خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: سربازرس مگره یکی از شخصیتهای آشنای ادبیات کلاسیک پلیسی بین طرفداران این ژانر در جهان است که اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی مختلفی براساس داستانهایش ساخته شده است. خالق این شخصیت همانطور که میدانیم ژرژ سیمنون نویسنده شناختهشده بلژیکی است که به تا حال تعدادی از «مگره»هایش به قلم عباس آگاهی به فارسی ترجمه و در قالب مجموعه پلیسی نقاب توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و عرضه شدهاند.
«دوست کودکی مگره» هفتاد و نهمین عنوان از مجموعه نقاب است که پاییز سال گذشته چاپ شد و یکی از رمانهای خوب سیمنون با محوریت ماجراهای سربازرس مگره است. پیش از این کتاب، رمانهای «دلواپسیهای مگره»، «مگره از خود دفاع می کند»، «تردید مگره»، «شکیبایی مگره»، «مگره و سایه پشت پنجره»، «سفر مگره»، «دوست مادام مگره»، «مگره در کافه لیبرتی»، «ناکامی مگره»، «مگره دام می گسترد»، «مگره و جسد بی سر»، «مگره و زن بلند بالا»، «مگره و آقای شارل»، «بندرگاه مه آلود»، «پی یتر لتونی»، «مگره در اتاق اجارهای»، «مگره و مرد روی نیمکت»، «مگره و شبح»، «مگره نزد فلامندها»، «مگره سرگرم می شود» و «تعطیلات مگره» در قالب مجموعه نقاب چاپ شدهاند که برخی از آنها مشابه یکدیگر بوده یا فاقد جذابیت خاصی هستند اما برخی دیگر هم هستند که از حیث سوژه و پرداخت، متمایز اند؛ «دوست کودکی مگره» یکی از آنهاست.
تجربه مطالعه 22 رمانی که آگاهی از ماجراهای سربازرس مگره ترجمه کرده، بیانگر این است که ژرژ سیمنون، دیالوگنویس خوبی است و روابط بین شخصیتها و مسائل اجتماعی را به خوبی با دیالوگهایش نشان میدهد. ضمن اینکه مطالعه آثار او، برای بررسی وضعیت طبقات اجتماعی مختلف فرانسه در سالهای دهههای میانی قرن بیستم توصیه شده است. به هر حال، سیمنون با دیالوگها و جملهبندیاش، فضاسازی خوب، ایجاد ابهام و گرهافکنی، طرح معما یا گرهگشایی را رقم میزند. پیشتر درباره دیالوگنویسی این نویسنده در مطلب «بوکس بازی سربازرس و متهم/ الگویی داستانی برای کارآگاهان حرفهای!» در سال 94، صحبت کردهایم. این مطلب درباره رمان «مگره و زن بلندبالا» نوشته شده بود که یکی دیگر از رمانهای خوب سربازرس مگرهای ژرژ سیمنون است. نمونه یکی از فضاسازیها و توصیف حال و هوای شهر پاریس به عنوان محل شکلگیری اتفاقات، در صفحه 51 آمده است: «صبح روز بعد، با هم آفتابی و هوا هم کمی گرم بود. مختصری بوی قیر و آسفالت داشت در کوچه میپیچید، بوی تابستان، وقتی آسفالت شروع به نرم شدن میکند.»
عنوانبندی ابتدایی «دوست کودکی مگره»، با حضور یک مگس در اتاق سربازرس شروع میشود که تصویرگر روزمرگی و بیحوصلگی سربازرس است. سیمنون در فرازهایی که در این بخش از رمانش خلق کرده، با توصیف موشکافانه، به لحظات جان داده و پس از جان دادن به فضا و لحظه، سراغ شخصیتها رفته است. شخصیت اصلی هم فلورانتین همکلاسی دوران دبیرستان سربازرس است که گویا به خاطر قتل به دردسر افتاده است.
دادن نقش فعال به شخصیت فلورانتین، گذشتهاش و نقش فعلیاش در اجتماع، باعث پررنگ شدن این شخصیت در رمان شده و نکته جالب این است که سیمنون در همان فصل اول و ابتدای کار، پس از توصیف لحظات یکنواختِ سربازرس به خاطر مطالعه پروندهها و حضور مگس در اتاق، بدون مقدمهچینی چندانی سراغ اصل ماجرا رفته است. قضاوتها و ذهنیات سربازرس درباره همکلاسی قدیمی و مواجهه بیرونیاش با او، عنصر و دستاویز مناسبی برای سیمنون بوده تا هم یک شخصیت جدید را به موازات مگره وارد داستان کند و هم از شک و تردیدهای سربازرس روایت کند. یکی از جذابیتهای رمان هم از فرازی است که مخاطب متوجه میشود، فلورانتین شخصیت دورغگو و حقهبازی داشته و دارد.
بخشهایی از رمان «دوست کودکی مگره» که معرف شخصیت فلورانتین است، با دیالوگهای پینگپونگی و ضربتی که نمونهشان در رمان «مگره و زن بلندبالا» زیاد است، همراه شدهاند. مثلا:
«چرا بهت دروغ گفته باشم؟»
«تو همیشه دروغ میگفتی. تفریحی دروغ میگفتی...»
«چهل سال از اون موقع میگذره!»
«فکر نکنم خیلی عوض شده باشی.»
عنوان کتاب یکی از مسائلی است که مخاطب را تا میانههای آن به فکر فرو میبرد که چرا چنین نامی برای این اثر برگزیده شده است اما از جایی به بعد، نقش مهم فلورانتین در رمان مشخص میشود. البته این آگاهیبخشی چند مرتبه در کتاب انجام میشود اما به عنوان مثال در صفحه 148، این جمله را میخوانیم که: «آیا، به تعبیری، وفاداری به خاطرات نوجوانی، او را تحت تاثیر قرار نمیداد؟» این سوال مهمی است که سربازرس چندین بار از درونِ خود با آن مواجه است و در طول رمان به آن اشاره میشود.
مَکر زنان؛ بهانه اصلی شکلگیری اتفاقات
جدا از عنوان و ارتباطش با محتوا، «دوست کودکی مگره» طرح قصه جذاب و خوبی دارد. بهانه اصلی اتفاقات رمان، مانند خیلی از رمانهای فردریک دار و بوالو-نارسژاک در ادبیات پلیسی فرانسه، مَکر زنان و مواجههشان با مردان است. به طور خلاصه، این رمان درباره پرونده قتل زنی است که به طور همزمان با چند مرد ارتباط غیرمجاز دارد و هیچکدام از مردها نمیدانند مرد دیگری ممکن است محبوب این زن باشد و هرکدام تصور میکنند که زن تنها با او ارتباط دارد. از این جهت، جامعه مردان فریبخورده در این رمان جالب توجه و قابل مطالعه است. سیمنون مردان مختلفی را یعنی 4 مرد را در مواجهه با این زن قرار داده که هرکدام وضعیت و زندگی خاص خود را دارند؛ از نجیب و پولدار گرفته تا کلاهبردار و دروغگو. فلورانتین، دوست کودکی سربازرس یکی از مردان دلباخته بوده که ویژگی مشابهش با زن کشتهشده، دروغگو بودن و دغلکاری اوست.
ژان گابن بازیگر معروف فرانسوی در نقش سربازرس مگره
اشاره به این نکته هم بیضرر نیست که این رمان مانند برخی دیگر از رمانهای «مگره» فصلهای بلندی دارد و اتفاقاتش در فصول کوتاه به یکدیگر متصل نشدهاند.
در رمان پیش رو، اگر شخصیت ثابت و دوستداشتنی ماداممگره را در نظر نگیریم، با دو نوع زن روبرو هستیم؛ اول زنی فریبکار که مردان را با حیله فریب داده و از اموالشان استفاده میکند (که به قتل میرسد) و زنی پیر و سرسخت که حقیقت را میداند اما اعتراف نمیکند. البته این زن هم در پی آسایش و گرفتن حقالسکوت است اما شخصیت مقتول که چند مرد را بازی داده و حضور غایبگونهاش در این رمان، تاثیر زیادی دارد، در یکی از جملات کلیدی توصیفی متهمان، اینگونه توصیف میشود: «اون زنی احساساتی و در حقیقت تا اندازهای سادهدل بود و به همین دلیل رمانهای عامهپسند رو دوست داشت. خودش به این کجفهمیاش میخندید...» این جملات، از زبان یک کارخانهدار متمول در توصیف زن حیلهگر بیان میشود. مردان دیگر داستان هم زن را سادهدل و مهربان یافتهاند و در این باره، جملات مشابهی را به سربازرس مگره تحویل میدهند. دریافت ذهنی سربازرس مگره هم از این زن چنین است: «از قرار معلوم، حرفهاش فروش رویا و خوابهای خوش بود.» (صفحه 69)
ویژگیهای شخصیتی سربازرس مگره
یکی از مولفههای مهمی که سیمنون در وجود سربازرس مگره و ویژگیهای شخصیتیاش به ودیعه نهاد، پرهیز او از استدلال کردن است: «منطق حکم میکرد که فقط او مقصّر باشد، ولی سربازرس از استدلال کردن پرهیز میکرد.» این رفتاری است که در رمانهای دیگر سیمنون درباره سربازرس مگره شاهدش بودهایم. بسیاری از آدمها و متهمهای پروندههای مختلف از او میپرسند که دربارهشان چه فکری میکند و مگره میگوید هیچ فکری! چنین رفتاری شبیه به رفتار دیگر کارآگاههای نامآشنای ادبیات پلیسی مانند هرکول پوآرو یا شرلوک هولمز است. روش و تکنیک کاری سربازرس مگره هم همانطور که در یکی از جملات رمان «دوست کودکی مگره» میگوید، فهمیدن است نه قضاوت کردن. او به دوست دوران دبیرستان خود میگوید: «من تو رو قضاوت نمیکنم، سعی میکنم بفهمم.»
یکی از ویژگیهایی که خوانندگان رمانهای «مگره» با آن آشنایی دارند، غرغر کردن شخصیت سربازرس است که به عنوان یک خصیصه دوستداشتنی درون این کاراکتر قرار داده شده است: «مگره در جریان هر تحقیقی، مثل یک اسفنج از افراد و اشیا پر میشد و ناخودآگاه کوچکترین عناصر را جذب و ثبت میکرد. هرچه بیشتر غرغر میکرد، بیشتر از همه اطلاعاتی که اینگونه جمع کرده بود، سنگین میشد.» (صفحه 161)
عکس خیلی از رمانهای دیگری که با محوریت سربازرس مگره خواندهایم، در «دوست کودکی مگره» میتوانیم غضبناک شدن و از کوره در رفتن این شخصیتِ مسلط بر خود را ببینیم؛ همینطور تعصباش نسبت به یک موضوع یا مفهوم. به این ترتیب در صفحه 139 کتاب وقتی فلورانتین به جایگاه اجتماعی و شغل پدر مگره که مباشر یک ارباب ملکدار بوده، توهین میکند، میخوانیم: «مگره سرخ شد، مشتها را گره کرد و نزدیک بود حمله کند. زیرا توهین به خاطره پدرش تنها چیزی بود که هرگز حاضر نبود بشنود.» مخاطبان و کتابخوانانی که تا به حال کتابهای داستانی سربازرس مگره را خواندهاند، میدانند که او روستاییزاده بوده و در سن جوانی به پاریس مهاجرت کرده است. برای رسیدن به جایگاه سربازرسی هم تلاش زیادی داشته و در واقع شخصیتی است که پلههای ترقی را یک به یک رو به بالا طی کرده است.
در این رمان و با توهینی که به پدرش صورت میگیرد، مگره غیرتی میشود و این تنها بخش از کتاب است که تعصب مگره تحریک میشود. اما او مانند دیگر رمانهایی که دربارهاش خواندهایم از دست پیرزن ماجرا هم عاصی و خسته میشود و برای اولینبار، حداقل بین ترجمههایی که عباس آگاهی از رمانهای «مگره» ارائه کرده، خود شخصا از قاضی حکم بازرسی گرفته و برای این کار راهی میشود. صبر و حوصله مگره در مواجهه با پیرزن سرسخت معمای این کتاب - که قاتل را میشناسد اما حرفی نمیزند - یکی از مولفههای ثابت شخصیتی اوست که از پیش سراغش داریم. یعنی مگره در چنین وضعیتهایی، بر این میشود که به جای عصبانیشدن با آرامش و نقشه حریف را شکست بدهد.
علاوه بر ویژگیهای فردی و شخصیتی، مگره خصوصیات حرفهای و تخصصی هم در شناخت جرم و جنایت و بزهکاری دارد که در رمان پیش رویمان، خود را با روش گردآوری متهمان پرونده نشان میدهد؛ یعنی کاری که بعضا هرکول پوآرو انجام میداد. همانطور که در سطور بالا اشاره کردیم، مگره بنا را بر فهمیدن انسانها میگذارد، نه قضاوت کردنشان و در همه داستانهایش هم بر این روش و منش ایستادگی میکند. تاکید ژرژ سیمنون در این باره، در بخش دیگری از رمان «دوست کودکی مگره» یکی از گفتگوهای مگره و فلورانتین است: «میگن که تو فریب ظواهر رو نمیخوری و تا ته قضایا پیش میری... برای همین امیدوار بودم منو درک کنی... حالا دارم از خودم میپرسم نکنه اشتباه کرده باشم... اعتراف کن که فکر میکنی مقصّرم...» «بهت گفتم که هیچ فکری نمیکنم.» همچنین تاکید دیگری بر روش و کار سربازرس مگره در صفحه 77 رمان و اینگونه بیان میشود: «من به هیچکس سوءظن ندارم و پرسشم فقط و فقط از روی وظیفهست...»
درسهای سربازرس مگره
یکی از درسهای مهمی که سربازرس مگره طی سالهای خدمتش در اداره آگاهی آموخته این است که قیافه و ظاهر آدمها، ملاکی برای خلافکار بودن یا نبودنشان نیست. او این درس را در گفتگو با یکی از مردان فریبخورده که ظاهر و موقعیتی مقبول و بالا دارد، چنین بیان میکند: «اغلب قاتلهایی که تا حالا شناختهام، قیافه آدمهای شرافتمندی داشتن...»
درس دیگری که مگره آموخته در بیان راوی دانای کل رمان «دوست کودکی مگره» بیان میشود: «طی تجربه شغلیاش دریافته بود که عاشقِ راندهشده یا معشوق رهاشده بیشتر به سبب آزرده شدن غرورش دست به جنایت میزند تا به خاطر عشق.»
جرمشناسی شهر پاریس
بیشتر رمانهای مربوط به سربازرس مگره، در شهر پاریس و حومههایش جریان دارند. این شهر همانطور که میدانیم مانند شهرهای بزرگ، قدیمی و مهم اروپا، مراکز جرم و جنایت داشته و بزه و خلافکاری در آن زیاد است. ژرژ سیمنون در یکی از پاراگرافهای تاملبرانگیز رمان «دوست کودکی مگره» مینویسد: «حقیقت داشت. در پاریس چند هزارنفری هستند که در حاشیه اجتماع و از طریق کلاهبرداری کموبیش آشکار، از سادهدلی یا از طمعکاری همنوعانشان استفاده میکنند.» (صفحه 170). جملات و پاراگرافهای کلیدی دیگری هم در صفحات این رمان یا دیگر رمانهای «مگره» هستند که در تشریح خیابانهای جنایتزده شهر پاریس نوشته شدهاند و اشاره به آنها از حوصله این مطلب خارج است.
جمعبندی
«دوست کودکی مگره» رمانی پلیسی و علاوه بر آن، اثری روانکاوانه و اجتماعی است که مطالعهاش به علاقهمندان ادبیات پلیسی و همچنین ادبیات جهان توصیه میشود.