اگر هنوز کسی از من بپرسد بهترین سریال ابرقهرمانی چیست، در جواب نام سریال Daredevil را میگویم. چرا که شبکه نتفلیکس برای تولید سریال Daredevil از همان ابتدا، پروسه ساخت را به دست کاربلدها سپرد. شاید فصل دوم نتوانسته باشد انتظاراتمان را فراتر ببرد ولی با افتتاحیه به نسبت خوب فصل سوم، دوباره امید در دل ما هواداران سریالهای ابرقهرمانی زنده شد. ولی آیا این یک امید واهی است یا فصل سوم توانسته به اندازه فصل اول موفق ظاهر شود؟
در فصل اول، شخصیت مت مرداک و زادبومش هلزکیچن را شناختیم و از دنیای تیره و تاری که سازندهها برایمان تهیه و تدارک دیدند، لذت کافی بردیم. در همین حین و حال با یاکوزا، مافیای چین و روس نیز تا حدودی آشنا شدیم. به همین خاطر سریال Daredevil از همان ابتدا تکلیفش را با ما مشخص میکند. قرار نیست با ابرقهرمانی شاد و خندان روبهرو شویم که از پسِ هر جنبندهای برمیآید. مت مرداک به عنوان یک فرد نابینا، آنقدر غمگین و درمانده در دنیایی است که به آن گرفتار شده. از طرفی باری نیز روی دوشش سنگینی میکند و آن چیزی نیست جز نجات هلزکیچن از شر تبهکاران درجه یک مثل ویلسون فیسک یا همان کینگپین.
- سازندگان: درو گودارد
- بازیگران: چارلی کاکس، وینسنت دونوفریو، دبورا ان ولف
- شبکه: نتفلیکس
- کمپانی سازنده: ایبیسی استودیو، دِنایت پروداکشنز، گودارد تکستایلز
در فصل اول شاهد هستیم که مت مرداک (و نه دردویل) به همراه دوستانش، فیسک را محکوم کرده و به زندان میاندازند. سپس مرداک در فصل دوم با یک سری از کاراکترهای دیگر دنیای مارول درگیر اتفاقات پر فراز و نشیبی میشود. پس از پایان فصل دوم، دردویل باید شهر را از آسیب The Hand نجات بدهد و دردویل این بار از دیگر دوستان ابرقهرمانش کمک میگیرد. و حالا پس از این همه حادثه، فصل سوم را به گونهای آغاز میکنیم که دردویل لنجارهکش خودش را در خیابان هلزکیچن به پیش میکشد. چه بلایی به سرش آمده؟ در چند نما، وی را به همراه الکترا در ساختمان در حال تخریب میبینیم و سازندهها صرفا به همین نماها بسنده میکنند و اطلاعات بهتری از پایانبندی سریال The Defenders در اختیار بیننده قرار نمیدهند. به همین سبب سریال را به گونهای آغاز میکنیم که حتی به چند سوال ساده جوابی داده نمیشود: سرآغاز فصل سوم در چه زمانی و در چه مکانی از هلز کیچن رخ میدهد؟
برای اولین بار در طول این سری، تکگوییهای مت مرداک با ذهن خودش را میبینیم. به پسزمینه دقت کنید که چهره فیسک محو شده است. فیسک در این نما زائده ذهن مرداک بوده و شما از همان ابتدا به مدد کارگردانی خوب، این موضوع را کاملا درک میکنید.
شاید فکر میکنید این حرکت، صرفا یک ترفند و حربهای است که قصهگویان این فصل در تلاش هستند تا در لابهلای روایت فصل سوم، کمی به عقب نیز نگاهی بیندازند. ولی فصل سوم سریال Daredevil حکایت دیگری دارد.
افتتاحیه فصل سوم سریال Daredevil با احتساب این نکته منفی که از گذشته حرفی به میان نمیکشد، قادر است در همان وهله اول انتظاراتمان را تا حدودی برآورده کرده و ما را به وجد بیاورد. همه چیز نوید یک فصل هیجانانگیز و پر از درگیری را میدهد. چرا که فیسک تدبیری میاندیشد تا با لو دادن مجرمین آلبانی، روزنهای بر آزادیاش از زندان پیدا کند. روزنهای که سرآغاز سلسله اتفاقات این فصل محسوب میشود و به قدری جان دارد که ما به عنوان مخاطب حوصلهمان سر نرود.
ولی رفته رفته پس از چند اپیزود حس میکنیم قرار نیست از فرمول موفق فصل نخست سریال Daredevil استفاده شود. شاید تهیهکنندگان گمان میکردند سریال به یک ریتم یکنواخت دچار میشود. ریتمی که پیش از این در فصل نخست، با قدرت بخشیدن به درامِ ماجرا، این اثر سریالی را به یک فیلم سینمایی نزدیک کرد. طوری که گویا یک فیلم سینمایی تقریبا 13 ساعته را در قالب یک سریال تماشا میکردیم. ولی در فصل دوم این روند تغییر اساسی پیدا کرد. روایت چندجانبه و جسته و گریخته نتوانست آنگونه که باید، انسجام خط داستانی را حفظ کند. این زمینهچینی را فراهم کردم تا بگویم فصل سوم از حیث روایت، تلفیقی است از نوع قصهگویی دو فصل گذشته سریال Daredevil. شاید به همین خاطر شما هم مثل من حس میکنید فصل سوم معلوم نیست با خودش چند چند است! روایت چندجانبه یا یک روایت واحد و پیوسته؟
شخصیت مت مرداک در ماجرای این فصل دوستداشتنیتر به نظر میرسد. شاید چون از همه دنیا خسته شده. ایفای نقش بینظیر چارلی کاکس در نقش مت مرداک، بهترین المان این سری است.
با این اوصاف، همانطور که در ابتدای بررسی اشاره کردم، بهترین سریال ابرقهرمانی تا به امروز را باید سریال Daredevil بدانیم. چون همه چیز در دنیای دردویل به شدت تلاش میکنند تا باورپذیر باشند. ابرقهرمانی که نقاط ضعف بسیار زیادی دارد و گاهی اوقات حتی نیت و اهداف ضدقهرمانانهاش بیشتر به چشم میآید تا روحیه نجات دنیا از شر تبهکاران. تبهکارهایی که نیازی ندارند حتما آنتاگونیست و ضدِ قهرمان باشند. ویلسون فیسک به غیر از چند ویژگی رفتاری، نه دوران کودکیاش به مت مرداک شباهت داشت و نه مسیر زندگیاش. سازندهها به شدت تلاش کردند تا فیسک همانند کمیکهای مارول، یک تبهکار باهوش به همراه خشمی نهفته به نظر برسد. در فصل سوم، تکامل شخصیت فیسک را به خوبی میبینیم. شاید دیگر زمان آن رسیده او را کینگپین خطاب کنیم.
پرداخت خوب و به شدت تکامل یافته ویلسون فیسک، ما را بر آن داشت تا همین روند را در مت مرداک نیز به وضوح شاهد باشیم. ولی مت بیشتر درگیر این موضوع است آیا در نقش دردویل از قدرتهایش برای کشتن فیسک استفاده کند یا همانند کاراکتر اجتماعیاش، او را مجدد به زندان بیندازد. در همان اپیزود نخست او بیان میکند ترجیح میدهد در نقش دردویل بمیرد تا اینکه مت مرداک باقی بماند. برای اولین بار در سریال با تکگوییهای درونی (اینرمونولوگ) روبهرو میشویم و مت مرداک با توهمهای ذهنش صحبت میکند. حرکتی به غایت خوب و پسندیده که شاید در فصلهای آتی این مسئله را نبینیم.
- جواب به یک سوال پر تکرار: حتما باید سریال مدافعین (The Defenders) را جهت فهمیدن حوادث فصل سوم سریال Daredevil تماشا کنیم؟
- اگر شروع گنگ و ابهامبرانگیز فصل سوم را تحمل میکنید، نیازی به تماشای این سریال نیست. چرا که پرونده The Hand در همان سریال بسته میشود. قرار بود تیم مدافعین که شامل آیرون فیست، لوک کیج، جسیکا جونز و دردویل بود، به یک سریال پرمخاطب تبدیل شود. ولی ایرادات ریز و درشتش باعث شد تیم مدافعین در حد یک مینی سریال باشد و بس. هنوز از ساخت فصلهای آینده از این مینی سریال، خبری بین رسانههای معتبر پخش نشده.
مرداک از زمین و زمان مینالد و از خدا ناراحت است که چرا چنین سرگذشتی را برای وی رقم زد. این حس درماندگی را در کمتر سریال ابرقهرمانی میبینیم. آن هم حس درماندگی در دنیای مارول که اغلب با تم شاد و رنگارنگ در هالیوود معروف شده است.
در سریال به قدری درگیر ماجراهای دردویل و کینگپین میشویم که احتمالا قصهگویان این فصل یادشان رفته شخصیتهای دیگری نیز در این سریال حضور دارند. کارن پیج و فاگی نلسون، دو دوست گرمابه و گلستانِ دردویل در چند اپیزود ابتدایی فصل سوم حضور آن چنان فعالی ندارند. شاید اگر صحنههای حضورشان را جلوی دوربین در چند اپیزود ابتدایی حذف کنیم، هیچ صدمهای به تجربه خط داستانی سریال Daredevil وارد نشود. از طرفی مقدمهچینیهای زیادی در این فصل برای فعالیت کاراکترهای فرعی میبینیم که شاید حوصلهسر بر باشد. هر چقدر فصل سوم در زمینه سناریو و پرداخت شخصیتها ضعف نشان میدهد، از سوی دیگر با فیلمبرداری و تدوین حرفهای سعی داشته تا جبران مافات کند.
ری ندیم با بازی نسبتا خوب جِی علی در نقش فردی از سازمان افبیآی است که در دام کینگپین میفتد. سرآغاز تمام بدبختیهای فصل سوم سریال دردویل بر اساس حماقتی است که ندیم در افتتاحیه این فصل انجام داده. در اکثر اوقات چهره محزون وی را به خوبی میبینیم. هر چند تقابل دردویل با ندیم چندان خوب از آب درنیامده.
کات نخوردنِ صحنههای مبارزه و چرخش دوربین حول دردویل در حین نبرد با دشمنانش به قدری دیدنی است که اگر بیست بار هم به تماشای برخی از سکانسهای اکشن این سریال بنشینید، قادر هستید مثل روز اول از تماشای آنها لذت ببرید. دکوپاژ صحنه به قدری حساب شده است که اگر تصاویر موجود در اینترنت از فصل سوم سریال Daredevil را ببینید، فکر میکنید به یک تصویر از یک اثر سینمایی زل زدهاید و نه یک سریال تلویزیونی. از دیگر خلاقیتهای سازندگان میتوان به رنگبندی محیطهای بسته اشاره کرد که سعی شده هلزکیچن از آنچه فکر میکنیم، تیره و تاریکتر به نظر برسد. با این اوصاف فصل سوم سریال Daredevil هنوز در برخی از المانها میلنگد.
البته واژه «لنگیدن» شاید کمی دور از انصاف باشد و بهتر است بگوییم فصل سوم در بعضی از ویژگیهایش «درجا» میزند. منطق روایی در این سریال کمی از حالت استاندارد خود خارج میشود. جریانی که در فصل سوم سریال Daredevil آغاز شده به اندازه کافی قدرتمند است تا ماجرای این فصل با یک هیجان مناسب به اتمام برسد ولی بد نیست نگاهی دقیقتر به ماجرا بیندازیم.
- فصل سوم سریال Daredevil بر اساس کمیک بوک ساخته شده یا یک ماجرای اورجینال و اصیل است؟
- حوادث این فصل از سریال دردویل، از کمیک «تولد دوباره» (Born Again) به نگارش فرانک میلر اقتباس شده ولی سناریونویسهای این فصل، در احمق نشان دادن کاراکترها در سریال سنگ تمام میگذارند! حتی در دیالوگها نیز به وفور میبینیم شخصیتهای باهوشی مثل کرن پیج، خودشان را احمق میدانند. این احمق خواندن یکدیگر شخصیتها، فارغ از حوادث کمیک باعث میشود کاراکترها از دید بیننده، دیگر مثل گذشته اعتبار نداشته باشند و این یعنی مرگ تدریجی شخصیتهای این فصل از نظر ما به عنوان مخاطب این سریال.
طبق یک اصل نانوشته، هر سریالی به جز درام باید دست کم یک نقطه اوج در اپیزودهای پایانیاش وجود داشته باشد تا بیننده برای تماشای ادامه سریال مجاب شود. یا حداقل هر از گاهی، قصه سریال چند شوک به مخاطب وارد سازد. ولی عجیب است چرا قصهگویان سریال Daredevil در این امر خساست به خرج میدهند و به غیر از یک افشاسازی، حرف دیگری به میان نمیآید تا برق از سر بیننده بپرد.
ورود شخصیتی جدید به نام پویندکستر در نقش یک مامور فدرال و یک روانی تمام عیار تا حدودی برای بیننده جذابیت دارد ولی از آنجایی که از گذشته این شخصیت اطلاعات چندانی در دست نداریم و صرفا با چند فلشبک قرار است شناختی نسبی از پویندکستر داشته باشیم، این شخصیت منفی یک بار برای همیشه پس از پایان فصل، از یاد و خاطره ما حذف میشود. هر چند با پایانبندی فصل سوم سریال Daredevil بعید نیست دوباره وی را در فصلهای آینده در مقابل مت مرداک ببینیم.
به چهره ویلسون فیسک و پویندکستر دقت کنید. همینطور به خارج شدن پویندکستر از کادر. نشان دادن قدرت فیسک از این بیشتر؟ این همه وسواس در کارگردانی، شما را به وجد نمیآورد؟
متاسفانه وینسون بِتِل در نقش پویندکستر علی رغم تلاشش نتوانسته مثل وینسنت دونوفِریو در نقش ویلسون فیسک، قوی ظاهر شود. بِتِل در نقشش فرو میرود ولی به قدری سطح ایفای نقش چارلی کاکس (مت مرداک) و وینسنت دونوفریو باورپذیر و طبیعی است که بِتِل حداقل تا دو فصل آینده باید تلاش کند تا یک نقش استثنایی و ماندگار در دنیای سریالی مارول از خود به یادگار بگذارد. به شرطی که «اگر» در فصلهای آینده حضور داشته باشد.
و اما مفهوم اصلی کمیک «تولد دوباره» و این فصل از سریال Daredevil در ناکارآمد بودن سیستم قضایی ایالات متحده است. در این فصل از ماجراهای مت مرداک به خوبی درک میکنیم یک تبهکار واقعی در دنیای غرب میتواند با صرف هزینه هنگفت، حتی سازمان افبیآی را نیز تصاحب کند و هر شب در یک پنت هاوس شام بخورد و ککش هم نگزد.
کارن پیج مثل دو فصل قبل در تلاش است همان رفتار و منش ثابت خودش را برای مبارزه با مفاسد اجتماعی دنبال کند و آن چیزی نیست جز رسوایی در مطبوعات خبری.
چالش مت مرداک با اهریمن درونش و صد البته غرغرهایش با دیگران به یک طرف، تلاشهای نافرجامش برای از پا در آوردن فیسک و توطئههایش از طرف دیگر ماجراهای این فصل را رقم میزند. در این میان پویندکستر روانپریش را نیز به این ماجرا اضافه کنید که توسط فیسک به بازی گرفته میشود. این همان فرمول تلفیقی است که قصهگوهای این سریال به واسطه تجربه دو فصل، آن را برای تهیه فصل سوم به کار گرفتند.
آیا سریال Daredevil به اندازه فصل اول جذاب و قوی به نظر میرسد؟ اگر نظر من را بخواهید فصل سوم را بهتر از فصل پیشین دردویل و ضعیفتر از فصل نخست میدانم. سیزده قسمت با دردویل و چالشهای پیش رویاش روبهرو شدیم ولی گویا سازندههای این سریال قرار نیست از همان فرمول قدرتمند فصل اول استفاده کنند. نمیدانم این سرسختی را به نام «حماقت» بدانم یا «سماجت». هر چه باشد، سریال Daredevil هنوز یک اثر سرگرمکننده و خوش ساخت است. حتی اگر هیچ علاقهای نسبت به این ابرقهرمان نابینا ندارید، تماشای چارلی کاکس در نقش دردویل و دیالوگگوییهایش به قدری میتواند برایتان جذاب باشد که قید تمام نقاط ضعف سریال را بزنید.