ماهان شبکه ایرانیان

«مصرف و فرهنگ کالایی»-۴۴

زلزله، ارز،حمله تروریستی و«بچه باحال‌ها» کماکان در حال جوک‌سازی

اینجا کنش جمعی «جدیت‌زدا» و «سیاست‌زدا» حکم مصرف مخدری را دارد که با آن بتوان در مجاورت مصیبت «شنگول» شد، فاجعه را تاب آورد و با همین وضعیت مصیبت‌بار ادامه داد.

زلزله، ارز،حمله تروریستی و«بچه باحال‌ها» کماکان در حال جوک‌سازی

خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ

کنش‌های سالهای اخیر در فضای مجازیِ جامعه ایران، واجد وجوه نمایشی، تبلیغاتی، ابزاری و مصرفی شدیدی شده است. این وجوه در برخی موارد آنچنان حاد می‌شوند که متن را کاملا به سمت حاشیه‌ی امر تزئینی، نمایشی و پرستیژساز می‌برند. فقط کافی است بروزات فعالیت‌های اجتماعی و گاه سیاسی کنشگران این عرصه را در چند نمونه به یاد آورید تا درک این گزاره که تا چه حد متن به حاشیه رفته، آسان شود. مثلا قرار است تعدادی دختر یا پسر در زمینه یک کنش اجتماعی با محتوای «حمایت از حقوق حیوانات» در اینستاگرام پستی منتشر کنند و بر ضرورت مراقبت از گربه‌های خیابانی تاکید بگذارند؛ نمایشی که در کلیپشان به راه می‌افتد در کنار نشان دادن یک یا چند گربه بیچاره، واجد نشانه‌های پررنگی از سبک زندگی تینیجری بورژواهای ایرانی، نمادهای حاد اروتیسم پنهان‌مانده در لایه‌های مختلف روابط ایرانیان، طرز حرف زدن لوس و استفاده حاد از واژگان خودساخته غربی-ایرانی و اصطلاحات ظاهراً «کول» بچه پولدارها و احتمالا پر از خودنمایی مبتنی بر جدیدترین مدهای لباس و تازه‌ترین رنگها و مدلهای مو و ساعت و کفش و کتابی و غیره خواهد بود.

دیدن چنین کلیپی چنان مسئله اساسی و متنی «حمایت از حقوق حیوانات» و در اینجا مثلا گربه‌های خیابانی را به حاشیه می‌راند که تیزترین افکار و نگاه‌ها از ارتباط دادن آنچه می‌بینند با آنچه «باید» در خصوص حقوق حیوانات رعایت کرد، ناتوان خواهند ماند. متن، چنان به حاشیه رانده می‌شود که هرگونه جدیتی از امری به‌غایت جدی، نظیر «حفظ حقوق حیوانات» زدوده شده و هیج القای معنی‌داری در خصوص این امر به مخاطب صورت نمی‌گیرد. این خاصیت نمایش‌های متظاهرانه است که هرگونه جدیتی را به نفع یک خودنمایی مصرفی و پرستیژساز به مصرف می‌رساند، مبتذل می‌کند و در حقیقت قربانی می‌سازد.

کنش‌های اینچنینی در فضای مجازی کشور ما سطوح و تنوع بسیار زیادی دارد و تقریبا همه ما را اعم از نخبه و هنرمند و سلبریتی و مسئولان و چهره‌های فرهنگی و عامه مردم را درگیر خود کرده است؛ وجه دردناک قضیه آنجا بروز پیدا می‌کند که مهمترین و والاترین مفاهیم شریف انسانی در دل چنین فرایند مصرفی و مبتذل‌کننده‌ای اسیر و در نتیجه قربانی شوند. برای مثال این داستان را نمونه کنش انسان‌دوستانه و کمک‌رسانی به همنوع و هموطنان در جریان حضور عموماً تبلیغاتی و نمایشگرانه‌ی سلبریتی‌ها در استان کرمانشاه و دستگیر از مصدومان زلزله سال گذشته این استان در نظر بگیرید و حدیث مفصل بخوانید از این مجمل! آنچه در این راستا توسط برخی سلبریتی‌ها مصرف و قربانی شد، اعتماد و شرافتی بود که حالا با مصرف و قربانی شدنش معلوم نیست کنش‌های انسان‌دوستانه هموطنانمان برای کمک‌رسانی‌های احتمالی بعدی به دیگر هموطنانشان را دچار چه تغییراتی بکند.

بیایید در این زمینه مثالی را در عرصه سیاست از نظر بگذرانیم که نشان از نوعی منفعت‌طلبی حزبی و جناحی دارد؛ اتفاقا در این عرصه مثالها متعددند، شاید پیش از هر چیز شعارهای تبلیغاتی کاذب نامزدهای این‌طرف و آن‌طرف در فلان و بهمان انتخابات نمونه خوبی از مصرف اعتماد، صداقت و کنش اصیل سیاسی از طریق نمایشی است که با هدف منفعت‌طلبی جناحی باشد و برآیند آن متزلزل کردن اعتماد نسبت به کل نهاد سیاسی کشور و از بین بردن سرمایه اجتماعی ملی است.

نمونه برجسته دیگر در همین عرصه سیاست، به راه افتادن نمایش‌های مصرفی و پرستیژساز اپوزیسیونی نسبت به حاکمیت است که در درون خود واجد تناقض آشکاری در پیگیری روندهای دموکراتیک و شعارهای زیبای آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی است. به همین دلیل نمایشی و مصرفی بودن است که «قسم حضرت عباس(ع)» عموم این کنش‌های پرستیژساز اپوزیسیونی را به خاطر پیدا بودن «دم خروس» نمی‌توان باور کرد؛ عموم اینها نه تنها صرفاً وجه سلبی دارند و هیچ باور ایجابی‌ای و راهکاری برای استقرار شعارهای انسان‌دوستانه و آزادی‌ و برابری‌خواهی و عدالت‌گرایی ندارند، بلکه حتی عملاً بدیل‌های غیردموکراتیک و دیکتاتورمابانه‌شان را هم در قالب‌های کاملاً مصرفی و نمایشی بزک و توزک می‌کنند و به شکلی مضاعف بر جنبه‌های سواستفاده‌گرانه و متظاهرانه مصرف و نمایش تاکید کرده و جدیت کنش سیاسی و انتقادی را به شکلی افراطی به ابتذال می‌کشند.

یعنی در شرایطی که ما نیازمند یک فضای جدی انتقادی و از این نظر سیاسی در کشور هستیم که با آن بتوانیم به راهکارهایی برای به فعلیت رساندن امکانات اصیل جمهوری‌خواهی، آزادی‌خواهی و عدالت‌خواهی برسیم؛ این جریانات مبتذل جدیت‌زدا که به نظر می‌رسد بیشتر دغدغه خودنمایی سیاسی دارند، و نه کنش انتقادی معنادار در عرصه سیاست، روز به روز کار سیاسی اصیل را با محدودیت‌ها و بی‌اعتمادی بیشتری روبرو می‌سازند.

فرهنگ عمومی نمایشی – مصرفی امروز زاده چنین خودنمایی‌های فردی و گروهی و جناحی است که عرصه واقعیت و حقیقت متعاقب آن را را بیش از هر زمان دیگری به محاق می‌کشاند. این الگوی نامتعارف فرهنگی عمومی در عرصه فضای مجازی کاملا قابل تشخیص است و نسبت به فضای حقیقی، حجم جدیت‌زدایی و سیاست‌زدایی بیشتری هم پیدا کرده است. بویژه که در فضای مجازی این وجه نمایشی و جدیت‌زدا، با روحیه طنازانه و تمایل جنون‌آمیز این روزهای طبقه متوسط شهری در ایران به «کول بودن» پیوند خورده و خود این، باعث اگزجره‌تر شدن کنش‌های مبتذل نمایشی-مصرفی شده است! مثلا در جریان همه مصائبی که این سالها بر سر هموطنانمان آمد، اعم از گرانی‌ها و فقدان امنیت خودروها، خرید و فروش‌های بی‌منطق دلار و سکه و خودرو و مستغلات، حتی حملات تروریستی، نزاع‌ها و خشونتهای خیابانی و... که جان و مال عده‌ای از هموطنانمان را با مخاطرات جدی مواجه کرد، و هرکدامشان به‌تنهایی می‌توانست در یک فضای «معقول» و «سیاسی» بستری را برای مطالبات منطقی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی سازنده فراهم کند، به بهانه‌های بانمک‌ و کول بودن، صرفا به کار جوک‌سازی آمدند و نمایشی از «بچه باحال‌ها» ارائه داد که به راحتی همه امکانات حقیقی مطالبه اجتماعی و سیاسی به منظور اصلاح بسیاری از ساختارها و سوژه‌ها را از بین برد.

گاه در این زمینه، روحیه تیز و طناز و احتمالا هوشمند ایرانیها مورد ستایش قرار می‌گیرد و گفته می‌شود در فضایی بسته که راه انتقاد مسدود است، مردم به طنزهای انتقادی روی می‌آورند! گاهی هم در همین مسیر، هر منتقدی که به این نوع کنش‌های طنازانه و کمیک انتقاد کند، با اتهاماتی از جمله «ستایندگان غم و غصه» و «با خودشان هم قهر» و غیره روبرو می‌شوند و طرد می‌گردند و بدین‌ترتیب آن پدیده «کول بودن» به هر قیمتی بیشتر و بیشتر عمق می‌یابد. اما آنچه در این منطق نیمه‌کاره، مغفول می‌ماند، خلط بین این کول‌بازی خنک، با کاری است که از طریق طنز انتقادی با شیوه‌ای تیز و برنده و حتی سوزاننده صورت می‌گیرد! کارهایی که اتفاقا به دلیل دارا بودن وجوه ناب سیاسی و جدیت اخلاق‌مدارانه و آرمانخواهانه انسانی، برنده و سوزاننده‌اند و ذهن‌های لوس و مبتذلی که به سیاست‌زدایی و جدیت‌زدایی خو کرده، کاملا فاقد آن است.  

آنچه در فضای مجازی ایرانی به عنوان شوخی با رخدادهای عموماً فاجعه‌بار که پر از وجوه جدی سیاسی و اجتماعی هستند، رخ می‌دهد، نه‌تنها عاری از آن جدیت سیاسی موجود در یک اثر طنز اصیل است، بلکه در اشکال لوده، پوچ و مضحکی که به خود می‌گیرند و نشان از عاری بودن اندیشه جدی در پس آنها است، هم محوکننده وجه جدی حیات اجتماعی است، هم نابودکننده وجه پررنگ اقتصادی-سیاسی و مواجهه‌های طبقاتی در زندگی کنونی. به همین دلیل آنچه در اینجا دیده می‌شود یک کنش جمعی «جدیت‌زدا» و «سیاست‌زدا» است که عموماً حکم مصرف مخدری را دارد که با آن بتوان در مجاورت مصیبت و سختی‌های موجود در حیات کنونی «شنگول» شد، مصائب را تاب آورد و با همین وضعیت مصیبت‌بار ادامه داد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان