به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده از شهر کتاب، چهلویکمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی درباره سنایی به تحلیل و بررسی قصیده «مکن در جسم و جان منزل» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر عبدالرضا مدرسزاده در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
متن سخنرانی مدرسزاده در این نشست به این شرح است: سنایی غزنوی که شاعر سرآمد در زمینه نوگرایی قصاید فارسی است در بخش عرفانگرایی شعر خویش یکی از معروفترین قصاید خویش را سروده است که به اعتبار مصراع نخست آن از آن یاد میشود. او هوشمندانه به سراغ یکی از معروفترین قصاید مدحی و درباری خراسانی میرود و همه روش و منش عرفانی و نوگرایی ادبی خویش را در برابر این قصیده به صف میکند. سنایی که در این قصیده از ناصرخسرو تأثیر پذیرفته است به گونهای کار را پیش میبرد که کسی را یارای پیشافتادن از او نیست. این قصیده مثل اعلای موفقیت شاعر متأخر در رهایی از «اضطراب تأثیر» است که هرولد بلوم آن را بیان کرده است.
قصیدهای که مثل اعلای قصاید خراسانی است
قصیده «مکن در جسم و جان...» که معروفترین قصیده سنایی است پیشینه و سابقهای در ادبیات فارسی دارد؛ این قصیده نماد قصیدهسرایی در دوره غزنوی است و میتواند نماینده و مثل اعلای قصاید خراسانی باشد و در 150 سال از دوره طاهری و صفاری و سامانی و غزنوی داریم در این چهار حکومت نقطه اوج دوره سلطان محمود غزنوی است و سه شاعری که مطرح بودند در روزگار محمودی، عنصری و منوچهری دامغانی و فرخی سیستانی که دیوانهای آنها را هم استاد دبیر سیاقی تصحیح کردند که یاد ایشان را نیز گرامی میداریم. قصیده برآمده از دوره غزنوی و خراسانی است و هنر سنایی این است که قصیده فارسی را کاملا متحول میکند. در این قصیده سنایی ساختار قصیده درباری را کاملا به هم میریزد. سنایی به درستی موفق میشود بنیاد قصیده خراسانی و درباری را به هم بریزد. در پایان قصیده ممدوح را دعا میکردند اما در قصیده سنایی این مساله دیده نمیشود. سنایی این هوش و ذکاوت را دارد.
در آن دوره کسانی مثل ادیب صابر و امیر معزی هستند اما هیچکدام سنایی نشدند. این مساله ذوق و منش شخصی سنایی را نشان میدهد. سبک شخصی سنایی و بینش عرفانی و نگاه اجتماعی و انتقادی او کاملاً برجسته و هویداست. قصیده «مکن در جسم و جان منزل» بر وزن مفاعیلن مفاعیلن بحر هزج است. این قصیده اولینبار به این شکل، با همین قافیه و وزن از سوی فرخی سیستانی سروده شده است. فرخی سیستانی یکی از آن چند شاعر معروف این روزگار و این مقطع است که سنایی به او توجه میکند. فرخی نماد کسی است که از هیچ به الف رسیده بود، زندگی او در قبل و بعد از حضورش در دربار اصلا قابل مقایسه نیست و این قصیده را نیز در مدح سلطان محمود غزنوی سروده بود.
چرا سنایی از شاعران خراسانی فرخی را انتخاب میکند؟
اکنون پرسش این است که چرا سنایی از میان شاعرانی که در دوره خراسانی هستند، فرخی را انتخاب میکند. گمان من این است که این قصیده فرخی، خیلی در چشم و مورد توجه بوده است، چون هم شاعر آن شاعری است که به یک جایگاه قابل اعتنا در دوره غزنوی رسیده و هم ممدوح آن سلطان محمود است. این قصیده یکی از قصیدههای بسیار دیدهشده و به چشمآمده در ادب فارسی است. اگر بخواهیم چند قصیده به عنوان نمونه اعلا بیان کنیم، یکی همین قصیده است که به قول دکتر شفیعیکدکنی، از زمان امیرمعزی تا دوره بازگشت کمتر شاعر قصیدهپردازی است که به این قصیده توجه نکرده باشد. یکی هم قصیده «مرا دل تحریم است و من طفل زباندانش» از خاقانی و دیگری هم «الا یا ایها الساقی» حضرت حافظ؛ اینها جزء شعرهایی است که بسیار دیده شده، خیلی به آن توجه شده و شاعران دوست داشتند با این شعرها به طریقه اقتراح و استقبال و تضمین پنجه بیندازند.
قصیده «مکن در جسم و جان منزل» تاثیر بسیاری در اشعار شاعران داشته است که میتوان به امیر معزی، سنایی، مسعود سعد و... تا شاعران دوره بازگشت و دوره قاجار اشاره کرد. ناصرخسرو یکی از این شاعرانی است که از این قصیده بهره گرفته است. حق ناصرخسرو در ادبیات فارسی از سوی استادان و ادیبان ادا نشده یا حتی تذکرهنویسان ما درباره ناصرخسرو کوتاه آمده و کم نوشتهاند، که البته دلایل خاص خودشان را هم داشتهاند. ناصرخسرو که شیعه هفت امامی بود، قبل از صفویه به شکلی رانده شد و بعد از آن هم به نحوی دیگر، اما لازم به ذکر است که اول کسی بعد از فرخی که هنجاری را که او در این قصیده مدح بنا نهاده بود شکست، بیتردید ناصرخسرو است؛ بنابراین ناصرخسرو حق بزرگی بر گردن سنایی و امثال او دارد.
ناصرخسرو حق بزرگی بر گردن سنایی دارد
ناصرخسرو مجال مناسبی داشته که با شعر خراسانی مبارزه کند و البته این کار را هم در لفظ و هم در معنا کرده است. کوبندگی و مقابل شعر درباری خراسان ایستادن را اگرچه سنایی گل آن را میچیند، اما زحمت تبعید و مرارت تلخی آن را ناصرخسرو کشیده است. میدانیم که قصیده فرخی 40 بیت است، اما ناصرخسرو یک قصیده 34 بیتی کاملا حکیمانه و پر از اصطلاحات فلسفی میگوید. حتی قاآنی در دوره قاجار تشبیب ابر را میگوید، یعنی کاملاً سبکی است که فرخی بنا نهاده و امیر معزی و دیگر شاعران بازگشت هم همین شیوه را داشتند؛ اما چند شاعر هستند که در این مسئله خودشان بودند، اولی ناصرخسرو، بعد سنایی و بعدها وصال شیرازی هم همین قصیده را در مدح پیامبر اسلام بیان کرده است.
سنایی در قصیده «مکن در جسم و جان منزل» قصیده 40 بیتی فرخی را در 63 بیت گفته است. عدد 63 به اعتبار سالهای عمر پیامبر اسلام (ص) عدد معروفی بوده، بنابراین عدد 63 یک عدد رمزی است که نمیتواند اتفاقی باشد و حتما سنایی هم متوجه این موضوع بوده است. این قصیده سنایی دو شکل اصلی دارد؛ یعنی این قصیده عرفانی در این 63 بیت به دو شیوه پیش میرود، یکی فعل امر است؛ یعنی ساختار قصیده بر فعل امر، تعلیم و آموزش است و دیگری هم خطاب است. معمولاً در اشعار و متون عرفانی فعل امر را میبینیم که این فعل امر به معنی حکم و فرمان دادن نیست، بلکه به معنی دعوت، خواهش و راهنمایی کردن سالک، مرید یا مخاطب است که این امر خودش را در تمام قصیده سنایی نشان میدهد.
سنایی قافیه کربلا را در شعر فارسی آورده است
سنایی در قصیده «مکن در جسم و جان منزل» نوآوری در قافیه دارد. نمیتوان با قطعیت گفت، اما سنایی جزء اولین کسانی است که قافیه کربلا را در شعر فارسی آورده است. میدانید که پشت سر خود کلمه قافیه یک دنیا باور و اعتقاد هست، بر اساس نظریه «اضطراب تاثیر»، یکی از کارهایی که شاعرانی که میخواهند تحت تأثیر شاعران متقدم یا اول نباشند، انجام میدهند، این است که سعی میکنند تعداد قافیههای مشترک را به حداقل برسانند و قافیههای تازه را زیاد کنند که این امر در قصیده سنایی به خوبی مشهود است.
وی برخی از کلماتی چون جان به معنی عرفانی آن، کفر، ایمان، آدم، جنت، شهادت و... که قبل از آن در شعر خراسانی رواج نداشته را استفاده میکند. یا مثلا شاهد آن هستیم که سنایی در حدیقه که مخاطب آن عامند، همه را به قرائت و خواندن قرآن تشویق و ترغیب میکند، اما در این قصیده میگوید به وصال قرآن رسیدن با تلفظ، داد و فریاد کردن و قرائت آن شدنی نیست. یا مثلاً مردن پیش از مرگ، تیغ عشق، عمر ابد، کشتی نوح و دهها تعبیر و ترکیب دیگر که در ادبیات خراسانی ما اصلا قابل توجه نیست، برای اولین بار در این قصیده سنایی آمده و شنیده میشود. یکی از کارهایی که شاعر میتواند انجام دهد، تلمیحات تازه است که این نکته را هم در این قصیده سنایی میبینیم. همچنین اسامی تاریخی مثل اسکندر و دارا و... که قبل از آن هم در شعر خراسانی هست، اما کارکرد و نگاه تازهای که سنایی به آنها دارد، در آن شعرها نیست.
سنایی در پایان قصیده کار خاقانی را میکند
قصیده «مکن در جسم و جان منزل» سه بخش دارد؛ یکی فعلها و جملههای امری و نهی، دیگری جملات خطابی و آموزشی و بخش سوم قصیده که از بیت 56 تا 63 است، کاملاً خلاف جریان اتفاق افتاده است؛ یعنی در انتهای قصیدهای که شاعر بسیار پند و اندرز و... به مخاطب داده، یکسری حرفهای کاملا شخصی و عرضه نیاز و حاجتی دارد که به یک عارف نمیخورد که البته دلیل هم دارد. من قرینه آن را در قصیده «عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا» از خاقانی یافتم، که آنجا هم در آخر قصیده و بعد از آن همه حرفهای عرفانی از بهشت و دوزخ، جبرئیل، پیامبر و معراج و این قبیل حرفها، خاقانی در حق شاعری که رقیب او است، دعای بد میکند؛ در صورتی که عارف کسی است که حتی برای دشمنان خودش دعا کند و برای آنها طلب هدایت کند.
سنایی هم در آخر این قصیده، همین کار خاقانی را کرده است. سنایی هم با همه عظمت عرفانی خود، ناراحت است که چرا دو تا دشمن دارد که پشت سر او حرف میزنند و از خدا طلب میکند که نگذارد آنها بد او را بگویند، در صورتی که اگر عارف درجه یک باشد، نباید اینکه دیگران چه میگویند، برایش مهم باشد. البته چند دلیل میتوان برای اینکه چرا سنایی در پایان قصیدهای که این همه از عرفان، دوزخ، بهشت و... در آن صحبت کرده، این مسائل را بیان کرده، فرض کرد.
فرخی سیستانی جدیدی که به اسم سنایی غزنوی داریم
اولا در دوره سنایی عرفان ما هنوز در دوره ابتدایی و مرحله مقدماتی است و هنوز به مرحله دانشگاه نرسیده است. دومین دلیل این است که شعر فارسی تا به آن روز تجربه این حرفها را نداشته و این حرفها برای اولین بار مطرح میشده است، بنابراین هنوز آزمون و خطا در آن صورت نگرفته بوده است، به همین خاطر در مثنوی مولانا یا شعر عطار، دیگر شاهد این نیستیم که شاعر به فکر خودش هم باشد. سوم اینکه ما معتقدیم عارف باید ابنالوقت باشد، به معنی اینکه عارف زاده وقت و حال عرفانی خود باشد که وقت هم برای عارف گاهی هست و گاهی نیست، بنابراین اگر سنایی با این همه مفاهیم بلند عرفانی از حرفهای دنیای هم سخن میگوید، به خاطر وقت و حال عرفانی است که دارد. این قصیده مثل اعلی و نماینده نظریه «اضطراب تاثیر» هارولد بلوم است. خلاصه اضطراب تاثیر این است که شاعر دوم میترسد تحت تاثیر و زیر سایه شاعر اول قرار گیرد و برای اینکه این ترس را از بین ببرد، کاری میکند و حرفی میزند که آن حرف کاملا متفاوت است.
این کار در سه مرحله انجام میشود؛ مرحله اول سنایی به سمت فرخی رفته است، مرحله دوم حرفهایی میزند که فرخی تا به حال نزده است و در مرحله سوم یک شاعر اولی در قالب و قامت شاعر دوم متولد میشود؛ یعنی ما در این قصیده یک فرخی سیستانی جدید به اسم سنایی غزنوی داریم و آن مصراعی که سنایی عمدا تضمین کرده این است که من شرح مدحی فرخی سیستانی را تضمین کردم ولی اتفاقا مناجاتی است که با خدا حرف میزند. سنایی شعر خطاب به سلطان محمود را خطاب به خداوند تبارکالله میکند و این نظریه اضطراب تاثیر است که شاعر دوم مثل سنایی که صاحب سبک است موفق میشود شاعر اول را کنار بزند و این اتفاق افتاده است.