باشگاه مشت زنی (Fight Club) داستان یک کارمند شرکت خودروسازی است که از مشکلات روحی و بیخوابی شدید رنج میبرد و به دنبال راهی است تا خود را تسکین داده و زندگیش را از حالتی یکنواخت و خسته کننده خارج کند. چهارمین اثر سینمایی دیوید فینچر، اگرچه در زمان نمایشش، سود اقتصادی خاصی به همراه نیاورد و با واکنشهای متفاوت منتقدان نیز روبرو شد، ولی در ادامه به چنان محبوبیتی رسید که نه تنها تبدیل به یک فرهنگ عمومی شد، بلکه جایگاه خود را به عنوان یکی از فیلمهای شاخص دههی نود و یکی از بحث برانگیزترین فیلمهای تاریخ سینما نیز تثبیت کرد. در ادامه با بیان تعدادی از حواشی و حقایق جالب این اثر همراه ما باشید:
- چاک پالانیک، نویسندهی کتاب باشگاه مبارزه (Fight Club) دربارهی چگونگی رسیدنش به ایدهی این داستان میگوید وقتی که با همکارانش در یک کمپ حضور داشت، پس از شکایت از بلند بودن صدای رادیو، شدیداً مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در ادامه وقتی به دفتر کار خود بازگشت متوجه شد که کسی دربارهی زخمهای روی صورتش با او صحبتی نمیکند چرا که مخفی نگه داشتن اسرار، یکی از قوانین آنهاست. اینچنین شد که طرح اولیهی داستان پالانیک بر اساس یک باشگاه مخفی شکل گرفت. او بسیاری از شیطنتها و مسائل خاص موجود در داستانش را بر اساس خاطرات دوستانش نوشته است. قسمتهایی همچون دستکاری کردن فیلمها در سینما، شیطنت کردن در رستوران و گردهمایی بیماران و صحبتهای آنها.
- پالانیک 10 سال پس از انتشار کتاب باشگاه مبارزه، قسمت دوم آن را در قالب رمانی گرافیکی با عنوان Fight Club 2: The Tranquility Gambit به چاپ رساند و در حال حاضر هم مشغول کار روی قسمت سوم این مجموعه است. در قسمت دوم کتاب، راوی همچنان به رابطهاش با مارلا ادامه میدهد و پس از مدتی، دوباره سر و کلهی تایلر داردن نیز پیدا شده تا راوی را متقاعد کند که دوباره به باشگاه مبارزه بازگردد.
چاک پالانیک و کتاب Fight Club 2: The Tranquility Gambit
- ریموند بونجیوانی، تهیه کنندهی اجرایی فاکس نخستین کسی بود که داستان باشگاه مبارزه را کشف کرده و پیش از چاپ کتاب، به دنبال آوردن آن به پردهی سینماها بود. با این حال وی در همان زمان در سن 41 سالگی درگذشت. در آگهی تسلیت وی نوشته شد: آخرین آرزوی او تبدیل این رمان به فیلم سینمایی بود.
- پس از درگذشت بونجیوانی، رمان باشگاه مبارزه به لورا زیسکین، مدیر تولیدات فاکس ارسال شد و او پس از مطالعهی کتاب، آن را یک اثر ادبی ممتاز توصیف کرد با این حال مطمئن نبود که بشود آن را به فیلم بزرگی تبدیل کرد. در ادامه، کتاب مورد بررسی فاکس قرار گرفت و پس از مدتی، اعلام شد که به دلیل پیچیده و نامتعارف بودن این اثر، ساخت فیلمی بر اساس آن غیر ممکن است. با این حال زیسکین حاضر شد به صورت موقتی هم که شده، کار تولید پروژه را ادامه دهد و بنابراین به دنبال سرمایه گذار گشت. لارنس بندر (تهیه کنندهی آثار کوئنتین تارانتینو) و آرت نیلسون (تهیه کنندهی فیلم مخمصه) در ابتدا پیشنهاد ساخت فیلم را رد کردند. سپس این پیشنهاد به راس گریسون بل و جوشوا دانن داده شد و آنها بلافاصله پس از خواندن کتاب، با ساخت آن موافقت کردند. در ادامه برای برطرف کردن تردیدهای زیسکین، متن کتاب توسط تعدادی بازیگر ضبط شده و به وی ارسال شد. زیسکین نیز با گوش کردن به این فایل صوتی که زمان آن 6 ساعت بود، متقاعد شد که پروژه را نهایی کند و بدین ترتیب امتیاز رمان را با مبلغ 10 هزار دلار از پالانیک خریداری کرد. پس از مدتی آرت نیلسون نیز به جمع تهیه کنندگان فیلم اضافه شد.
- پیتر جکسون، انتخاب اول استودیو برای کارگردانی این فیلم بود. جکسون عاشق کتاب پالانیک بود با این حال به خاطر پیش تولید سه گانهی ارباب حلقهها (The Lord of the Rings) در نیوزلند حضور داشت و ناچاراً پیشنهاد استودیو را رد کرد. انتخاب بعدی، برایان سینگر بود که با ساخت مظنونین همیشگی (The Usual Suspects) در اوج شهرت قرار داشت، با این حال او حتی حاضر به خواندن کتاب هم نشد. در ادامه کتاب به دنی بویل ارسال شد و او پس از خواندن کتاب، حسابی از آن خوشش آمد ولی از آنجا که بین ساخت باشگاه مبارزه (Fight Club) و ساحل (The Beach) فقط یک انتخاب داشت، بنابراین قید باشگاه مبارزه (Fight Club) را زد. اینچنین بود که استودیو در نهایت به نام دیوید فینچر رسید. فینچر که پیش از این، قسمت سوم بیگانه (Alien 3) را برای فاکس کارگردانی کرده بود، از همکاری با این کمپانی خاطرهی خوشی نداشت و به همین دلیل حاضر به کار روی این پروژه نبود. با این حال استودیو جلساتی را برگزار کرده و هر طور که بود، دلخوریهای فینچر را برطرف کرد. فینچر نیز به خاطر این پروژه، پیشنهاد ساخت فیلم 8 میلی متری (8MM) را رد کرد.
- به خاطر شباهت تماتیک فیلمهای فارغالتحصیل (The Graduate) و باشگاه مبارزه (Fight Club)، استودیو برای نوشتن فیلمنامه به دنبال باک هنری بود که پیش از این به خاطر اقتباس از رمان فارغالتحصیل، نامزد جایزهی اسکار شده بود. در نهایت جیم اولز برای نوشتن فیلمنامه انتخاب شد و افرادی همچون کامرون کرو، دیوید فینچر، اندرو کوین واکر و خود پیت و نورتون، وی را در این راه یاری کردند.
- افراد استودیو پس از تماشای فیلم حسابی گیج شده و از بابت احتمال فروش ضعیف آن ابراز نگرانی کردند. آنها برای جلب مشتری، در دوران تبلیغات و بازاریابی، روی حضور پیت و جنبهی مبارزهای فیلم تمرکز کردند و در تریلرهای فیلم نیز اینچنین وانمود کردند که باشگاه مبارزه (Fight Club) اثری کاملاً رزمی است که همین عامل در ادامه موجب انتقاد شدید مخاطبان فریب خورده شد. در این میان، تبلیغات فیلم در خلال مسابقات WWE و UFC نیز خشم دیوید فینچر را برانگیخت.
- چاک پالانیک معتقد است که فیلم ساخته شده بهتر از رمان اوست.
- فینچر پس از تماشای فیلم مردم علیه لری فلینت (The People vs. Larry Flynt)، ادوارد نورتون را برای بازی در نقش راوی انتخاب کرد، با این حال استودیو به دنبال جذب شان پن یا مت دیمون بود. در این میان نورتون با پیشنهاد بازی در سه فیلم دیگر با نامهای مردی روی ماه (Man on the Moon)، آقای ریپلی با استعداد (The Talented Mr. Ripley) و هیئت منصفه فراری (RUNWAY JURY) روبرو شد. در نهایت ساخت هیئت منصفه فراری (RUNWAY JURY) به تعویق افتاد، مردی روی ماه (Man on the Moon) برای نقش اول خود به سراغ جیم کری رفت و مت دیمون نیز وارد پروژهی آقای ریپلی با استعداد (The Talented Mr. Ripley) شد تا بدین ترتیب نقش راوی برای نورتون باقی بماند.
- در حالی که ادوارد نورتون به عنوان بازیگر نقش اصلی فیلم، مبلغ 2/5 میلیون دلار را به عنوان دستمزد دریافت کرد، به برد پیت رقم 17/5 میلیون دلار پرداخت شد.
- برد پیت و ادوارد نورتون برای آمادگی بیشتر برای ایفای نقشهایشان، به کلاسهای بوکس، تکواندو و مبارزات ترکیبی رفتند و ساعتهای زیادی را به تحقیق دربارهی مسابقات مبارزه در قفس پرداختند. حتی پیت به صورت داوطلبانه پیش دندانپزشک رفت و از وی خواست تا تعدادی از دندانهای جلویش را خراب کند.
- چاک پالانیک ادعا میکند که تا دو سوم کتاب، خودش هم نمیدانسته که راوی و تایلر یک شخص هستند. در همین زمان او متوجه شد که این دو شخصیت مکمل هم هستند و تایلر به گونهای، وجه رویایی خود راوی است. اینچنین شد که پالانیک در پایان کار این دو شخصیت را با هم درآمیخت.
- دیوید فینچر هنگام تصویربرداری صحنههای مختلف، از نور موضعی استفاده کرد به طوری که برای اسرار آمیز در آمدن فضا، اساس کار را بر تاریکی قرار داد و در ادامه، با استفاده از پرتوهای نور آفتاب، چراغهای روشن ساختمانهای دوردست و وسایلی همچون چراغ خواب، مهتابی و شمعدانی شروع به بازی با رنگها کرد. به دلیل اینکه این حجم از نور برای تصویربرداری با لنزهای آنامورفیک کافی نبود، او در تمام مدت از لنز کروی استفاده کرد.
- ریچارد بیلی مدت 14 ماه را صرف طراحی و اجرای صحنهی فرو ریختن ساختمانهای بانکهای اعتباری (صحنهی پایانی فیلم) کرده است. بنا به گفتهی فینچر، این صحنه به تنهایی 4 میلیون دلار خرج برداشته است.
- صحنهای که ادوارد نورتون در داخل غار با یک پنگوئن روبرو میشود، از نسخهی کلاسیک فیلم زندگی پنهان والتر میتی (The Secret Life of Walter Mitty) الهام گرفته شده است. فینچر با این ارجاع، اولین کد را به بیننده برای پی بردن به فضای سورئال کار میدهد.
- صحنهای که در آن افراد باشگاه، یک نماد سازمانی گوی شکل را به سمت رستوران رها میکنند از نظر تصویربرداری سختترین قسمت تمام طول کار بود. فینچر در ابتدا میخواست برای این قسمت از جلوههای ویژه استفاده کند ولی کوین تد هاگ، سرپرست جلوههای بصری فیلم به وی پیشنهاد داد که صحنه را به صورت طبیعی تصویربرداری کند.
- در نسخهی اولیهی فیلمنامه، خبری از گفتار متن (نریشن) نبود. با این حال فینچر احساس کرد که بخش عمدهای از مزهی کار، میتواند از همین طریق به بیننده منتقل شود و اینچنین شد که گفتار متن در فیلم جای گرفت.
- راس گریسون بل به عنوان یکی از تهیه کنندگان فیلم، خواستار حضور راسل کرو در نقش تایلر داردن بود.
- برد پیت در ابتدا سعی داشت پدر و مادرش را متقاعد کند که فیلم را تماشا نکنند ولی موفق نشد. البته آنها در ادامه پس از تماشای صحنهی مربوط به سوزاندن دست، از این تصمیمشان پشیمان شدند.
- دیوید فینچر برای طراحی داخلی آپارتمان شخصیت راوی داستان، از اولین آپارتمان خودش در لسآنجلس الهام گرفته است. فینچر اعتراف میکند که در هنگام زندگی در آن آپارتمان، او نیز همچون راوی دوست داشته که آنجا را منفجر کند.
- در این فیلم سه مامور پلیس با نامهای کارآگاه اندرو، کارآگاه کوین و کارآگاه واکر وجود دارند. اندرو کوین واکر در حقیقت نویسندهی فیلم هفت (Se7en) به کارگردانی خود دیوید فینچر است.
- در صحنهای که برد پیت از نورتون می خواهد که او را بزند، قرار بود نورتون به صورت نمایشی این کار را انجام دهد. ولی در ادامه فینچر بدون اطلاع پیت، از نورتون خواست که به صورت واقعی او را بزند. همانطور که در فیلم مشخص است در این صحنه، پیت پس از مشت خوردن از شدت درد به دور خود میپیچد و نورتون در حال خندیدن است.
- هلنا بونام کارتر میخواست تصویری که از مارلا به نمایش می گذارد بسیار شبیه به ماههای آخر زندگی اسطورهی هالیوود، جودی گارلند باشد. گارلند در اواخر زندگیش، به مصرف داروهای خواب آور و ضد افسردگی روی آورد و مرگش نیز به خاطر زیاده روی در مصرف همین داروها بود. فینچر در طول تصویربرداری فیلم، اغلب هلنا را جودی صدا میزد.
- شماره تلفن مارلا در این فیلم با شماره تلفن شخصیت تدی در فیلم یادآوری (Memento) یکسان است. (555-0134)
- میت لوف برای نشان دادن چربیهای شخصیت باب، در هنگام تصویربرداری، لباسی پر شده از غذای پرندگان را برتن میکرد که وزن آن بیش از 45 کیلوگرم بود. در صحنهی مربوط به مبارزهی باب، به دلیل دیده نشدن این لباس، او با تیشرت به مبارزه پرداخت که بدین ترتیب یکی از قوانین هشت گانهی باشگاه مبارزه، یعنی عدم استفاده از کفش و پیراهن زیر پا گذاشته شد.
- در صحنهای که راوی در حال ارسال اشعار هایکوی خود به ایمیل همکارانش است، نامهای سمت چپ تصویر، اسامی تهیه کنندگان و تعدادی از دست اندرکاران فیلم هستند.
- راوی، تایلر و مارلا هیچگاه به طور همزمان در صحنهای ظاهر نمیشوند.
- کار تصویربرداری فیلم، در مدت 138 روز و در 200 لوکیشن مختلف انجام شد.
- در همان اولین هفتهی نمایش فیلم در آمریکا، روزی اودانل مجری و کمدین سرشناس NBC، در شوی تلویزیونیش حاضر شده و ادعا کرد که پس از گذشت چند روز از تماشای باشگاه مبارزه (Fight Club)، هنوز موفق به خوابیدن نشده و در ادامه، با لو دادن موضوع فیلم و پایان آن، از مخاطبانش خواست تا با نرفتن به سینما در هزینههای خود صرفه جویی کنند. پس از این اتفاق، نورتون، پیت و فینچر ضمن انتقاد شدید از اودانل، حرکت وی را کاملاً نابخشودنی قلمداد کردند.
- در سوم نوامبر سال 1999، در هنگام نمایش باشگاه مبارزه (Fight Club) در یکی از سینماهای برزیل، یک دانشجوی پزشکی به نام متئوس دا کاستا میرا با یک مسلسل دستی تماشاگران دیگر را مورد هدف قرار داد که طی آن، سه نفر جان خود را از دست دادند و عدهی زیادی نیز مجروح شدند. پس از این اتفاق، رسانههای برزیلی شدیداً به انتقاد از محتوای این فیلم پرداختند.
- پس از نمایش این فیلم، چندین باشگاه مبارزه مختلف در نقاط مختلف آمریکا تأسیس شد، از جمله باشگاه مبارزه جنتلمنها که اعضای آن همگی از افراد دنیای فناوری بودند.
- بر اساس رتبه بندی مجلهی توتال فیلم در نوامبر سال 2005، باشگاه مبارزه (Fight Club) در بین بهترین فیلمهای سینمایی تمام دوران، در رتبه چهارم قرار گرفت. این فیلم در رده بندی مجلهی امپایر تحت عنوان 500 فیلم برتر تاریخ سینما نیز رتبهی دهم را از آن خود کرد.