چند سالی است که
این خلاء را شبکههای تلویزیونی لس آنجلسی، پیجهای فیک اینستایی و
جماعتی که تاریخ را با آزادی زنبارگی و پیاله نوشی و... الخ میسنجند،
پرشده است.
اشتباه نشود، سلطنت طلبانجماعتی کم خرد و کند ذهنند و حتی
تا سه دهه پس از برافتادن بساط سلطنت نیز، هیچگاه نتوانستند یک اثر پژوهشی
یا تاریخیِ درخور،در تبلیغ خویش تولیدکنند.داستان ازجایی شروع شدکه
سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی ،انگلیسی / اسرائیلی، به فکر آلترناتیو سازی از
سلطنت طلبان و بزک کردن نمادهای این جریان افتادند و سری دوزی مستندهای
تبلیغاتی برای این خانواده را کلید زدند. هر چند که این قلم بر این باور
است که این جماعت نهایتاً در مییابند که پول خود را دور ریختهاند، اما
این از اهمیت واکاوی مورد اشاره ما نمیکاهد.
نمونه بارز این دست مقولاتِ رمزگشایی نشده، چند و چون
راهیابی فرح دیبا به دربار است. دراین باره چند روایت وجود دارد که هریک از
آنها، موجد استنتاجاتی جالب خواهد بود.
روایت اول: این است که فرح برای دریافت کمک مالی به دفتر
اردشیر زاهدی دلالت شده است. در این صورت سوال اینجاست که چرا شاه باید به
ازدواج با دخترکی عاری از خاندان شاخص، مال و جمال تن در دهد؟ شاید بتوان
به این پرسش اینگونه پاسخ گفت که زنان قبلی شاه، هر کدام به تباری نامدار
متعلق و موجد مشکلاتی میشدند، اما ازدواج با دختری بیاصل و نسب از
خانوادهای گمنام، نمیتوانست مشکلات قبلی را برای شاه پیش آورد.
روایت دوم: آن است که فرح برای حل مشکل ممنوع الخروجی خود،
از سربند فعالیتهای چپ گرایانه در پاریس، با واسطه دامن اردشیر زاهدی را
گرفته است. در این صورت پرسش اینجاست که چگونه فردی که بارها به سلامتی
طبقه کارگر و برای فروریختن دستگاه سلطنت، در جمع دوستان خود نوش کرده، به
یکباره و با وسوسه ملکه شدن، فرصت طلبانه همه چیز را فرو میگذارد و خود را
به روی یک زندگی اشرافی میاندازد؟
روایت سوم: آن است که اردشیر زاهدی فرح را برای بهره جویی
جنسی به ویلای حصارک در کرج برد و سپس وی را به شاه معرفی کرد. البته در هر
سه فرض، اردشیر برای تضمین آینده سیاسی خود، فرح را به پهلوی دوم تقدیم داشته
هر چند نتیجتاً به مقصود نرسیده است. از همین محاسبات ابتدایی، ماهیت
رویداد حضور فرح به عنوان همسر شاه تا حدود زیادی روشن میشود.
23302