ماهان شبکه ایرانیان

گفتگو با داور جایزه من بوکر

برنده بوکر چگونه انتخاب شد/ همین یک بار بس است!

ول مک‌درمید جنایی نویس مطرح بریتانیایی که از گروه داوران این دوره جایزه من بوکر بود، از تجربیاتش در این باره حرف زد.

برنده بوکر چگونه انتخاب شد/ همین یک بار بس است!

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نیویورک تایمز، صبح روز 16 اکتبر (سه شنبه 24 مهر) 6 داور جایزه من بوکر گرد هم آمدند تا در نشستی مخفیانه برنده این دوره را انتخاب کنند.

آنها حدود 8 ساعت وقت صرف کردند تا از میان 6 نامزد نهایی این دوره که دربرگیرنده کتاب‌هایی گیرا و مهم بود، برنده 2018 را انتخاب کنند.

این گروه که به ریاست قوام آنتونی آپیا فیلسوف شناخته شده وظیفه داوری را برعهده داشتند قاعدتا باید 171 کتاب را در 7 ماه اخیر مطالعه کرده باشند تا بتوانند این وظیفه را به درستی ادا کنند.

ول مک درمید نویسنده آثار جنایی، لئو رابسون منتقد فرهنگی، ژاکلین رز نویسنده و لین شاپتون رمان‌نویس گرافیکی گروه داوری را تشکیل داده بودند.

مک درمید در گفتگویی با نیویورک تایمز تایید کرد که وقت زیادی را صرف خواندن این کتاب‌ها کردند. وی افزود اگر مجموع ساعت‌هایی را که صرف این کار کردند محاسبه شود، نتیجه‌ای که به دست می‌آید این است که آنها با حداقل دستمزد این کار را انجام داده‌اند.

وی در پاسخ به این سوال که چرا شما پذیرفتید که داور این رقابت شوید گفت: به یک دلیل ساده: همه به من می گفتند باید این کار را بکنی. این یک افتخار است و باید به این کار ملحق شوی و البته آنها راست می‌گفتند.

اما داوری یک جایزه مهم ادبی در عمل شبیه  چیست و خواندن این همه کتاب چه تاثیری بر وی گذاشته است؟

او در این باره توضیح روشنی نمی‌دهد و تنها به این اکتفا می‌کند که سه کتاب برتر را برای خودش انتخاب کرده بود(این مصاحبه قبل از اعلام اسم برنده انجام شده است).

وقتی از شما درخواست شد داور این رقابت شوید تعجب کردید؟

بله، من کسی نیستم که بلافاصله به عنوان داور داستان‌های ادبی به ذهن کسی خطور کنم. من رمان‌هایی در ژانر مشخص می‌نویسم. در ضمن گاهی در برنامه‌های خنده‌دار رادیویی حاضر می‌شوم. و هرگز یک مقاله 10 هزار کلمه‌ای در نقد کتاب برای لندن ریویو ننوشته‌ام. اما این خیلی جالب است که بوکر به طیف متنوع داوران فکر می‌کند. هیچ محدودیت و خودبینی‌ای هم در کار نیست.

به صورت عادی چند کتاب در طول سال می‌خوانید؟

حدود 100 عنوان.

بنابراین واقعا 171 کتاب را در 7 ماه خواندید؟

فکر می‌کنم کار سختی باشد. فکر می‌کنم کار خسته‌کننده‌ای باشد. اما فکر می‌کنم می‌توان این کار را انجام داد. من سریع می‌خوانم. اما خوب یک خواست واقعا بزرگ بود. این کار یک سال مرا به خودش اختصاص داد. به جایی رسیده بودم که که در خواب هم رویای کتاب‌هایی را که می‌خواندم می‌دیدم. باید صبح پا می‌شدم و شروع به کار می‌کردم.

آیا همه آنها را خواندید؟

باید بگویم که ما همه کتاب‌ها را ارزیابی می‌کنیم. صادقانه بگویم، بعضی از آثار هستند که هنوز خیلی از آنها را نخوانده‌ای می‌گویی نه این نمی‌تواند برنده جایزه بوکر باشد.

کجا آنها را خواندید؟

کجا؟ در تختخواب. در دفتر کارم. در قطار. در اتاق انتظار. در هواپیماها. اما نه در کافی شاپ ها زیرا چون به نظرم در کافی شاپ حواس آدم خیلی پرت می‌شود. من بیشتر آنها را به صورت دیجیتال خواندم . بناراین افتتاحیه‌ها و توضیحات مبالغه‌آمیزی را که برای کتاب‌ها نوشته می‌شود نخواندم، درگیر جلدشان نشدم یا بیوگرافی نویسنده را نخواندم.

شما همه کتاب‌ها را خواندید و بعد فهرست اولیه را انتخاب کردید و بعد دوباره آنها را خواندید تا فهرست نهایی را دربیاورید. آیا این تکرار چیزی را تغییر داد؟

خب، چشم انداز شما تغییر می‌کند زیرا به نظر دیگر داوران هم گوش کرده‌اید و ناگزیر آنها چیزهایی در کتاب‌ها دیده‌اند که ممکن است شما به آنها توجه نکرده باشید یا تاثیر متفاوتی روی شما گذاشته باشند. قطعا بین فهرست اولیه و فهرست نهایی، جایگاه برخی کتاب‌ها برای من افزایش یافت و جایگاه برخی کتاب‌ها کمی کاهش یافت.

آیا نباید فقط آنها را بخوانید تا همان جذابیتی که برای یک خواننده دارند را دریافت کنید؟

این جای استدلال دارد، اما کتابی که به آنجا می‌رسد که باید سه بار خوانده شود کتابی است که احتمالا این ادعا درباره‌اش وجود دارد که از بهترین‌های سال است نه یک چیز دم دستی. گاهی شما یک کتاب را می‌خوایند و سرعت و جذابیت آنها فوری شما را جذب می‌کند، اما یک هفته بعد شما نمی‌توانید به یک بیگانه چیزی از این که آن کتاب درباره چه بود و چه تاثیری بر شما گذاشت بگویید.

چند بار گروه داوری با هم دیدار کردند؟

کتاب‌ها به ترتیب شماره برای ما می‌آمدند و ما آنها را همان زمان می‌خوانیدم بعد هر ماه یک نشست داشتیم و هر با 30 تا 50 کتاب را بررسی کردیم. همه اعضای داوری در این نشست‌ها حضور داشتند.

کجا همدیگر را ملاقات می‌کردید؟

بیشتر نشست‌ها در اتاق‌های پشتی جاهایی مثل کلوپ گروچو یا رستورانی در سوهو برگزار شد. قهوه و بیسکویت و ماکارونی هم سرو می شد. خیلی متمدنانه.

در این نشست‌ها نوشیدنی الکلی هم بود؟

نه، نشست‌ها خیلی جدی بود.

آیا یک داور می‌تواند کتابی را جلو بیاورد؟

نه، هر کتاب باید حداقل نظر مثبت 4 نفر از ما را می داشت. همه توافق کردیم که اگر هر یک از ما کلا از یک کتاب متنفر باشد، نباید کنار بگذاریمش. ما آنجا بودیم تا یک برنده پیدا کنیم، نه این که سلیقه شخصی خودمان را جلو بیندازیم. همه ما کتاب‌هایی را که به نوعی دوستشان داشتیم در این مسیر از دست  دادیم، کتاب هایی که به نوعی پیامی شخصی برای هر یک از ما داشتند یا ممکن بود به نوعی در زندگی تجربه کرده باشیمشان. ما دنبال این چیزها نبودیم.

بیشتر کتاب‌هایی که در فهرست نهایی جای گرفتند، کتاب‌های تیره هستند که درباره چیزهایی چون بردگی تا فروپاشی اکولوژیکی نوشته شده‌اند. چقدر می‌توان گفت اینها روحیه امروز را بیان می‌کنند؟

خب تا پیش از نشست اول، همه می‌گفتیم که یک نگاه ضدآرمانگرایانه وجود دارد. این چشم مرا باز کرد که این نوع داستانی نیست که من به صورت نرمال به سراغش می‌روم.

گفته‌اید طنزی را که در برخی از کتاب‌های فهرست نهایی وجود داشت دوست داشتید. باید کتاب‌ها بیشتر به سمت بامزه بودن بروند؟

به نظرم طنز استراتژی خوبی در نویسندگی است. وقتی دارید یک پیام خیلی تیره می‌دهید، انگار خواننده در یک باتلاق گیر می‌کند، اما من اسکاتلندی هستم و ما همیشه موقعیت طنز را ترجیح می‌دهیم.

نقدهایی که بر کتاب‌ها نوشته شده بود را می‌خواندید؟

کاملا آگاهانه سعی کردم این کار را نکنم. با این کار شما ایده‌هایی از پیش می‌گیرید. اما بعد در مراحل بعدی من نقدها را خواندم و برخی از آنها کاملا با نگاه من یکی نبودند و من با خودم فکر می کردم نکند به چیزهایی توجه نکرده باشم.

مازوخیستی نیست؟

خب، چرا. ما هم آدمیم. همه می‌خواهیم به نوعی قضاوتمان تایید شود.

این چطور بر نوشتن شما تاثیر گذاشت؟

یک ناامیدی در من ایجاد کرد. به این فکر می‌کنم که چطور می‌توانم نوشته‌های خودم را در جهات مختلف جلو ببرم و یک کار را دوباره و دوباره و دوباره انجام نمی‌دهم. اگر شما یک نویسنده باشید، هر چیزی که می‌خوانید برای شما یک استراحت است: همیشه در جستجوی چیزی هستید که بتوانید کش بروید یا از آن دوری کنید. این واقعا من را از مسیر معمولی خودم برای خواندن کتاب بیرون کشید.

چیز دیگری که باید بگویم این است که اگر شما نویسنده باشید، به سرعت به یک خواننده منتقد بدل می‌شوید. دیگر به سادگی از خواندن یک کتاب لذت نمی‌برید. خیلی کم اتفاق می‌افتد که من کتابی را آنقدر خسته کننده بیابیم که نتوانم وقت خواندن به تکنیک‌های نویسندگی آن فکر کنم. اما این اتفاق بارها در طول امسال برایم رخ داد.

خب یک بار دیگر این کار را انجام می‌دهید؟

نه. فکر می‌کنم داوری کتاب برای یک بار خوب است. از 17 اکتبر می‌روم و شروع به خواندن کتابی می‌کنم که هیچ تعهدی به خواندن آن نداشته باشم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان