است. دموکراتها بخصوص در سالهای اول انقلاب بسیار فعال بودند و در چندین اقدام تروریستی صدها نفر از پاسداران انقلاب و مرزبانان و شهروندان عادی را به شهادت رساندهاند.
در سالهای اخیر هم گروهک پژاک که حتی از طرف ایالات متحده آمریکا نیز در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفته، برای ایجاد آشوب و ناامنی و اقدامات تروریستی دست به کار شده است. خبرگزاری دفاع مقدس درباره آمار جنایتهای این گروهک تروریستی تا سال 96 مینویسد: «پژاک عامل شهادت بیش از 300 شهروند ایرانی و همچنین مجروح شدن بیش از 259 نفر دیگر است. علاوه بر این در کارنامه این گروهک تروریستی 248 مورد درگیری مسلحانه، 71 مورد مینگذاری، 53 مورد عملیات ترور، 9 مورد بمبگذاری و 80 مورد تهدید و ارعاب دیده میشود».
در ادامه، مروری بر مهمترین ترورها در کشور به ترتیب تاریخ وقوع، خواهیم داشت:
سپهبد سیدمحمدولی قرنی: سوم اردیبهشت سال 58، کمتر از سه ماه بعد از پیروزی انقلاب، سرلشکر سید محمدولی قرنی، رئیس سابق ستاد کل ارتش، در حیاط خانهاش در خیابان ولیعصر تهران توسط یک موتورسوار مسلح ترور شد و در بیمارستان مهر به شهادت رسید. گروهک فرقان با صدور اعلامیهای اقدام جنایتکارانهی خود را «اعدام انقلابی» توصیف کرد.
آیتالله مطهری: 11 اردیبهشت 1358 نزدیک به نیمهشب بود که مرتضی مطهری، رئیس شورای انقلاب، هنگامی که پس از جلسهای به همراه عدهای از رجال سیاسی از منزل دکتر سحابی در خیابان فخرآباد تهران خارج میشد، از فاصلهی چند متری با سلاح کمری هدف گلوله قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان طرفه به شهادت رسید. دو نفر از مهاجمان پس از حمله دستگیر شدند و مشخص شد این ترور توسط گروه فرقان انجام شده است. حضرت امام (ره) پس از شهادت استاد مطهری در پیامی علاقهی خود به این شخصیت انقلابی را چنین ابراز کرد: «فرزند عزیزی را که پارهی تنم و حاصل عمرم بود، از دست دادم».
اکبر هاشمی رفسنجانی: ترور اکبر هاشمی رفسنجانی سومین اقدام گروهک فرقان بود. روز سوم خرداد 1358 دو تن از اعضای گروهک فرقان با ورود به منزل آیتالله هاشمی رفسنجانی در محله دزاشیب تهران، اقدام به ترور او کردند اما با دخالت عفت مرعشی همسر مرحوم هاشمی رفسنجانی، تروریستها پس از شلیک دو گلوله به آیتالله متواری شدند. او به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد و نجات پیدا کرد.
سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی: 10 آبان سال 1358 مصادف با عید قربان، اولین امام جمعهی تبریز پس از نماز مغرب و عشا هنگامی که عازم منزل بود، به دست عوامل گروهک فرقان به شهادت رسید. آیتالله قاضی طباطبایی که پیش از انقلاب هم در مبارزه علیه رژیم شاه فعال بود، به عنوان اولین شهید محراب انقلاب لقب گرفت.
دکتر محمد مفتح: مفتح، 27 آذر 1358 هنگام ورود به دانشگاه تهران در مقابل دانشکده الهیات به همراه دو محافظش به رگبار بسته شد. این عملیات تروریستی هم توسط گروهک فرقان انجام شد. او پیش از انقلاب به مبارزه با رژیم شاه میپرداخت و در این راه دستگیر و زندانی شد. پس از آزادی نیز فعالیت خود را بهصورت مخفیانه ادامه داد. پس از انقلاب سرپرستی دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. مفتح از ابتدا با گرایش گروه فرقان مخالف بود و به همین دلیل پس از انقلاب در فهرست ترور این گروه قرار گرفت.
آیتالله خامنهای: ششم تیر 1360، یک روز پیش از فاجعهی بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، یک بمب در جایگاه سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای امام جمعه تهران در مسجد ابوذر واقع در خیابان قزوین منفجر شد. بمب درون ضبط صوت مقابل آیتالله خامنهای کار گذاشته شده بود. در این حادثه ایشان که آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع هم بودند، از ناحیه پا، کتف، ترقوه و دست راست دچار آسیب شدند و از همان زمان دست راست ایشان نیز با مشکل حرکتی مواجه شد. این عملیات تروریستی توسط گروهک «پیروان فرقان» انجام شد؛ گروهی که پس از اعدام اعضای فرقان، توسط پیروان آنان ایجاد شده بود.
دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی و یاران امام (ره): هفتم تیر 1360 جلسهای در دفتر حزب جمهوری اسلامی در محله سرچشمهی تهران برپا شد. حاضران جلسه از اعضای حزب گرفته تا نمایندگان مجلس، وزرا و معاونان وزارتخانهها و مدیران نهادهای دولتی بودند. در این جلسه سیدمحمد حسینی بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و رئیس دستگاه قضایی نیز حضور داشت. بعد از آغاز جلسه و در میانه سخنرانی آیتالله بهشتی، ناگهان انفجار یک بمب دفتر حزب را ویران کرد. طراح این عملیات تروریستی منافقین بودند و اجرای آن نیز برعهده یک عامل نفوذی به نام محمدرضا کلاهی بود که در دفتر حزب مشغول به کار بود. پس از این انفجار مرگبار افرادی از جمله آیتالله بهشتی، 27 نمایندهی مجلس، چهار وزیر و 12 معاون وزیر به شهادت رسیدند و عدهی زیادی از حضار در دفتر حزب نیز مجروح شدند. اما کلاهی که قبل از انفجار ساختمان را ترک کرده بود به فرانسه گریخت و بصورت پنهانی به زندگی ادامه داد.
حسن آیت: آیت، 14 مرداد 1360 مقابل منزلش با شلیک 65 گلوله ترور شد. او عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، عضو هیئت رئیسهی مجلس خبرگان قانون اساسی و نمایندهی تهران در دور اول مجلس شورای اسلامی بود. منافقین مسئول ترور او معرفی شدهاند.
محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر: هشتم شهریور 1360 دفتر نخستوزیری در خیابان پاستور تهران با انفجار بمبی که در کیف دستی جاسازی شده بود به آتش و خون کشیده شد. محمدعلی رجایی رئیس جمهوری، محمدجواد باهنر نخستوزیر و سه نفر دیگر در این عملیات به شهادت رسیدند. این انفجار در جلسه شورای امنیت کشور اتفاق افتاد. مسعود کشمیری دبیر شورای عالی امنیت ملی پس از انفجار ناپدید شد. همه گمان بردند که او هم در انفجار کشته شده است. تکههایی از بدن سایر اجساد به عنوان جسد کشمیری با عزت و احترام به خاک سپرده شد. مدتی بعد مشخص شد کشمیری عامل سازمان منافقین و مأمور انجام این عملیات تروریستی بوده و از ایران گریخته است.
علی قدوسی: 14 شهریور 1360 با انفجار بمبی که توسط منافقین در دادستانی انقلاب کار گذاشته شده بود، علی قدوسی به شهادت رسید. آیتالله قدوسی که از شاگردان امام (ره) بود پس از انقلاب به عنوان دادستان کل انقلاب مشغول فعالیت بود.
میراسدالله مدنی: 21 شهریور 1360 نمایندهی مردم همدان در مجلس خبرگان، امام جمعهی تبریز و نمایندهی امام در این شهر پس از ایراد خطبههای نماز جمعه، توسط منافقین ترور شد. او که پیش از انقلاب هم به مبارزه علیه رژیم شاه میپرداخت، اولین بار در سال 49 به خاطر فعالیتهایش تبعید شد. با توجه به زمان و مکان شهادتش به او لقب دومین شهید محراب انقلاب را دادهاند.
سیدعبدالکریم هاشمینژاد: هاشمینژاد هفتم مهرماه 1360 در یک عملیات انتحاری با نارنجک توسط منافقین به شهادت رسید. او که پیش از انقلاب در فعالیتهای سیاسی علیه حکومت پهلوی فعال بود و چند بار هم بازداشت و زندانی شده بود، پس از انقلاب در روند تدوین قانون اساسی نماینده اول استان مازندران بود. او عضو حزب جمهوری اسلامی بود و در دفتر همین حزب در مشهد ترور شد.
سیدعبدالحسین دستغیب: 20 آذر 1360 اعضای سازمان منافقین، امامجمعهی شیراز و رئیس حوزهی علمیهی فارس و نمایندهی امام (ره) در استان فارس را ترور کردند. یکی از عوامل منافقین هنگام رفتن آیتالله دستغیب به نماز جمعه، در پوشش زنی باردار به بهانه داشتن نامهای که میخواهد شخصاً به دست او برساند، در کوچه به او نزدیک شد و در یک اقدام انتحاری با انفجار بمبی دستساز موجب شهادت آیتالله دستغیب و چند نفر از همراهان او شد. آیتالله دستغیب سومین شهید محراب انقلاب لقب گرفت.
محمد صدوقی: آیتالله صدوقی 11 تیرماه سال 1361 بعد از نماز جمعه، در حملهای انتحاری توسط یکی از اعضای سازمان منافقین به شهادت رسید. بعد از نماز، عامل منافقین به آیتالله نزدیک شد و با او دست داد و او را در آغوش گرفت. صدوقی و محافظانش سعی کردند او را دور کنند اما در همین حین نارنجکی که او به همراه داشت منفجر شد و آیتالله در دم به شهادت رسید و لقب چهارمین شهید محراب را به خود اختصاص داد.
عطاءالله اشرفی اصفهانی: در 23 مهرماه 1361 امام جمعهی کرمانشاه و نمایندهی امام در این استان، در حالی که برای اقامهی نماز جمعه آماده میشد، در مسجد جامع کرمانشاه ترور شد. یکی از عوامل سازمان منافقین در عملیاتی انتحاری بهوسیله نارنجک، این عالم دینی و مبارز انقلابی را به شهادت رساند و او لقب پنجمین شهید محراب انقلاب را به خود گرفت.
عملیات تروریستی در حرم امام رضا (ع): 30 خرداد مقارن با روز عاشورای سال 73 در حرم مطهر امامرضا (ع) بمبی به وزن چهار کیلو و 500 گرم منفجر شد. در این حادثه تروریستی که نهادهای رسمی عامل آن را گروهک «منافقین» اعلام کردند، 26 نفر به شهادت رسیدند و 300 نفر از زائرانی که در حرم و اطراف مرقد حرم امام هشتم (ع) مشغول عزاداری بودند، مجروح شدند.
اسدالله لاجوردی: شهید لاجوردی اول شهریور سال 1377 در حجرهای در بازار توسط منافقین ترور شد. او که عضو حزب مؤتلفه بود، از سال 59 تا 63 دادستانی تهران و ریاست زندان اوین را برعهده داشت. از سال 68 تا 76 نیز ریاست سازمان زندانها را برعهده گرفت. پس از آن به حجرهاش در بازار برگشت و به کسب و کار خود مشغول شد اما حدود یک سال بعد در همان حجره توسط دو نفر از عوامل منافقین ترور شد. در این حادثه علاوه بر لاجوردی، رئیساسماعیلی معاون سابق طرح و برنامه وزارت دادگستری که برای دیدن او به حجره رفته بود و همچنین یک پیرمرد دستفروش نیز به شهادت رسیدند.
سپهبد علی صیاد شیرازی: بامداد 21 فروردین 1378، فرمانده نیروی زمینی ارتش در تهران، مقابل در منزل و در برابر دیدگان فرزندش به وسیله عوامل منافقین ترور شد. این نظامی عالیرتبه که پنج روز قبل از شهادتش از سوی فرمانده معظم کل قوا به درجهی سرلشکری ارتقاء پیدا کرده بود، در پنجاهوپنجسالگی بعد از 32 سال مبارزه و خدمت، جاودانه شد. بعدها امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان علت اصلی ترور صیاد شیرازی توسط منافقین را شکستی دانست که این گروه در عملیات مرصاد از تدابیر و فرماندهی این شهید متحمل شده بود.
ترورهای زنجیرهای در اهواز: سال 1384 با یک رشته انفجار خونین توسط گروههای جداییطلب آغاز شد که بیش از 20 قربانی بر جای گذاشت. 22 خرداد 1384 چهار انفجار پیدرپی هشت شهید و حدود 70 مجروح به جای گذاشت. 23 مهر 1384 دو انفجار دیگر در بازار اهواز چهار شهید و حداقل 100 زخمی داشت. چهارم بهمن همان سال انفجار دیگری در یکی از بانکهای اهواز رخ داد. این انفجار هم حداقل شش شهید و دهها مجروح داشت. در همان روز انفجار دیگری هم در یکی از ادارات دولتی رخ داد که تلفاتی نداشت. پس از آن در شهرهای دزفول و آبادان نیز چند انفجار رخ داد که تلفاتی نداشت. در همان دوران عملیاتهای خرابکارانهای هم روی خطوط انتقال نفت و گاز انجام شد.
مجید شهریاری: روز هشتم آذر 89 یک موتورسوار در اتوبان ارتش تهران با نزدیک شدن به خودروی دکتر مجید شهریاری استاد دانشگاه شهیدبهشتی و فیزیکدان، بمبی را به در خودرو چسباند و متواری شد. در این حادثه شهریاری شهید شد اما همسر و رانندهی خودرو جان سالم به در بردند.
مصطفی احمدی روشن دانشآموخته شیمی و معاون بازرگانی سایت هستهای نطنز نیز صبح 21 دیماه 1391، در خیابان گلنبی در نزدیکی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، به همین شیوه ترور شد. در این حادثه احمدی روشن و فردی که همراه او بود به شهادت رسیدند.
شهریاری و احمدی روشن شاید مشهورترین شهدای ترورهای دانشمندان هستهای ایران باشند اما همهی آنها نیستند. سلسله ترورهایی که سرویسهای جاسوسی مانند موساد و سی. آی. اِی علیه دانشمندان هستهای ایران انجام دادهاند موجب شهادت چندین دانشمند مؤثر در پیشرفتهای هستهای کشور شده است.
وبسایت «بنیاد هابیلیان» که بطور تخصصی در زمینهی شهدای ترور فعالیت میکند در مقالهای با عنوان «تروریسم بینالمللی صهیونیستی» ضمن اشاره به نام این دو شهید، فهرست کاملتری از این افراد که از ابتدای انقلاب تا کنون در دورهها و به روشهای مختلف ترور شدهاند را ذکر میکند:
1- شهید مسعود علیمحمدی، 2- شهید مجید شهریاری، 3- فریدون عباسی (ترور نافرجام)، 4- شهید داریوش رضایینژاد، 5- شهید مصطفی احمدی روشن، 6- شهید رضا قشقایی، 7- شهید پرویز منشادی، 8- شهید سیدعلی موسوی، 9- شهید رمضان رستمی، 11- شهید پرویز احمدی، 12- شهید عنایتالله امینی، 13- شهید علی اصغر حسینزاده احمدی، 14- شهید محمد علی مهدوی، 15- شهید سید احمد طیبزاده دزفولی و 16- شهید اردشیر حسینپور.
ترور در تهران: تهران بارها و بارها صحنهی ترور بوده؛ سالهای اول انقلاب؛ دههی 60؛ منافقین. این کلیدواژهها تقریباً برای ذهن تمام ایرانیان آشناست. سالهای اول انقلاب پر التهابترین دوران انقلاب و حتی از پرالتهابترین دوران تاریخ ایران بود. علاوه بر وضع آشفتهی ناشی از انقلاب و جابجایی در قدرت و نهادهای سیاسی، مخالفان و دشمنان انقلاب تمام تلاش خود را معطوف به این کرده بودند که در همان ابتدا نهال انقلاب را بخشکانند و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. ترور دهها متفکر و مبارز برجسته و صدها تن از مبارزان و هزاران نفر از مردم عادی در همان سه چهار سال اول انقلاب اتفاق افتاد.
تهران به عنوان پایتخت و مرکز تجمع افراد برجسته ی نظام اسلامی شاهد بیشترین عملیاتهای تروریستی بود. بیشتر این اقدامات تروریستی به شیوهی بمبگذاری و در مراکز پرتردد شهر صورت میگرفت. تنها در یک مورد بمبگذاری کور در پایتخت، در میدان توپخانه بمبی با وزن حدوداً 150 کیلوگرم منفجر شد که موجب شهادت حدود 60 نفر و مجروح شدن حدود 800 نفر شد. یا بمب دیگری در ابتدای خیابان خیام منفجر شد که دهها شهید و مجروح بر جای گذاشت.
30 خرداد سال 1388 نیز یک عامل انتحاری تلاش کرده بود با ورود به مرقد امام (ره) دست به عملیات تروریستی بزند اما بمب او در بخش کفشداری و قبل از ورود به صحن منفجر شد و تروریست نیز به هلاکت رسید.
اما این بار نه داستان ناگفتهای از دههی 60 بود و نه پای منافقین در میان؛ تهران تنها بود. عوامل داعش در قلب تهران، در روز روشن، قلب دموکراسی را نشانه رفتند. حملهی مسلحانه به ساختمان اداری مجلس و عملیات انتحاری در حاشیهی مرقد امام (ره) صبح روز 17 خرداد 1396 بعد از سالها تهران را شوکزده کرد. 17 نفر شهید و بیش از 50 زخمی شدند؛ پنج تروریست هم به هلاکت رسیدند.
ترور در رژه اهواز: صبح روز شنبه 31 شهریور 1397 در جریان مراسم رژه نظامی نیروهای مسلح به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس در اهواز، مهاجمان مسلح که پیش از اجرای این مراسم پشت محل برگزاری رژه کمین کرده بودند، در همان دقایق آغازین مراسم، مسیر رژهی یگانهای سپاه و ارتش را به رگبار گلوله بستند. در این حادثهی تروریستی 25 نفر به شهادت رسیدند و 60 نفر زخمی شدند.
ابتدا سخنگوی گروه تروریستی الاحوازی در گفتوگو با شبکهی وابسته به سعودی «ایران اینترنشنال» مسئولیت این حمله را پذیرفت اما ساعاتی بعد داعش اعلام کرد این حمله کار آنها بوده است.
اینها تنها نمونههایی برجسته از اقدامات تروریستی چهار دههی اخیر در ایران بود. در حالی مخالفان نظام همواره ایران را به حمایت از تروریسم متهم میکنند که در برهههای مختلف اسنادی دال بر همکاری سرویسهای اطلاعتی و امنیتی همان کشورها با تروریستهای متعرض به خاک ایران منتشر شده است.
آشکار است که گروههایی مانند منافقین، «جندالله» و حالا پژاک و الاحوازی و تروریستهای ریز و درشت دیگر، با حمایتهای مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی برخی کشورهای غربی و عربی دست به جنایت علیه شهروندان ایرانی زدهاند. شواهد تاریخی غیرقابل انکاری وجود دارد که ایران خود همواره قربانی تروریسم و در صف اول مبارزه با آن بوده است و این امر، ادعای پوچ «حمایت ایران از تروریسم» را به ادعایی مضحک بدل میکند.
ایسنا - میثم خدمتی