درباره نسل شاخهای مجازی بارها و بارها گزارشات و مستنداتی تهیه شده که دلیل محبوبیت بی دلیل آنها را موشکافی میکنند؛ در برخی از این گزارشات نگاه منفی به این مساله وجود دارد و در برخی از آنها نگاهی خنثی و کمتر اثری ساخته شده که نگاهی مثبت به این مقوله داشته باشد. فیلم «اینستاگرامر» در جایی بین این سه نگرش در حال چرخش است و یک نگاه شناور و خاص به سبک زندگی این افراد دارد؛ افرادی که البته دلیل انتخابشان کمی سوال برانگیز است و از نظر من برخی از آنها اشتباه انتخاب شدهاند.
- کارگردان:سینا کیانپور
- استودیو تهیه کننده: استودیو کاردستی
- بازیگران: آذر ماهی صفت، مهسا نعمت، آرش پروین، افرا افراسیابی
- بودجه: نامشخص
فیلم اینستاگرامر در گروه هنر و تجربه اکران شده و اکرانهای بسیار محدودی دارد، فیلم را در کنار «امیر ناظمی» رییس سازمان فناوری اطلاعات دیدم و از این حیث که یک دولتمرد به هنر هم علاقه دارد و هنری را دنبال میکند که به کار و حرفهاش مربوط میشود، خوشحال شدم. از دیدن فیلم چطور؟ این موضوع را کمی تا قسمتی باید بررسی کنیم.
اینستاگرامر به افرادی گفته میشود که در شبکه اجتماعی اینستاگرام شهرت دارند و برخی از کارشناسان آن را یک نوع شهرت کاذب میدانند و برخی هم با این موضوع مخالف هستند. آنها به نوعی اینفلئونسر شناخته میشوند که احتمالا این واژه جدید راهیافته به بازار مارکتینگ را چند باری شنیده باشید و یا خودتان هم چند نفری از این افراد را در لیست دنبال کنندگان خود داشته باشید. اشتباه نکنید، اینفلئونسرها از دیرباز در صنعت تبلیغات حضور داشتند ولی نوع اینستاگرامی آنها عمر تازهای دارد و در کشور ما نیز این پدیده مثل همه جای دنیا رواج دارد؛ موضوعی که شاید بهتر بود کارگردان فیلم اشاره کوتاهی به آن میکرد و به تماشاگر میگفت این موضوع فقط در ایران نیست و تبی جهانی دارد.
کمتر کسی را میشناسم که از شهرت و پول بدش بیاید و اینستاگرامر بودن تقریبا هر دوی این چیزها را با خود به همراه دارد. البته افرادی چون ستاره روشن ادعا میکنند که درآمد خاصی از زمان اینستاگرامر بودن خود نداشتند ولی فارغ از صحت صد در صدی این ادعا، با کمی تحقیق و نگرش در لا به لای صفحات مجازی این آدمها میتوان قطع به یقین از درآمد آنها صحبت به میان آورد. پستهایی که لا به لای صحبتهای خود به طور زیرپوستی تبلیغ محصول یا خدمات شرکتی را نشان میدهند و گاهی این موارد ربط چندانی هم به فعالیت اینستاگرامر مربوطه ندارد؛ البته اگر اینستاگرامر مورد نظر اصولا در فن و حرفهای تخصص یا لااقل علاقهمند باشد چرا که بسیاری از این افراد مهارت خاصی هم ندارند و احتمالا خودشان هم نمیدانند چطور به شهرت رسیدند.
فیلم اینستاگرامر در حقیقت گفتگوییست با چند تن از این اینفلئونسرهای اینستاگرامی که در زمره اولینها جای میگیرند، افرادی که شاید بسیاری از شما آنها را نشناسید و خودم بر پایه پرسشهایی که از چندین بیننده داخل سالن کردم، متوجه شدم تقریبا اکثر بینندگان هیچ کدام از اینستاگرامرهای داخل فیلم را نمی شناختند. همین مساله مشکل اصلی فیلم است و شاید بتوان دیر اکران شدن آن را دلیل این موضوع دانست؛ هرچند بنا به نوشتههای تیتراژ پایانی، فیلم در آذرماه 96 ضبط شده و شخصا در آن زمان هم با هیچکدام از اینستاگرامرهای مربوطه آشنایی نداشتم.
افرادی چون «ماندنی»، «بیگ سروش»، «آرش پروین» ، «عسل بانو همسر طلبه»، «آذر ماهی صفت»، «مهسا نعمت» و «افرا افراسیابی» از جمله اینستاگرامرهایی هستند که برای حضور در فیلم گلچین شدهاند. ماندنی لایف استایل و عکاسی را دوست دارد و در همین حرفه هم فعالیت دارد و بیگ سروش بیشتر کارهای تبلیغاتی میکند. آرش پروین سالهاست که از حیطه اینستاگرام خارج شده و از معدود پشیمانهای این جمع است و عسل بانو به همراه همسر روحانیاش، زندگی عاشقانه مذهبی خود را به نمایش میگذارند. مهسا نعمت، فرزند آذر ماهی صفت است و خودش در کار موسیقی و گردشگری فعالیت دارد و آذر خانم و هم زن خانهداریست که با آشپزی و دیزاین سفرههایش مشهور است. افرا افراسیابی هم فردی به ظاهر مذهبی است که در حیطه عکاسی مشغول به کار است و پرترههای زیبایی از دختران میگیرد و در فیلم هم ادعا میکند که حداقل باید دو ماه با سوژه عکس خود نشست و برخاست داشته باشد تا از او عکس جانانهای بگیرد!
با نگاهی به اسم و پیشینه این افراد، انتخابهای آنها در وهله اول تا حدی هوشمندانه هستند (این مساله را با آن موضوعی که گفتم این افراد از شهرت کافی برخوردار نیستند تفکیک کنید، بیایید فرض کنیم که 25 هزار فالوئر بیگ سروش در برابر نیم میلیون فالوئر و یک میلیون فالوئر اینستاگرامرهای دیگری که من و شما میشناسیم حرفی برای گفتن دارد) شخصیتهای داخل فیلم از زنی میانسال تا دختری جوان هستند تا یک روحانی و عکاس و البته یک نفر که موضع نسبتا منفی به این مقوله دارد؛ میگویم نسبتا منفی چون آرش بر اساس گفتههایش به نظر میرسد که فقط دوست نداشته خودش در این حوزه باقی بماند و دیگران را برای اینکه اینستاگرامر هستند قضاوت نمیکند.
انتخاب این افراد بنا به گفته خود کارگردان فیلم، به این دلیل بوده که او دنبال به اصطلاح شاخهای مجازی نبوده و نمیخواسته افرادی را جلوی دوربین بیاورد که با فیلمهای مسخره یا عکسهای خاص از خود گرفتن به شهرت رسیدند چرا که نشر چنین چیزهایی در همه جای دنیا باعث جلب توجه خواهد شد. او دنبال افرادی بوده که بدون هیچ هنر خاصی به شهرت رسیدهاند؛ افرادی عادی که فرقی با دیگران ندارند و ناگهان در این شبکه محبوب شدهاند. این ادعا البته چندان بجا نبوده و در بین این افراد به جز یکی دو تن از آنها، الباقی هنرهایی در چنته دارند و در زمینه موسیقی یا عکاسی و آشپزی دستی دارند و قدیمی بودن آنها هم در این شهره شدن بیتاثیر نبوده است.
گذاشتن نام مستند روی فیلم اینستاگرامر کمی ایراد دارد، ما با یک پژوهش اجتماعی گفتگو محور روبرو هستیم که البته اصول پژوهش را هم ندارد چون که خبری از کارشناس مسائل نیست تا در کنار اینستاگرامرها درباره موضوع صحبت کند؛ نه کارشناس ارتباطاتی نه جامعه شناسی و نه حتی حوزه ICT. در حقیقت فیلمساز به دنبال واکاوی مساله نیست و توگویی نمیخواهد به این پرسش برسد که «چه شد اینجوری شد؟» و ترجیح میدهد دوربین را روی همین اینفلئونسرها نگهدارد و حرفهای آنها فیلمش را پیش ببرد.
با این حساب در قسمت کتگوری بندی فیلم هم شاید بتوان گفت فیلم اینستاگرامر حالتی شناور دارد و نه مستند است و نه پژوهش. مجموعهای از گفتگوهاییست که سوالات خوبی را هم در بر میگیرد و البته میتوانست سوالات بسیار چالشیتری هم در بین آنها وجود داشته باشد. فیلمساز انگار با اینستاگرامرهای داخل فیلم تاحدی تعارف دارد و جز در یکی مورد، سوالات چالشی خود را مطرح نمیکند.
اگر به همان ایراد اولیه فیلم برگردیم، میتوانیم بیشتر و بیشتر آن را بسط دهیم. نهچندان مشهور بودن اینستاگرامرهای فیلم باعث شده که برخی موضوعاتی که در اثر هم روایت میشود، برای مخاطب بیاهمیت باشد. دعواهایی که بین بیگ سروش و عده دیگری رخ داده و یا مقوله اینستامیت که تصور میکنم مدت بسیار زیادیست دیگر از تب و تاب افتاده (قرار ملاقاتهای اینستاگرامی که افراد فعال در این شبکههای اجتماعی را گرد هم جمع میکند) مدت زمان نسبتا زیادی از فیلم را در برگرفتهاند و حقیقتا جایگاهی ندارند.
این را قبول دارم که مساله شبکههای اجتماعی و پیشرفت شدن روز به روز آنها باعث میشود که فیلم ساختن درباره آنها هم سخت باشد (فیلم حریم شخصی را دیدهاید؟ کل موضوع بر پایه پیام دادن اشتباهی تلگرامی به یک فرد است و در حالی که الان میتوان با ادیت کردن، به راحتی پیامها را عوض و یا حتی پاک کرد!) اما این هنر تیم سازنده است که اثر خود را دارای تاریخ مصرف نکند و یا لااقل تاریخ مصرفی چند ساله به آن دهد؛ هنری که کیان پور، کارگردان فیلم، چندان آن را در اثر خود به کار نگرفته است. به عنوان مثال در فیلم اینستاگرامر خبری از دابسمش نیست (مطمئن هستم که در آذرماه 96 دابسمش بوده و یک رکن جداناشدنی اینستاگرام هم بوده و از قضا بسیار هم در فالوور جمع کردن نقش داشته است!)
روند فیلم اما روند نسبتا درستی است و یک خط را دنبال میکند؛ اول کاراکترهایش را معرفی میکند و سپس به چرایی حضور آنها در اینستاگرام میپردازد و فعالیتهای اولیهشان را شرح میدهد. سپس فیلم وارد فضای شخصیتری شد و تک تک به سراغ کاراکترهایش میرود و زندگی هر یک از آنها را نشان میدهد. در این قسمت باز به مقوله اینستاگرام و شهرتشان پرداخته میشود و کارهای هر یک به صورت ریزتر مشخص میشود و در یک سوم پایانی، فیلم سر از دیجیتال مارکتینگ و اینستاگرام در میآورد؛ بخشی که البته میتوانست خیلی بهتر از آب در بیاید و در حال حاضر بیشتر شبیه به بیانیه افراد اینفلئونسر شده مبنی بر اینکه: «بگذارید پولم را در بیاورم چرا که برای صفحه شخصیام زحمت کشیدم.»
دیجیتال مارکتینگ و اینستاگرام (و تلگرام فیلتر شده) در کشور ما حرف اول و آخر را میزند و به نوعی این دو عبارت با یکدیگر عجین شده است و بها دادن بیشتر به آن از نظر من از وظایف فیلمسازیست که درباره اینستاگرام فیلم میسازد. همانطور که گفته شد کیانپور وارد این مقوله شده، اما چنان گذرا از آن عبور میکند و حرفهایی را در فیلم در اینباره ساطع میکند که تقریبا هر تماشاگری با هر علم و دانشی نسبت به موضوع، آنها را میداند. نکته جالب ماجرا اینجاست که خود فیلم هم توسط این اینفلئونسرها آنطور که باید و شاید تبلیغ نشده و این افراد به دیده شدن فیلم کمک چندانی نکردند؛ هرچند کارگردان در مصاحبه خبری خود اظهار کرده که این مساله را خود تیم سازنده خواسته و ادعای او با اینکه چندان قابل قبول به نظر نمیرسد، ولی پذیرفتنی است.
اینستاگرام در این روزها تبدیل به نقل محافل رسانهها شده و زمزمههای فیلترینگ آن حتی به گوش میرسد و از آنسو بسیاری از کارشناسان هم به بودن آن اعتقاد راسخ دارند؛ به عنوان مثال سعید حجاریان چندی پیش در مصاحبهای اظهار کرد که باید حرفهای اصلاحطلبان حکومت و دولت از طریق سلبریتیهای اینستاگرام به گوش مردم برسد تا تاثیرگذار باشد و پستهای یکسانی که چندی پیش توسط سلبریتیها درباره برخی موضوعات از جمله تحریم دارو منتشر شد، تا حدی این تئوریها را رنگ واقعیت میبخشد. اینستاگرام پدیده بسیار مهمی در جامعه ما شده و شاید بتوان گفت در حال سبقت از تلگرام در مقولههایی چون تاثیرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
نگاه فیلم اینستاگرامر به این شبکه اجتماعی البته از زاویه دیگریست و قصد نگرش به اینفلئونسرها را دارد و نه تحلیلات سیاسی، اقتصادی و... اما همین نگاه هم در برخی مواقع به بیراهه میرود و ناپخته به نظر میرسد و در معدود سکانسهایی، جالب توجه به نظر میرسد مثل آغاز فیلم که با ویدیویی کوتاه از مخترع دوربین پولاروید شروع شده و یک آغاز کوبنده را با خود به همراه میآورد. (که ای کاش استفاده از این صحنههای مستند تاریخی در فیلم بیشتر بود)
اینستاگرامر از معدود مستنداتی است که روند جبههگیرانه و تند تیمهای مستندسازی همچون برنامه «شوک» را پیش نگرفته و یک طرفه به قاضی نمیرود. همین مساله میتواند آن را دیدنی کند و شاید در حین تماشای آن تماشاگر آنچنان اقناع نشود، ولی بیننده آشنا با شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام، فیلم را میپسندد و سرنخهایی بریده شده درباره پشت پرده شخصیتهای معروف این شبکه به دست میآورد. نه! انتظار نداشته باشید که اینستاگرامر زندگی این افراد را کامل به تصویر بکشد ولی از همین محتوای فعلی آن نیز میتوان استفاده کرد.