هشت روز پیش بود که رفت. صبح زود از دوستان و خانوادهاش خداحافظی کرد. شوق و ذوق خاصی برای این سفر داشت. نخستین تجربهاش بود.
به گزارش به نقل از شهروند ،میخواست پرچمش را در ارتفاع ٥هزار و ٧٠٠ متری دماوند برافراشته کند. براساس استعدادی که در نقشهخوانی داشت، مسیر را شناسایی کرد، همه جوانب را سنجید و با کولهبارش راهی ارتفاعات شد. اما آخرین استوریاش در ارتفاع ٣هزار متری دیده شد و دیگر هیچ اثری از او پیدا نشد. احمدرضای ٢٤ ساله، دانشجوی نخبه دانشگاه تهران در ارتفاعات گم شد و حالا چهار روز است که امدادگران هلالاحمر، کوهنوردان، دوستان و خانوادهاش در جستوجوی او هستند. در جستوجوی پسری که ارتفاعات دماوند او را هنوز پس نداده است.
هیچ ردی، اثری، نشانهای یا حتی سرنخی از این پسر جوان وجود ندارد. چهار روز است که خانواده عظیمی و دوستان و همکلاسیهای احمدرضا، دقایق پسراسترسی را پشتسر میگذارند. دقایقی که برایشان به اندازه سالها میگذرد، اما هنوز احمدرضا را پیدا نکردهاند. تنها رد و نشانه از او، عکسها و فیلمهایش است که از خودش در اینستاگرام به اشتراک گذاشته؛ خانوادهاش هنوز امید دارند. مادرش میگوید تا دست احمدرضا را نگیرد و او را در آغوش نکشد، به شهرشان برنخواهد گشت. برادرش به دل قله زده و راه زیادی را پیموده تا شاید بتواند برادر کوچکش را پیدا کند. با خودشان میگویند شاید برادرمان جایی در میان کوهها نشسته و در انتظار کمک به سر میبرد. برادر بزرگتر احمدرضا در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای ناپدیدشدن برادرش را توضیح داد:
احمدرضا دقیقا چه زمانی راهی قله شد؟
ساعت ٥:٣٠ صبح روز یکشنبه ٢٢ مهرماه بود که راهی دماوند شد.
قبلا کوهنوردی کرده بود؟
بله. در شهر خودمان یعنی بروجن، زیاد به کوهنوردی میرفت. چند قله را هم فتح کرده بود، ولی تجربه قلهای مثل دماوند را نداشت. قله دماوند با آن قلههایی که احمدرضا فتح کرده بود، قابل مقایسه نیست، ولی در کل احمدرضا عاشق کوهنوردی و طبیعتگردی بود. همیشه به دل کوه میزد. در شهر خودمان که مرتب این کار را انجام میداد و هیچوقت هم خسته نمیشد.
تنهایی رفت؟
بله. هیچ همراهی نداشت. خودش تصمیم گرفت و تصمیمش را هم عملی کرد. خیلی وقت بود که آرزو داشت دماوند را فتح کند. تجهیزاتش را برداشت و رفت.
اگر با این قله آشنایی نداشت چرا تنهایی رفت؟
برادرم یک نابغه بود. در همه زمینهها هوش و استعداد بسیار بالایی داشت. یکی از استعدادهایش نقشهخوانی و مسیریابی بود. او نقشه ایران و جهان را بدون هیچ منبعی، خودش به تنهایی میکشید. این کار برایش خیلی راحت بود، برای همین براساس استعداد مسیریابی و نقشهخوانیاش راهی قله شد. میگفت اگر مسیر را بلد باشد، به راحتی میتواند به ارتفاع اصلی برسد و قله دماوند را فتح کند. البته ما هم به او اعتماد داشتیم و تقریبا مطمئن بودیم که برایش مشکلی پیش نخواهد آمد. نمیدانیم چه شده که او هنوز پیدایش نیست.
وقتی رفت، تا چه زمانی از او خبر داشتید؟
روز نخست با او تلفنی حرف زدیم. دوستانش هم صحبت کرده بودند. تا روز دوم هم از خودش عکس و فیلم استوری میگذاشت. به هر جا میرسید یک فیلم و عکس در اینستاگرام میگذاشت. ما هم از حالش با خبر میشدیم، ولی دیگر از او خبری نشد.
چی شد که فهمیدید ناپدید شده است؟
روزی که احمدرضا داشت میرفت، گفت که چهارشنبه برمیگردد. براساس نقشه و مسیر باید چهارشنبه به پایین میرسید. روز چهارشنبه صبح با او تماس گرفتیم، اما تلفنش را جواب نمیداد. هرچه زنگ زدیم کسی پاسخگو نبود، تا اینکه عصر موبایلش خاموش شد. بعد از آن دیگر هیچ خبری از او نداشتیم.
برای پیدا کردنش چه کار کردید؟
بلافاصله هلالاحمر را خبر کردیم. نیروها به همراه چند کوهنورد راهی ارتفاعات شدند. برادرم و دوستان احمدرضا هم خودشان شخصا به ارتفاعات رفتند و جستوجو را آغاز کردند. الان چهار روز است که به دنبالش میگردیم، ولی هیچ اثری از برادرم نیست.
فکر میکنید چه اتفاقی برایش افتاده باشد؟
ما امید داریم. امید داریم که احمدرضا زنده پیدا میشود. مادرم از شهرستان به تهران آمده و میگوید تا دست احمدرضا را نگیرد و او را در آغوش نکشد، به خانهاش برنمیگردد. به من و برادرم گفته حتما باید احمدرضا را برایش ببریم. امیدواریم هرچه زودتر او را پیدا کنیم.
احمدرضا در تهران به تنهایی زندگی میکند؟
بله. او سال ٩١ از شهرمان بروجن به تهران آمد، همینجا درس خواند و پیشرفت کرد. او واقعا هوش بالایی داشت، با معدل بسیار بالا در دانشگاه قبول شد و همیشه نمرههایش بالا بود. همه چیز را سریع یاد میگرفت.
چه رشتهای درس میخواند؟
جغرافیای سیاسی. الان هم در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران درس میخواند. اتفاقا شب قبل از رفتنش هم با دوستان و همکلاسیهایش به رستوران رفته بودند تا از آنها خداحافظی کند. دوستانش هم مثل ما امیدوارند و دست از جستوجو برنمیدارند.
چند برادر و خواهر هستید؟
ما سه برادر و یک خواهریم. احمدرضا پسر دوم خانواده است. همه ما به جز احمدرضا در بروجن زندگی میکنیم. بعد از این اتفاق همگی به تهران آمدهایم و به دنبال برادرم میگردیم. برادر کوچکترم الان در ارتفاع ٢هزار متری است. امیدواریم هرچه زودتر خبری از احمدرضا شود.