به گزارش ایسنا به نقل از گاردین، «میلان کوندرا» که نویسنده برخی از تحسینشدهترین آثار ادبیات داستانی قرن بیستم میلادی است در سال 1950 به دلیل فعالیتهای سیاسی از حزب کمونیست اخراج و به چهرهای منفور نزد سیاستمداران آن روزگار بدل شد تا این که در سال 1975 از چکاسلواکی به فرانسه فرار کرد و در سال 1979 نیز دولت وقت چکاسلواکی تابعیت «کوندرا» را لغو کرد.
«کوندرا» دو سال بعد از آن تابعیت فرانسوی گرفت و آثار او از «بار هستی» تا «خنده و فراموشی» تا دهه 1980 میلادی در زادگاهش ممنوع بود.
«آندری بابیش» نخستوزیر جمهوری چک با اعلام اینکه این هفته دیداری سهساعته با «میلان کوندرا» در رستورانی در پاریس داشته، این نویسنده سرشناس را که سال آینده 90 ساله میشود و همواره یکی از چهرههای مورد نظر برای دریافت جایزه نوبل ادبیات بوده، افسانه ادبیات چک، فرانسه و جهان توصیف کرد.
نخستوزیر چک همچنین در صفحه مجاری خود نوشت که «میلان کوندرا» واقعا شایستگی تابعیت جمهوری چک را دارد که 40 سال پیش از او گرفته شد. وی همچنین اعلام کرد «کوندرا» را به همراه همسرش به چک دعوت کرده؛ جایی که آخرین بار 22 سال پیش به آن سفر کرده بود. «کوندرا» و همسرش ابراز امیدواری کردهاند که این فرآیند نیازمند کاغذبازی زیادی نباشد.
«کوندرا» در مصاحبه در سال 1984 با نیویورکتایمز گفته است که ایده "وطن" برای او چیزی بسیار مبهم است: "از خود میپرسم آیا مفهوم وطن در انتها چیزی جز توهم و یک افسانه نیست و آیا ما قربانیان این افسانه نیستیم. از خود میپرسم آیا مفهوم ریشهدار بودن تنها داستانی نیست که به آن چنگ میزنیم!"
این رماننویس همچنین گفته بود زمانی که مهاجرت کرده باید باید برای زندگی کردن دست به انتخاب میزده و زندگی در فرانسه را پذیرفته است؛ جایی که واقعا در آنجا حضور دارد و تلاش میکند در آنجا کاملا زندگی کند.
«میلان کوندرا» متولد اول آوریل 1929 بیش از 40 سال است در فرانسه زندگی میکند. پدر کوندرا نوازنده پیانو و شاگرد «لئوش یاناچک» بود. علاقه او به موسیقی در بسیاری از آثارش، بویژه رمان «شوخی» پیداست.
نخستین مجموعه شعر میلان کوندرا با نام «انسان؛ بوستان پهناور» که خوشبینی موجود و ادبیات دولتی را مورد انتقاد قرار میداد در 1953 و دومین و آخرین مجموعه شعر او با نام «تکگویی» که در آن رفتارهای انسانی بازنمایی میشد، در سال 1975 منتشر شد.
او در سال 1960 گزیده شعرهای «گیوم آپولینر» و تحلیلی از آنها را چاپ کرد و در همین سال آموزش ادبیات در دانشکده سینما به عهده او گذاشته شد. نخستین نمایشنامه او با نام «مالکان کلیدها» که به دوران ترس و خشونت هنگام استیلای آلمان میپرداخت، در سال 1961 به چاپ رسید.
او اولین رمانش به نام «شوخی» را در سال 1967 نوشت و در سال 1975 نیز کتاب «خنده و فراموشی» را نوشت که ترکیب عجیبی از یک رمان، مجموعه داستانی کوتاه و تفکرات نویسنده است.
سال 1984 همزمان شد با نگارش رمان «سبکی تحملناپذیر هستی» که در زبان فارسی «بار هستی» ترجمه شده است. این رمان محبوبترین کتاب «کوندرا» به حساب میآید که به مشکلات یک زوج چک با یکدیگر و دشواری سازگاری با زندگی در چکاسلواکی میپردازد. در سال 1988، کارگردان آمریکایی «فیلیپ کوفمن» فیلمی از روی این کتاب به همین نام ساخت. با وجود اینکه کوندرا معتقد است رمانهایش برای ساخت فیلم مناسب نیستند، اما در ساخت این فیلم به عنوان مشاور همکاری داشت.
در ادامه و در سال 1990 رمان «جاودانگی» از «کوندرا» به بازار آمد که در مقایسه با سایر آثار وی، که بیشتر تفکرات سیاسی را مطرح میکنند، این کتاب از درونمایه فلسفی بیشتر و عمیقتری برخوردار است و مفاهیم جهانیتری را در خود میگنجاند. او در سال 1987 جایزه ملی اتریش برای ادبیات اروپا را دریافت کرد. همچنین در سال 2000 برنده جایزه بینالمللی «هاردر» شد. در سال 2007 هم جایزه ملی ادبیات جمهوری چک به این نویسنده تعلق گرفت.
از دیگر آثار معروف او که در ژانرهای ادبی رمان، داستان کوتاه، شعر، مقاله و نمایشنامه نوشته شدهاند میتوان به «عشقهای خندهدار»، «دون ژوان»، «زندگی جای دیگری است»، «میهمانی خداحافظی»، «والس خداحافظی»، «صاحب کلیدها»، «ژاک و اربابش»، «هیچکس نمیخندد»، «آخرین می»، «کلاه کلمنتیس»، «خنده و فراموشی»، «هنر رمان»، «آهستگی»، «وصایای تحریفشده»، «هویت» و «جهالت» اشاره کرد.
آخرین رمانی که از «میلان کوندرا» منتشر شده، «جشن بیمعنایی» نام دارد که او در سال 2014 و در سن 86 سالگی به نگارش درآورد.