به گزارش خبرنگار مهر، نشست تخصصی «حقوق و تعهدات متقابل فیلمسازان و دولت» در قالب نشستهای تخصصی دومین دوره جایزه پژوهش سال سینمای ایران، با حضور علیرضا رضاداد مشاور ارشد رئیس سازمان سینمایی، منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما، احمد ضابطی جهرمی دبیر دومین جایزه پژوهش سال سینمای ایران و خسرو دهقان عضو شورای سیاستگذاری این جایزه عصر روز گذشته سهشنبه اول آبانماه در دانشگاه سوره برگزار شد.
علیرضا رضاداد، پس از سخنرانی منوچهر شاهسواری در این نشست، صحبتهای خود را اینگونه آغاز کرد: خوشحالم که شرایطی برای بحث نظری برسر این موضوع مهم فراهم آمده و تلاش میکنم چارچوب نظری خود در این زمینه را تبیین کنم. چارچوب نظری این بحث علوم اجتماعی، سیاست و حقوق است و ما برای مطالعات فرهنگی در این زمینه باید مفاهیمی را از این حوزهها وام بگیریم.
رضاداد ادامه داد: با پیروزی انقلاب اسلامی و جایگزینی نظریه جمهوریت، همه چارچوبهای نظری موجود در کشور تغییر کرد و از مقطعی به بعد باید از منظر جمهوریت و رابطه متقابل متکی به رأی مردم، همه چیز را تحلیل کنیم. این تحلیل میتواند ما را به آموزههای تازهای برساند و بحث بر سر «حقوق و تکالیف متقابل دولت و سینماگران» از همین منظر حائز اهمیت میشود.
وی با اشاره به کاربرد فراگیر عبارتهایی مانند «هنرمند وابسته» در فضای مجازی و محافل سینمایی گفت: هنرمند باارزشی که کارنامه درخشانی هم دارد روی سن فجر از «وابستگی» میگوید و به آن افتخار میکند. در مقابل فرد دیگری در پرتو نام «هنرمند مستقل» افتخاری را برای خود تعریف میکند. این تعابیر و تعابیر مشابه در سالهای پیش از انقلاب هم در گروهها و دستههای دانشجویی کاربرد داشت اما برای رسیدن به یک تعریف معین از این مفاهیم داشتن یک بنیان نظری بسیار ضروری است تا در چارچوب آن بتوانیم به تحلیل درست برسیم.
دولت در حوزه رابطه خود و جامعه فرهنگی و هنری، بخشی از وظایف خود را نتوانسته است به سرانجام برساند. نه در زمینه تضمین آزادیهای فعالان هنری و فرهنگی و نه در حوزه ایفاد سایر حقوقی که ممکن است بخشی از آنها به جنبه فرهنگی خلق یک اثر بازنگرددرضاداد تأکید کرد: اگر نظام ارزشی ما به سمتی برود که بخواهیم بگوییم هنرمند وابسته خوب است یا بد، حتماً باید برای آن بنیان نظری داشته باشیم. اساساً چقدر این پسوندها دارای اصالت است. شناخت بنیانهای نظری در این زمینه به ما کمک میکند که هم برای حمله و هم برای دفاع از مفهومی مانند «وابستگی» بتوانیم عملیتر و مؤثرتر صحبت کنیم.
دولتها فقط وظیفه دارد و حقوقی ندارند
مشاور ارشد سازمان سینمایی در ادامه گفت: در زمینه ارتباط دولت و مردم دیدگاههای مختلفی داریم که بخشی از آن در قالب حقوق و تکالیف دولت مطرح شده است. اما دولتها اساساً چه هستند؟ دولتها در یک نظام جمهوری فقط وظیفه دارند و معتقدم که حقوقی ندارند. مهمترین وظیفه دولتها هم نسبت به شهروندان و آرمانهای مردم است. دولتها در رقابتهای انتخاباتی روشهای رسیدن به آرمانها و اهداف را مطرح میکنند و مردم به آنها رأی میدهند. مردم هم حقوقی دارند که دولتها در قبال آن تکالیفی دارند. پس ما از منظر وظایف مردم و یا هنرمند نسبت به دولت چیزی را مطرح نمیکنیم.
وی افزود: «قانون» میآید تا روابط میان دولت و مردم را تعریف کند و نسبت به قانون است که هم دولت و هم مردم تکالیفی دارند. ما قانون اولیه و بالادستیای داریم به نام «قانون اساسی» که یکی از سرفصلهای آن «حق انتخاب شغل» است. هنرمندان از همین منظر است که مطالبهای را از دولت دارند. برمبنای حقی که شما برای انتخاب یک شغل دارید، دولت تکالیف و وظایفی دارد. حق بعدی «حق آموزش» است. بعد از آن «حق زیست برتر» است. این حقوق در بسیاری از قوانین حقوق شهروندی است که یکی از آنها هم «حق آزادی بیان» است. مجموع این سرفصلها حقوق هنرمند و بهصورت متقابل تکالیف دولت را معین میکند.
رضاداد تأکید کرد: خوشبختانه در قوانین ما این حقوق و تکالیف کاملاً شفاف است و اگر در شرایط امروز بخشی از این حقوق هنرمندان ادا نمیشود، ریشه آن را باید در جای دیگری جستجو کرد که از حوصله بحث ما خارج است.
هنر مدیریت فرهنگی تبدیل دغدغه دولت به اولویت هنرمند است
وی افزود: اگر صحبت از حقوق صرف هنرمندان میکنیم، این سؤال مطرح میشود که پس دولت چگونه برنامههای کلانتری که بهعنوان وظیفه برعهده دارد را پیش ببرد. اینجا همان نقطهای است که اهمیت مدیریت فرهنگی را میتوان در آن دید. وقتی دولت نمیتواند تکلیفی بر دوش هنرمند بگذارد، مدیریت فرهنگی است که میتواند دغدغههای دولت را تبدیل به اولویت هنرمندان کند. در این زمینه، حوزههای دیگر مانند صنعت تفاوت چندانی با فرهنگ ندارند. زمانی که دولت قصد تأمین خوراک دارد، خودش زمین شخم نمیزند، فرصتهایی را فراهم میآورد تا فعالان حوزه صنعت وارد این میدان شوند.
دبیر جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان، با تأکید بر اهمیت «مدیریت فرهنگی» گفت: اگر این حوزه را بتوانیم درست تبیین کنیم میتوانیم دورههای مختلف را تحلیل کنیم تا بدانیم در کدام دورهها مدیریت فرهنگی مبتنیبر شناخت اولویتها و ظرفیتهای جامعه هنری، کارنامه بهتری داشته است. از این منظر است که میتوانیم سراغ حقوق متقابل برویم.
ریشه آسیبها در ضعف مدیریت فرهنگی است
رضاداد ادامه داد: اگر ما آسیبهایی را در جامعه داریم و میدانیم کارکردهای فرهنگی در این حوزهها بهدرستی اتفاق نمیافتد باید ریشه آن را در حوزه مدیریت فرهنگی جستجو کنیم. باید ببینیم چقدر توانستهایم در این حوزه رابطه میان فعالان فرهنگی و هنرمندان با منافع ملی کشور، بهدرستی تنظیم کنیم.
تولید اثر هنری یک فرصت است. دولت میتواند از این فرصتها بدون صدور دستور و نظام حاکمیتی به بهترین نحو بهرهبرداری کند. هر دولتی از این فرصتهای بهرهبرداری کرد، توانست بخشی از نیازهای مردم را هم از طریق جامعه هنری مرتفع کندوی در ادامه با ارجاع به یک مثال اجتماعی گفت: ما میبینیم که نسبت اطاعتپذیری جامعه از قواعد و مقررات در سالهای اخیر کاهش پیدا کرده و نسبت به سالهای ابتدایی انقلاب متفاوت شده است. ریشه این تفاوت کجاست؟ نوع تلقی و پذیرش مردم نسبت به دولت در سالها اولیه انقلاب کاملاً متفاوت از امروز بود. در حالی که دولت در آن دوره به جهت شرایط کشور و محرومیتها شاید انقباضیتر هم عمل میکرد، اما چرا در آن شرایط میزان پذیرش و اعتماد به دولت بیشتر از امروز بود؟ چرا امروز اعتماد میان دولت و مردم کاهش پیدا کرده است؟ این ناشی از این واقعیت است که باورهای ما نسبت به قواعد و قوانین و کنشهای دولت تغییر کرده است. اعتماد متقابل میان دولت و مردم در آن سالها، بیشتر از امروز بود و این جریانات اجتماعی را تغییر میدهد. عین همین داستان در میان هنرمندان و کارگزاران دولت هم وجود دارد.
این مدیر سینمایی تصریح کرد: دولت در حوزه رابطه خود و جامعه فرهنگی و هنری، بخشی از وظایف خود را نتوانسته است به سرانجام برساند. نه در زمینه تضمین آزادیهای فعالان هنری و فرهنگی و نه در حوزه ایفاد سایر حقوقی که ممکن است بخشی از آنها به جنبه فرهنگی خلق یک اثر بازنگردد. دولت هنوز نتوانسته است حقوق شهروند این قشر از جهت تأمین مسکن، بهداشت و بخشی از نیازهای دیگر را مرتفع کند.
تولید اثر هنری یک فرصت است
رضاداد با اشاره به اهمیت رسیدن به یک چارچوب نظری در این حوزه گفت: تولید اثر هنری و هنرمند از منظر این چارچوب نظری یک فرصت است. دولت میتواند از این فرصتها بدون صدور دستور و نظام حاکمیتی به بهترین نحو بهرهبرداری کند. هر دولتی از این فرصتهای بهرهبرداری کرد، توانست بخشی از نیازهای مردم را هم از طریق جامعه هنری مرتفع کند و در غیراین صورت نیازها همچنان باقی میماند. شاید در نوبت دیگری بتوان به این مقوله هم پرداخت که دولتها در چه شرایطی میتوانند از حقوق هنرمندان ظرفیتهایی را خلق کنند و کجا نمیتوانند.
مشاورارشد سازمان سینمایی در ادامه مباحث خود گفت: اگر بخواهیم از این مباحث یک خروجی عملی بگیریم، اشاره به لزوم استفاده از فرصت خلق یک اثر فرهنگی و هنری است. این فرصت متقابل دولت و فیلمساز بسیار حائز اهمیت است. صحبت از حقوق متقابل دولت و فیلمساز ما را به سمت استفاده از این «فرصت متقابل» راهنمایی میکند. اگر صحبت از پیشرفت برخی کشورها در زمینه بهرهگیری از ظرفیت سینما میکنیم، باید بر روی روشهای آنها متمرکز شویم. طبیعتاً فرصتی وجود داشته که مدیریت فرهنگی آن کشورها توانستهاند از آن بیشتری بهرهبرداری را داشته باشند.
رضاداد بهعنوان جمعبندی تأکید کرد: ما یک فرصت متقابل میان دولت و هنرمند داریم. هرچقدر کارگزاران دولت بتوانند از این فرصت متقابل بیشتر استفاده کنیم، قطعا ما از ظرفیتهای آن برای ارتقا مخاطبان، بهرهمندی بیشتری خواهیم داشت اما اگر گرفتار تعارضات و مشکلات اولیه شویم، خودبهخود حاکمیت و دولت از این ظرفیت نمیتواند بهرهبرداری کند و از هنرمند هم دیگر نمیتوان انتظاری داشت.