ماهان شبکه ایرانیان

این‌جا یک نفر یک تنه می‌جنگد...

خانه قاجاری‌اش را می‌فروشد تا خانه «نیما یوشیج» را بخرد

حتی همسایگان هم حق همسایگی را برای این خانه و صاحبخانه‌اش به جا نمی‌آورند، چه رسد به غریبه‌ترها، سایه‌ی برج‌های آسمان خراش هم همین را می‌گویند، حالا گنجشک هم که از سر بن‌بست وارد می‌شود، غم را به دل خانه باغ رهنما می‌ریزد...

خانه قاجاری‌اش را می‌فروشد تا خانه «نیما یوشیج» را بخرد

این غم آن‌قدر به مالک خانه زور آورده که فکری به ذهن‌اش رسیده، او قصد کرده حالا که نمی‌تواند از پس مجوزهای قانونی و غیرقانونی شهرداری و بی‌توجهی‌های متولیان میراث فرهنگی برآید تا خانه را نگه‌ دارد، با فروش خانه‌ی قاجاری رهنما - شاید هم به بساز و بفروش‌هایی که هر از چند گاهی ارمغان‌های تهدیدآمیز برای دو خانم ساکن خانه دارند - دست‌کم خانه‌ی «نیما یوشیج» را نجات دهد.

به گزارش ایسنا، پیگیری‌های دست‌کم ده ساله ساکنان خانه را که راه به جایی نبرده، تا یا ساخت و ساز و ارتفاع برج‌های آسمان‌خراش در عرصه‌ی خانه کمتر شود، یا درختان باغ را از خشکی نجات دهند و یا دست‌کم از سرازیر شدن سیلاب ناشی از باران‌های زمستانی به داخل خانه جلوگیری کنند.

پیگیری‌هایی که سندهایش به مرور خود به یک برگ از تاریخ تبدیل می‌شوند و سندهایش به اندازه کتابی قطور روی هم جمع شده‌اند، را اگر درنظر نگیریم، با انتشار نخستین اخبار از وضعیت خانه‌ی تاریخی «رهنما» در رسانه‌ها، کم نبوده‌اند مسئولانی که در طول این سه – چهار سال گذشته برای دیدن دردِ این خانه پا به بن‌بست آهنگِ محله‌ی نیاوران گذاشته‌اند تا انگار فقط پای درد دل‌های خانه و دو غم‌خوار ستون‌های قاجاری‌اش بشینند و بعد از خارج شدن از محله‌ی دزاشیب، آن‌ها هم هر چه غم دارند، از دل برون کنند ...

مهدی چمران، احمد مسجدجامعی، رسول خادم، احمد حکیمی‌پور، سیدمحمد بهشتی، عباس آخوندی، شهرداران مختلف منطقه یک و مسئولان میراث فرهنگی استان تهران بخش کوچکی از این لیست بلند بالایند، اما خانه‌ی رهنما، هنوز یک قدم به سمت سرپا شدن برنداشته است.

امروز دیگر آن‌قدر مالک خانه - فریده رهنما - یکی از بازماندگان خاندانِ دست به قلم «رهنما» برای نگه‌داری این خانه‌ی ارزشمند آسیب دیده و زحمت به جان خریده که دیگر نایی برای ادامه‌اش ندارد، او اکنون قصد دارد «خانه‌ی به ارث رسیده‌ی قاجاری‌اش را بفروشد و جای آن خانه‌ی پهلوی «نیما یوشیج» چند خیابان آن‌طرف‌تر بخرد. خانه‌ای که هر چند، چند صد متر کوچکتر از خانه‌ی خود اوست، اما خیالش راحت‌تر است که همسایگان‌اش قَدرِ بیشتری برای آن خانه می‌دانند و با هجمه‌ای که به یاد نیما در طول یک سال گذشته اتفاق افتاده، می‌تواند قدری آسوده‌تر به نوشتن کتاب‌ها و چاپ آن‌ها فکر کند؛ شاید زیر سایه نام نیما...

خانه نیما یوشیج

خجالت می‌کشم هم‌عصر زمانی باشم که خانه نیما را به قهوه‌خانه تبدیل کنند

اسکندر مختاری طالقانی، کارشناس پیشکسوت میراث فرهنگی تهران، اما درباره‌ی تصمیم مالک این خانه به ایسنا می‌گوید:‌ نیازی نیست به گفتن کسی از آسیب‌هایی که به خانه و مالک آن وارد شده. وضعیت را به چشم می‌توان دید. انجام اقدامات حفاظتی بیشتر دیگر از توانِ مالک خارج شده است. او یک مسئولیت فرهنگی هم دارد و آن انتشار کارهای برادرش در حوزه‌ی سینما و برخی حوزه‌های فرهنگی دیگر است که باید زیر چاپ برود، بنابراین دیگر نمی‌تواند یک تنه مقابل این همه ظلمی که به خانه وارد می‌شود بایستد.

این‌جا یک نفر، یک تنه دارد پنج هزار متر مربع از این سرزمین پهناور را حفاظت می‌کند، انگار لشکر سلم و تور از زمین وآسمان به او و خانه‌ی 150 ساله‌اش حمله کرده‌انداو با اشاره به نامه‌نگاری‌هایی که مالک خانه با شورای شهر، مسئولان میراث فرهنگی و حتی دفتر ریاست جمهوری در دولت‌های مختلف داشته است، می‌گوید: این‌جا یک نفر، یک تنه دارد پنج هزار متر مربع از این سرزمین پهناور را حفاظت می‌کند، انگار لشکر سلم و تور از زمین وآسمان به او و خانه‌ی 150 ساله‌اش حمله کرده‌اند و هیچ کس جز این بانوی مسنِ خاندان رهنما غصه‌ی خانه را در دل ندارد، اما مشخص نیست او تا چه زمانی می‌تواند دوام بیاورد، یک نفر هم جواب نامه‌هایشان را نمی‌دهد، تا امروز نیز هر کس به این خانه آمده است، گویا خواسته با یک سلبریتی عکس بگیرد، یا رای جمع کنند.

وی با بیان این که مالک خانه رهنما قصد دارد با فروش خانه و دادن سهم ورثه از این ملک، خانه نیما یوشیج را از مرگ نجات دهد، ادامه می‌دهد: قطعا برای خانم رهنما ناخوشایند است که خانه‌ی آباء و اجدادیش را خراب کرده و جای آن برج بسازند، اما او امروز می‌گوید که «خجالت می‌کشم هم‌عصر زمانی باشم که خانه نیما را به قهوه‌خانه تبدیل کنند تا در آن قلیان بفروشند.»

مختاری می‌گوید: اگر سرمایه‌گذاری قصد خرید این خانه را داشته باشد، به راحتی می‌تواند با چند طرح آن را نجات دهد، از فضای باز باغ می‌توان زمین تنیس درست کرد، از استخرها بهره‌برداری کرد، سینما تیک راه انداخت و کارهای فرهنگی زیادی انجام داد، اما مساله این است که همه فکر می‌کنند باید روی این خانه‌ها فقط برج بسازند!

این کارشناس پیشکسوت میراث فرهنگی با اشاره به نامه‌نگاری‌ها و صحبت‌هایی که از زمان مطرح شدن مشکلات خانه نیما یوشیج مطرح شدند و حتی تعدادی شاعر و انجمن‌های شعر کمپین نجات خانه را زدند، جمع شدند و حرف زدند که باید خانه را نجات داد، اگر همان زمان هرکس یک میلیون تومان برای خانه داده بود، امروز خانه‌ی نیما به این وضعیت نبود.

نمای خانه رهنما و ساخت و ساز در چهار طرف این خانه تاریخی

اگر خانه به نام کس دیگری بود، امروز خانه رهنما سرپا بود

او بعد از یادآوری همه تلاش‌ها و نامه‌نگاری‌های انجام شده برای نجات خانه رهنما که تا امروز تقریبا به نتیجه نرسیده است، می‌گوید: شاید اگر این خانه متعلق به شخص دیگری و با نام کسِ دیگری بود نه خاندان رهنما، احتمالا زودتر و بهتر به وضعیت این خانه می‌رسیدند و آن احتمالا سرنوشت دیگری پیدا می‌کرد، این نگاه جناحی و سلیقه‌ای به مشاهیرشاید یکی از دلایلی است که امروز این خانه به این صورت مهجور مانده است.

مختاری با بیان این که در تهران در طول 30 سال گذشته شاید ده‌ها خانه تاریخی مانند باغ دزاشیب، خانه حسین اعلاء، موزه موسیقی، خانه سپهبد امیراحمدی و موزه پروفسور حسابی خریداری شده است،  ادامه می‌دهد: تا کنون میلیاردها تومان صرف ساخت و ساز در منطقه یک شده است، هیچ منطقه‌ای در تهران به اندازه منطقه یک درآمد ندارد، بسیاری از این درآمدها صرف شهر، پل، تونل شد، اما دست‌کم منطقه یک تهران در کنار این درامدها می‌توانست خانه‌ی رهنما یا خانه دکتر ثقفی روبه روی مجموعه نیاوران را خریداری کند، باور دارم که به راحتی این کار شدنی بود.

مختاری با بیان این‌که در طول سال‌های گذشته چند بار شهرداری تا پای معامله برای خرید خانه‌ی رهنما هم رفته است، می‌گوید: وقتی این خانه‌ی تاریخی شش میلیارد تومان ارزش داشت، آقایان پای معامله رفتند و در نهایت به مالک اعلام کردند، جای خانه به شما ملک می‌دهیم. اما مساله این بود که خانه چندین وارث داشت و امکان تهاتر وجود نداشت. آن‌ها به پول نیاز داشتند تا سهم ورثه را نیز بدهند و در آخر نه تنها خانه را نخریدند، بلکه مشکل قنات و سیلاب را نیز حل نکردند.

مشکل خانه را که حل کردند، سایه برج‌ها خانه را سیاه کرد، قنات‌ها خشک شدند و سیلاب روانه همیشگی خانه رهنما شد

این کارشناس میراث فرهنگی با تاکید بر این‌که  خانه‌ی رهنما، در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است، می افزاید: بنابراین باید حداکثر ارتفاع خانه‌های همجوار این ملک ارزشمند نیز به اندازه حداکثر ارتفاع ساختمان‌های ارزشمند اطرافش یعنی خانه رهنما و ویلای نمازی باشد، از سوی دیگر به نظر می‌رسد این خانه‌ها حریم نداشته‌اند، چون هیچ کدام از حریم‌های حفاظتی شهر رعایت نشده‌اند.

بن‌بست آهنگ در محله دزاشیب و ساختِ برج‌ها در عرصه خانه قاجاری رهنما و ویلای نمازی

منظره‌ی ابدی را با خانه‌ی ابدی اشتباه می‌گیرند!

او با اشاره به تبلیغاتی که مدتی است برای فروش خانه‌هایی که کنار باغ‌ها یا حتی سفارتخانه‌ها ساخته می‌شوند انجام می‌شود، بیان می‌کند: همسایگان خانه به نام خانه رهنما، در اطراف بنا برج می‌سازند و چون خانه‌های در دست ساخت‌خودشان حیاط ندارد از خانه رهنما سوءاستفاده می‌کنند و حتی قیمت‌ خانه‌هایشان ده‌ها برابر به فروش می‌رسد.

وی از نمونه‌ی بهتری که مدتی است در تهران باب شده حرف می‌زند، «باغ‌های سفارتخانه‌ها نیز جدیدا قیمت املاک را بالا می‌برند، چون هیچ ساخت و سازی جای حیاط و باغ سفارتخانه‌ها انجام نمی‌شود، تبلیغ برج سازان می‌شود «ویوی ابدی».

باغ سفارتخانه‌ها را با نام «ویوی ابدی» می‌فرشند و چند ده برابر پول به جیب می‌زنند مختاری اضافه می‌کند: این ویوی ابدی‌ها دارند در شهر شکل می‌گیرند، در واقع تیر خلاص می‌زنند به کارخودشان.

نمای ابدی خانه رهنما را با برج‌ها ابدی می‌کنند

خانه رهنما ظرف است و خاندانش مظروفِ خانه

خانه رهنما بدون خاندان‌اش معنا ندارد

او با بیان این‌که ساختمانِ خانه‌ی رهنما، ظرف است، می‌گوید: مظروف آن خود رهنماست. خانواده‌ او، یعنی «زین‌العابدین رهنما» - پدر خانواده  و نویسنده کتاب‌های مذهبی- ، «فریدون» روزنامه‌نگار و سینماگر- ، «مجید»، «آذر» و «فریده رهنما» که همه این‌جا صاحب اثر بوده‌اند و این‌خانه با آن‌ها معنی پیدا کرده است. در واقع خانه‌ی رهنما نه کافی‌شاپ، نه هاستل و نه خانه‌ی اعیانی است، این خانه محل رخدادهای یک خانواده‌ی فرهنگی در این شهر است.

وی با اشاره به این‌که اهمیت آن ظرف از این خانه شاید بیشتر باشد، اضافه می‌کند: این ظرفیت را، مردم و مملکت نمی‌خواهند ببیند، در واقع نمی‌خواهند ظرفیت این خانواده را ببینند.

او معتقد است:‌ در ایران از مواردِ دست دوم خارجی‌ها تقلید می‌کنیم، اما نسبت به آن‌چه که خودمان ناب داریم، بی‌توجهیم.

مختاری سپس با مقایسه‌ی تفاوت ثبت ملی بناهای تاریخی در برخی از کشورها با ایران، می‌گوید: در بسیاری از کشورهای دنیا، نه تنها آثارملی ثبت هستند، بلکه برخی از اجزای آن‌ها نیز ثبت هستند. مانند شومینه‌ها، قاب‌ها و کمدها. وقتی که به یک کشو دیگر مهاجرت می‌کنید، به شما توضیح می‌دهند که این ساختمان را می‌توانید تعمیر کنید، اما اگر بخواهید به شومینه دست بزنید با ید میراث‌فرهنگی نظر دهد که چه کاری انجام دهید.

عرصه‌ی قسمت شمالی خانه رهنما در بن‌بست اهنگ

خاندان رهنما و ظرفی که پیمانه‌اش را به سر آوردند

این کارشناس میراث‌فرهنگی با اشاره به این‌که خانه‌ی امروزی رهنما 90 سال است که با این نام سر زبان‌ها افتاده، می‌گوید: خانه رهنما را یک بهانه برای سیر تحولات تهران و وقایعی که در تهران اتفاق افتاده، می‌دانم از دوره رضاشاه تا محمدرضا و تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و امروز. بالاخره یک تاریخ در داخل خانواده در جریان بوده است، از سوی دیگر ارزش این خانه، یادآور آن است که فریدون رهنما این جا زندگی می‌کرده، او یکی از پیشگامان نهضت روشنفکری در ایران بوده است.

وی ادامه می‌دهد: می‌بینم که سیر جریان تحولات روشنفکری در ایران نیز از این‌جا قابل پیگیری است، آقای زین‌العابدین رهنما اهل تحقیق در تاریخ اسلام بوده و فریدون نیز در جریانات روشنفکری بوده است، این‌ها موج نو هستند و نه تنها تبعیت نمی‌کنند، بلکه پیشگام‌تر از نهضت‌های فکری و ادبی اروپا در ایران حرکت می‌کردند.

او می‌افزاید: فریدون رهنما زندگی‌اش را برای این جا گذاشته است، او می‌توانست به فرانسه برود، شعرهایش را شخصا آن‌جا منتشر کند، او پنج کتاب در فرانسه منتشرکرده بود، کتاب‌ها را از ایران به فرانسه می‌فرستاد. خودش برای این سرزمین کار کرده است، فیلم‌اش را این جا ساخته کارش را این‌جا انجام داده، پژوهش‌های تلویزیونی‌اش را این‌جا انجام داده است و حتی کمک کرده تا جوانان با فیلم هشت میلیمتری فیلم بسازند. او علاقه‌ای وافری به این سرزمین داشت.

مالک خانه رهنما بعد از شنیدن وضعیت نامناسب خانه‌ی نیما یوشیج در کوچه رمضانی و پیشنهادهایی که برای تبدیل این خانه توسط مالک جدیدیش به قهوه‌خانه و سفره‌خانه مطرح شده بود، می‌خواهد تمام تلاش خود را به کار بگیرد تا با فروش خانه‌ی قاجاری رهنما که تقریبا از عرصه و حریم ان چیزی نمانده و ستون‌هایش هم در حال فروریختن هستند، دست‌کم خانه نیما یوشیج را نجات دهد. خانه‌ای که تا همین چند ماه پیش درش را باز گذاشته بودند تا مامن معتادان شود و به راحتی بتوان آن تخریب کرد، اما حالا مدتی است در خانه را جوش زده‌اند. 

درِ خانه نیما را مدتی است که جوش زده‌اند

سمیه ایمانیان - ایسنا

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان