شناسه : ۱۲۷۶۰۵۴ - شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۰
یک بام و دو هوای ترامپ در کمک های خارجی
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، روند کمکهای امریکا بعد از این کمکهای ابتدایی به سایر کشورها نیز تسری یافت اما با اهدافی متفاوت. اگر به چند دهه اخیر نگاه بیندازیم میبینیم، کشورهایی که مورد حمایت و کمکهای مالی امریکا قرار گرفتهاند، بهطور هدفمند انتخاب شدند. هند، آفریقای جنوبی، برزیل و اندونزی از جمله کشورهایی بودند که امریکا در ظاهر از پیشرفت این کشورها طی این سالها حمایت کرده، البته نه با نیات انسان دوستانه بلکه با این هدف که اقتصادهای رو به شکوفایی این کشورها هرچه بیشتر پذیرای کالاهای صادراتی امریکا باشد و داد و ستد تجاری و اجتماعی بین آنها افزایش یابد. با این اوصاف اقدام جدید دونالد ترامپ در کاستن محسوس از حجم کمکهای خارجی امریکا شاید روابط قوی با کشورهای مذکور را چندان سست نکند اما جذب هر کشور تازه و شریک دیگری را به چرخه فوق، سختتر و تعداد همراهان و مکملهای اقتصادی امریکا را در سالهای پیشرو اندکتر خواهد ساخت؛ اما همه مسأله این نیست، امریکا با این کمکها درواقع توان مداخلههای خود در این کشورها را نیز افزایش بخشیده است.
زیرسؤال
واقعیت آن است که کمکهای خارجی امریکا هر چند در ایجاد فضای زیستی بهتر در کشورهای دریافتکننده کمکها نقش محسوسی داشته، اما عملاً مشکلات اساسی کشورهای کمبضاعت را ریشهکن نکرده است. با این حال ترامپ با پرسیدن این سؤال که آیا امریکا هم از این سرمایهگذاری عظیم و طولانی به بهرهای همسان با کشورهای دریافتکننده این کمکها رسیده، اصل مسأله و بنیاد این سیاست را زیر سؤال برده و چون بهرههای امریکا از این طرح بسیار کمتر بوده، عملاً رضایت عموم را برای کاستن از حجم آن ظاهراً جلب کرده است. اما خود ترامپ هم میداند که کاهش کمکهای خارجی امریکا به معنای کاهش توان دیپلماسی آن در کشورهای دریافتکننده کمکها است. بنابراین امریکاییها باید مطمئن باشند برخلاف آنچه از سوی ترامپ ادعا میشود کمکهای خارجی به طور هدفدار ادامه مییابد و حتی روی هر دلار آن نیز حساب دقیقی باز شده و با آن هدفگذاری صورت پذیرفته است. درواقع آنچه ترامپ بیان کرده کاهش کمکها به کشورهایی است که در دایره محاسبات سیاسی ترامپ قرار نمیگیرند.
آنچه ترامپ بیان داشته، ناشی از حسابگری دقیق در زمینه پرداختهای سابق و قدیمی از خصلتهای همیشگی دولت امریکا بهحساب میآید. ضمن آنکه دو رتبه اول در جدول مؤثرترین سازمانهای سال گذشته امریکا متعلق به آژانسهایی بودند که در زمینه ارتباطهای خارجی و کمکرسانی به کشورهای دیگر فعالیت میکنند و امریکا معمولاً حاضر نیست به روالی که در بیرون از مرزها جواب داده، به آسانی پایان بخشد. صرفنظر از بحث مالی هم فرجام کمکهای مالی به کشورهای محتاج در پارهای موارد چنان عالی بوده که امریکا قطع آن را یک سوءتبلیغ بزرگ برای خود خواهد دید و حتی اگر ترامپ در این راه اصرار ورزد، سایر چرخههای اجرایی در کاخ سفید از این امر جلوگیری خواهند کرد.
حجم نفرت
قدر مسلم اینکه سران ارشد امریکا هم میدانند در شرایطی که بیشترین مخالفت با امپریالیسم در سطح جهان صورت میپذیرد، برچیدن کمکهایشان فقط بر حجم نفرت از آنها در جهان خواهد افزود. مشکل امریکا برای حذف تام و تمام این کمکها از آنرو است که میزان آن فقط دو درصد از کل بودجهای است که این کشور هر ساله برای رتق و فتق امور مختلف تصویب و خرج میکند. اینکه ترامپ همسو با کاستن از حجم کمکهای خارجی بیشترین افزایش را در هزینههای نظامی امریکا طی سالهای معاصر اعمال داشته، بیش از پیش از مقبولیت طرح تازه وی میکاهد، مردم و رسانههای امریکا پیوسته میپرسند زرادخانههای نظامی این کشور چه آنها که در خدمت امریکا هستند و چه آن دسته که با الصاق و تعبیه در امثال عربستان و امارات ظاهراً در خاک سایر کشورها ولی در عمل باز در خدمت این کشور قرار دارند. چه سودی برای امریکاییها دارد و اگر هم داشته باشد، آیا با منافع برخاسته از کمکهای خارجی امریکا در سایر کشورها برابری میکند؟ از جمله منافع فوق میتوان به مبارزه با بیسوادی، ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر برای جوانان، کاهش میزان قاچاق انسانها و ممانعت از ازدواج اجباری زنان در برخی کشورهای عقب نگه داشته شده اشاره کرد و اینها مواردی است که اغلب مردم امریکا بیشتر از آن سر درمیآورند تا از فلسفه ساخت و انباشت سلاحهای انبوه و سپس انبار کردن آن تا زمان فریفتن شیوخ عرب خاورمیانه و فروش آنها به این سران وابسته.
اثر عکس
حقیقت امر این است که سران امریکا با شرکت در جنگ با کشورهایی که توان نظامی اندکی دارند و حضور در مبارزاتی که یک «از پیشبرنده» در آن هستند، مردم کشورشان را فریفته و صاحب این باور نادرست کردهاند که هیچکس در نظامیگری شانه به شانه آنها نمیساید و از طرف دیگر جنگهایی که امریکا در دهههای اخیر وارد آن شده یا خودش برپاکننده آنها بوده، مربوط به مواردی میشده که صلح و بررسی کارها در آرامش تدبیر بهتری برای حل مشکلات بوده است. در شرایطی که رواج نسلکشیها، اقدامات تروریستی، فقدان امنیت عمومی و افراطی گریهای عقیدتی موارد و پایههای اصلی ناامنیها در سطح جهان در ربع قرن اخیر بوده، ورود امریکا به این مناقشات در مناطق مختلف اثر عکس گذاشته و نه تنها آرامش را به ارمغان نیاورده بلکه فقط جنگهای جاری در آن مناطق را شدت بخشیده وعراق و افغانستان در خاورمیانه روشنترین نمونهها در این زمینه بهشمار میآیند. درنهایت هرگاه امریکا وارد مذاکره مستقیم برای حل سوءتفاهمها شده، آرامش بیشتر به دنیای کنونی روی آورده تا زمانهایی که این کشور به بهانه مبارزه با تروریسم به اینجا و آنجا ریخته و زنها و کودکان را هم کشته است. نظامیگراییها و برخوردها و خشونتها شاید در برخی زمینهها راههایی را به روی امریکا گشوده باشد اما پیشرفت در مناسبات و رویکرد به مذاکره و کمک به صلح جهانی چیزهایی است که دولتها و بویژه امریکا را به بیشترین کمکها به یکدیگر نائل میکند و اینها مواردی است که سران امریکا همیشه از آن غفلت ورزیدهاند.