فرزانه غنیمی؛ کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
هر انسانی برای رشد سالم نیاز به پیوند عاطفی دارد. وجود والدینی حساس و احساس امنیت در کودک، پایهای برای سلامت روانی وی میباشند. دلبستگی را میتوان جوّ هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. دلبستگی نوزاد، ارتباط عاطفی عمیق است که با مراقبتکنندگان اولیه وی و اغلب با مادرش بوجود میآید.
این رابطهای است که آنها را به هم پیوند میدهد، با دوام است و موجب شادی، لذت، سلامت و آسایش نوزاد میشود به طوری که در زمان نبودن آن نوزاد احساس دلتنگی میکند. احساس آرامش، شادی و خوشی اولین مؤلفههای این ارتباط هستند. به عبارت دیگر، دلبستگی به روابطی گفته میشود که زمان زیادی باتوجه به سابقه تعامل بین مراقبت کننده و کودک ایجاد میشود.
لذا میتوان گفت که روابط اجتماعی طی پاسخ به نیازهای زیستشناختی و رواشناختی مادر و کودک پدید میآیند. دلبستگی به تدریج شکل میگیرد و موجب میشود که نوزاد تمایل داشته باشد در کنار کسی به سر ببرد که او را قویتر، داناتر و قادرتر به رفع اضطرار یا رنج و عذاب خود میداند.
دلبستگی و امنیت
به اینترتیب دلبستگی احساس امنیت را برای نوزاد فراهم میکند. این فرآیند با تعامل مادر و نوزاد تسهیل میشود و آنچه مهمتر است مقدار فعالیتی که باهم انجام میدهند نه مدتی که باهم به سر میبرند. این که کودک مراقب خود را که معمولاً مادر اوست، میجوید و به او میچسبد، مؤید وجود دلبستگی میان آنها است.
نوزادان معمولاً تا پایان ماه اول عمر خود شروع به نشان دادن چنین رفتاری میکنند و این رفتار برای تسریع نزدیکی به فرد مطلوب طراحی شده است. روابط دلبستگی نقش بسیار مهمی در احساس امنیت ما دارند .روانشناسان بر روابط کودکان با کسانی که مراقبت از آنان را برعهده دارند تاکید کردهاند و این کنشهای متقابل را اساس عمده رشد عاطفی و شناختی قلمداد نمودهاند.
از نوزاد انسان رفتارهایی سر میزند که باعث میشود اطرافیان از او مراقبت کنند و در کنارش بمانند. این رفتارها به عنوان رفتارهای دلبستگی شناخته میشوند که شامل هر رفتاری است که نوزاد در جهت خواستن و حفظ ارتباط و دریافت پاسخ از مراقبت کننده بکار میبرد.
این رفتارها شامل گریه کردن، جستجو کردن، قاپیدن، دنباله روی کردن، لبخند زدن، لمس کردن و صدا در آوردن است و درشکل گیری پیوند دلبستگی، محافظت کودک از ترس و آسیب بکار میرود و محل امنی را برای شناخت دنیا فراهم میکند. کودک بطور غریزی رفتارهای دلبستگی را که بوسیله علائم و اشارات مراقبت کننده فعال میشود ابراز میکند. بنابراین فرآیند دلبستگی سیستم منظم دو طرفهای است که کودک و مراقبت کننده در طول زمان بر یکدیگر اثر میگذارند. همه این رفتارها به تسهیل رشد جسمی و عاطفی کودک، یاری میرساند.
این رفتارهای خاص ممکن است در فرهنگها یا جامعهها متفاوت باشند اما ظهور رابطه دلبستگی همگانی است. کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا میکنند و این دلبستگی شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پیریزی میکند. در واقع دلبستگیهای انسان نقش حیاتی در زندگی وی ایفا میکند. پیوند بین نوزاد و مراقبت کنندههای اولیه، اولین و مهمترین تأثیر را در رشد کودک دارد و قابلیتهای مدارا کردن بامشکل، رشد ارتباطات و شکل گیری شخصیت را صورتبندی میکند.
علایم دلبستگی کودک به مادر یا جایگزین وی در سه پدیده مشهود است
اول این که یک تکیهگاه، بهتر از هر شخص دیگری میتواند کودک را آرام کند. دوم این که برای بازی یا حرف زدن، بیش از هر شخص دیگری به سراغ تکیهگاهشان میروند. و بالاخره کودکان در حضور تکیهگاه، کمتر احساسترس میکنند تا در غیاب او. کودکان انسانها در نخستین هفتههای زندگی نمیتوانند اشیاء را به طور فعال از طریق حرکت خود تعقیب کنند، اما نسبت به انسانها واکنشهای اجتماعی بروز میدهند.
آنان میخندند، اصواتی از دهان خارج میکنند، دستهای خود را برای در آغوش گرفته شدن باز می کنند، میگریند و... کودک در ابتدا واکنشهای خود را به سوی همه کس معطوف میکند اما در شش ماهگی پیوستگی خود را روی چند فرد آشنای معدود و پیش از همه روی یک فرد متمرکز کرده و آنگاهترس از بیگانگان در او آشکار میشود.
سپس همانگونه که در جانوران دیده میشود ترس از بیگانگان میزان احتمالات برای تشکیل پیوستگیهای نو را محدود میکند. کودک از آن پس مراقب حضور و غیاب فرد عمده مورد پیوستگی خود می باشد و برای تداوم نزدیکی با به این فرد مرتب حضور او را چک می کند!...
برای خواندن بخش دوم- یک حس زیبا دلبستگی پاک نوزادان- اینجا کلیک کنید.