«آنی هال» Annie Hall یکی از خاصترین فیلمهای سینمای آمریکا در پنجاه سال اخیر و یکی از نقاط عطف کارنامه فیلمسازی وودی آلن، یکی از بهترین فیلمهای دهه هفتاد و یکجورهایی پدر همه کمدی رمانتیکهایی که بعدازآن ساخته شدهاند، است.
خوب است برای شروع کمی عقبتر برویم و به مسیر آلن در سینمای آمریکا نگاهی بیاندازیم؛ مسیری که منجر به ساخت «آنی هال» میشود. وودی آلن از نوجوانی (هفده هجده سالگی) شروع به نوشتن برای کمدیهای ارزان تلویزیونی در ازای دستمزدی کم و ناچیز کرد؛ اما بعد از مدتی این کار را رها میکند چراکه در نوشتن این خرده داستانها احساس خفقان میکند و به نظرش میآید که اینجا آنجایی نیست که بتواند از خلاقیتش استفاده درستی کند. تا اینکه نوبت به فیلم «تازه چه خبر» میرسد. فیلمی که هم فیلمنامهاش را مینویسد و هم در آن نقشآفرینی میکند، انگار که ادامهای بر اجراهای صحنهای و استندآپ کمدیهایش باشد.
یک سال بعد در 1966، «چه خبر تایگر لیلی» را میسازد که در حقیقت یک تریلر جاسوسی ژاپنی بوده است که آلن برایش خط داستانی تازهای مینویسد و بهنوعی از این تریلر اقتباس میکند، هرچند که هنوز میان این فیلم با آن شکل مرسوم و محبوبی که از کمدی آلنی میشناسیم، فاصله زیادی است.«پول را بردار و فرار کن» در سال 1969، یعنی درست در دوران اوج محبوبیت سینمای هالیوود جدید، ساخته میشود. این همان فیلمی است که وودی آلن را به سینمای آمریکا معرفی میکند. سپس اثر دیگری به نام «عشق و مرگ» را کارگردانی میکند که درواقع هجویهای بر جنگ و صلح تولستوی است و در فیلم «دوباره بنواز سام» به کارگردانی هربرت راس نقش فیلمنامهنویس و بازیگر را بر عهده میگیرد. این مسیر ادامه پیدا میکند تا به «آنی هال» میرسد. «آنی هال» شروع شکل تازهای از فیلمسازی برای آلن است که این مسیر را دستخوش تغییر میکند و به سمت و سویی دیگر میبرد.
«آنی هال» شبیه به دیگر فیلمهای آلن و به شکل اغراقشدهتری البته، یک فیلم کاملاً شخصیست که رد کودکیها و نوجوانی آلن و رابطهاش با خانوادهاش و خصوصاً پدرش و شکل روابط عاطفی که با زنها برقرار میکرده است را در آن میتوان بهراحتی پیدا کرد. «آنی هال» پیامد همین شخصی بودن زیادهاش تبدیل به چنین فیلم خاصی میشود، چراکه این تجربیات شخصی فیلم را در لحظاتی بسیار شیرین و در دقایق دیگر بسیار تلخ و برنده میکند.
«آنی هال» یک فیلم تلخ و شیرین است و خب این برای سینمای هالیوود تازگی دارد. هم کمدی را عرضه میکند و هم با روایتی غیرخطی داستانش را پیش میبرد که رنگی از روایات کلاسیک سینمای آمریکا ندارد. ویژگی مهمتر اما استفاده آلن از تکنیک فاصلهگذاری برتولت برشت در تئاتر است؛ با صحبت کردن مستقیم و چشم در چشم با تماشاگر و مخاطب دیوار چهارم را میشکند و او را از غرق شدن در یک داستانسرایی کلاسیک، بیرون میکشد. آلن در ادامه فیلمهای الن می، یکجورهایی “فیلم اروپایی” میسازد؛ یعنی یک کارگردان آمریکایی در سینمای آمریکا، منطبق با زیباشناسی “فیلمهای اروپایی” فیلم میسازد و به این شکل خلاف جریانات مرسوم آمریکایی و هالیوودی حرکت میکند. الن می کارگردان زنی است که پیش از وودی آلن سعی میکند کمدیهای روشنفکرانه اروپایی مابانهای در هالیوود بسازد و این سبک از فیلمسازی را جا بیندازد؛ اما دو سه فیلم بیشتر نمیسازد و خب گسست کاملش از روایت و داستانگویی آمریکایی، باعث میشود که به هدف خود نرسد تا بار جا انداختن این شکل از کمدی/رمانتیکها در سینمای آمریکا به دستان آلن سپرده شود.
همچنین بخوانید:
به مناسبت 40 سالگی Annie Hall: ده نکته که درباره آن نمیدانستید
هرچند که روایات در آثار آلن غیرخطی است اما او پلاتی مشخص با خطوط روایی طراحیشده خود را دارد و این روایتها هرچقدر هم که در طول فیلم شیطنت کنند و از قالب ژانر خارج شوند، یا راه هنری خودشان را بروند، بازهم در انتها به اساس خویش بازمیگردند و یک خطی روایت فیلم درنهایت کامل میشود. همین استفاده توأمان و دوسویه آلن از زیباشناسی سینمای روشنفکرانه اروپا و روایت و داستانسرایی آمریکایی باعث میشود او محصولی را به تماشاگرش عرضه کند که در عین آشنایی با آن، برای او پر از بدعت و تازگی است.«آنی هال» آغاز دوره بلوغ وودی آلن در فیلمسازیاش است. جایی که در ترکیب کمدی روشنفکرانه اروپایی با روایت حدیث نفس خود (که فیلمهایش را شخصی میکنند) به پختگی رسیده؛ او با دایان کیتون، بازیگر نقش «آنی هال» در خارج از فیلم هم رابطه عاشقانهای داشت و اتفاقات داخل فیلم تا حد زیادی از حوادث عینی که در جهان واقعی برای خودشان و رابطهشان میافتاد، الگوبرداری شده است. در «آنی هال» آلن برای اولین بار آن کمدین دستپاچه و پر از تردید فیلمهای پیشین خود را زیر ذرهبین میگذارد، او را دست میاندازد و سربهسرش میگذارد، در عین اینکه ناسازگاری چنین شخصیتی را با الگوهای رفتار تثبیتشده اجتماعی و توقعات جامعه، همدردانه، به رسمیت میشناسد.
فیلم پر از شوخیها و لحظات بامزه عجیبوغریب است. مثلاً صحنهای را که با یک شوخی به مارتین مک لوهان ادای میشود، به یاد بیاورید که در صف سینما ایستادهاند و یکی به مارشال بدوبیراه میگوید و آلن در جوابش خود مارشال را از خارج از صف به داخل آن میکشاند تا جواب مرد را بدهد. یا صحنهای که آغاز آشنایی او با دایان کیتون را به تصویر میکشد و حرفهای ذهنیشان علاوه بر دیالوگهایی که باهم ردوبدل میکنند، زیرنویس میشود و تناقض سوپربامزه و ویژهای را به وجود میآورد.
فیلمهای بعدی آلن، همگی متأثر از تلخ و شیرین ویژه «آنی هال» هستند و در همین فضا ساخته میشوند. او پدر همه کمدی رمانتیکها یا کمدیهای دلشکسته بعد از خود است. «آنی هال» و فیلمهای بعدی آلن لحظات خوشحالی و رضایت از رابطه عاطفی و بودن در کنار معشوق را همزمان با انزوا، تنهایی و سرخوردگی بعد از رابطه نشان میدهد، همان چیزی که در کمدی رمانتیکهای بعد از آلن، از «پانچ درانک لاو» پل توماس اندرسون تا «500 روز سامر» متاثر از «آنی هال» تکرار میشوند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
52