افسانه «فندق شکن و پادشاه موشها» یکی از داستانهای قدیمی و فولکلور محسوب میشود که توسط ارنست هوفمان در سال 1816 نوشته شده است و از روی این داستان، مراسم باله بزرگی در سال 1891 برگزار شد که شهرت آن را دو چندان کرد. امروزه در بیشتر کشورهای مسیحی که کریسمس را جشن میگیرند، مراسم رقص و باله بر پایه داستان فندق شکن برگزار میشود و مشهورترین این اجراها به شهر نیویورک برمیگردد که مراسمی بسیار باشکوه برگزار میکند. استودیو والت دیزنی نیز در این میان بیکار ننشسته و فیلم Nutcracker And The Four Realms را بر اساس این داستان مشهور ساخته و اکران کرده است.
در داستانی که والت دیزنی در فیلم خود روایت کرده، المانها و کاراکترهای قصه اصلی فندق شکن دیده میشوند اما به هیچ وجه با آن داستان همیشگی و تکراری روبرو نیستیم و دیزنی در حقیقت برداشت جدیدی از این افسانه را به تصویر کشیده است. در فیلم The Nutcracker and the Four Realms کاراکترهای آشنایی حضور دارند و در جهانی زندگی میکنند که در قصه اصلی نیز به آن اشاراتی شده، اما داستان و نوع روایت آن به کلی عوض شده و باید دید که دیزنی توانسته در بازگویی یک قصه قدیمی به سبک و سیاق خود موفق عمل کند یا خیر.
- کارگردان: Lasse Hallström ، Joe Johnston
- استودیو تهیه کننده: والت دیزنی
- بازیگران: مورگان فریمن، کایرا نایتلی، هلن میرن، مکنزی فوی
- بودجه: بین 100 تا 120 میلیون دلار (فروش تا به این لحظه 100 میلیون دلار)
داستان فندق شکن و پادشاه موشها (که توسط نشرهای مختلف نیز به فارسی برگردانده و ترجمه شده) در حقیقت یک قصه پریانی است و روایتگر زندگی دختریست که در شب کریسمس یک فندق شکن از خانوادهاش هدیه میگیرد. این فندق شکن که شبیه به یک سرباز جنگجو است اما حرف میزند و صحبت میکند و باعث حیرت دختر و برادر کوچکترش میشود. با حمله موشها به خانه کلارا، مشخص میشود که سرباز اسباب بازی در حقیقت یک شاهزاده جادو شده است که توسط پادشاه موشها نفرین شده و به این شکل در آمده و بعد از جنگی که بین ارتش آدمکهای اسباب بازی و موشها در میگیرد، در نهایت فندق شکن پیروز میشود. او کلارا (یا در برخی داستانها ماری) را با خود به سرزمین جادویی میبرد و در آنجا با یکدیگر ازدواج میکنند.
این داستان اما در فیلم جدید والت دیزنی تا حد زیادی عوض شده و به جزییات جدیدی در آن اشاره میشود. داستان فیلم شرح حال دختری به نام کلاراست که با خانواده خود زندگی میکند و به تازگی مادرش را از دست داده. خانواده آنها با مرگ مادر هنوز کنار نیامدهاند و مشکلاتی بین آنها وجود دارد و اصلی ترین این مشکلات به رابطه بین کلارا و پدرش برمیگردد. شب کریسمس او تخم مرغی اسباب بازی کادو میگیرد که مادر از دست رفتهاش برای او به جا گذاشته و در کنار آن نامهای قرار داده و نوشته: «در داخل این هرچه که میخواهی و بهش نیاز داری وجود دارد.»
کلارا با کمک پدرخوانده خود که یک اسباب بازی فروشی دارد و به نظر میرسد سازنده اصلی این تخم مرغ اسباب بازیست صحبت میکند تا کلیدی برای باز کردن آن به دست بیاورد. اما صحبت او بینتیجه میماند تا اینکه در میان مراسم شب کریسمس، موشی را میبیند که کلیدی به دهان دارد و با دنبال کردن این موش و گذر از یک سری راهرو، به طرز نارنیاواری!! به یک سرزمین جادویی به اسم Four Realms میرسد، جایی که به چهار بخش بزرگ تقسیم شده و هر بخش را یک نایب السلطنه اداره میکند و کاشف به عمل در میآید که مادرش قبلا ملکه این سرزمینها بوده و او در حقیقت شاهدخت این سرزمین است...
- از روی داستان فندق شکن بارها و بارها فیلمها و انیمیشنهای گوناگونی ساختهاند و کار جدید دیزنی، آخرین اقتباس سینمایی از روی این اثر است. انیمیشنهایی با حضور تام و جری (با نام تام و جری و فندق شکن) و یا باربی (با نام باربی در افسانه فندق شکن) از جمله این انیمیشنها هستند. آخرین بار هم فیلمی با نام «فندق شکن: داستان نگفته» از روی این افسانه ساخته شد که به صورت سه بعدی به نمایش در آمد و ال فانینگ نقش کلارا، شخصیت اصلی این قصه را در ان ایفا میکرد.
فیلمسازی استودیو والت دیزنی تقریبا به چند دسته تقسیم شده و احتمالا در آینده با تکمیل ریز جزییات قراردادش با استودیو فاکس قرن بیستم، دامنه این دستهها بیشتر هم بشود. در حال حاضر والت دیزنی هم فیلمهای مارول را دستور کار خود قرار داده و هم بازسازی انیمیشنهای کلاسیک خود را که فروش بسیار خوبی در گیشه دارند. جدا از این موارد سری فیلمهای جنگ ستارگان را نیز تحت اختیار خود دارد و بعد از این سه بخش کلی میتوان به بخش دیگری رسید که مورد نظر ماست: فیلمهای علمی-تخیلی و فیلمهایی با قصههای پریانی.
والت دیزنی خودش با دستان خودش مشغول کشتن فیلمهای این بخش آخر است چرا که تمامی تمرکز را روی ساخت آثار مارول و جنگ ستارگان و... گذاشته و مانور تبلیغات روی آنها را آنقدر زیاد کرده و برندینگ خاصی روی آنها پیاده کرده که تقریبا هرکسی در هرجای دنیا لااقل اسم این موارد به گوشش رسیده است. بخش فیلمسازی خارج از این مجموعهها اما سعی دارد تا روی داستانهای اورجینالتری تمرکز کند و یا بر اساس کتابها و افسانهها آثاری بسازد ولی تاکنون اکثر آنها با شکست تجاری و البته نظر منفی منتقدین روبرو شده است.
اینکه دیزنی دست روی اثری گذاشته که تاکنون در سینما و گیشه نتوانسته آنچنان موفق ظاهر شود (هیچ یک از فیلمها و انیمیشنهای اقتباسی بر اساس این افسانه نتوانستند آنچنان سودآور باشند، حتی عنوان فندق شکن: قصههای نگفته که بازیگران مشهوری در خود جای داده بود یک ضرر مالی هنگفت به بار آورد) نشان میدهد که این کمپانی قصد داشته که این بار بتواند فندق شکن را در سینما احیا کند، ولی نمیتواند.
بعد از رها کردن ساخت فیلمهای نارنیا توسط والت دیزنی که هنوز هم علت آن برای شخص من مشخص نیست (این سری فیلمها هم سود دهی خوبی داشتند و هم اینکه پتانسیل ساخت عناوین فرعی و سریال و... زیادی را نیز داشتند) والت دیزنی تا به امروز هم نتوانسته به ساخت فیلمهای پریانی خود سر و سامان دهد و با بیتوجهی عجیبی که به این آثارش دارد، آنها را با دستان خودش شکست میدهد. فیلم The Nutcracker and the Four Realms نیز از این قاعده مستثنی نیست و از جلوههای ویژه فیلم که در برخی موارد بسیار تابلو هستند! مشخص میشود که تمرکز کافی روی این اثر نشده است.
به زبان عامیانه بخواهم بگویم و در یک کلام، فیلم جدید دیزنی یک فیلم خانوادگی در سطح OK هست نه چیزی بیشتر. وقتی خود کمپانی یک فیلم کریسمسی را چند هفته زودتر از زمان معمول اکران آثار کریسمسی روی پرده سینماها میبرد، مشخص است که یک جای کار میلنگد و این «جا» در فیلم The Nutcracker and the Four Realms در کلیشهای بودن آن یافت میشود. فیلمنامه خواسته که پا را از یک داستان کلاسیک و پریانی فراتر بگذارد و به آن رنگ و لعاب خاصی بدهد اما در این کار موفق نبوده و شاید به جرات بتوان گفت که داستانی به مراتب کلیشهای تر از خود قصه اصلی را نشانمان میدهد!
فیلم The Nutcracker and the Four Realms یک قهرمان دختر را به بینندگان نشان میدهد، درست مثل فیلم A Wrinke In Time و از این حیث باید دیزنی را ستود که قهرمانان مونث بیشتری برای بچهها میآفریند و این قهرمانان را از قالب پرنسسی که دست به سیاه و سفید نمیزند در آورده است؛ اما این تنها نکته مثبت تغییرات عظیم داستانی در افسانه فندق شکن است و باقی موارد همانطور که گفته شد اسیر کلیشهها شده است. زنی که به ظاهر مهربان است ولی لحن و اداها و حتی گریمش مشخص میکند که در حقیقت نقش منفی ماجراست و رابطه کلیشهای بین کلارا و پدرش و... تنها بخشی از این موارد تکراری هستند.
بازی بازیگران نیز در این بین پر از ایراد است. بازیگر نقش سرباز فندق شکن، Jayden Fowora-Knight (که نقش سرباز فندق شکن را بر عهده دارد و پیش از این فیلم تقریبا در هیچ فیلمی بازی نکرده است) مصنوعیتر از جلوههای ویژه اطرافش بازی میکند.
بازیگر قهرمان داستان نیز یعنی مکنزی فوی که احتمالا او را از سری فیلم Twilight بشناسید (یا شاید هم دختربچه فیلم Interstellar بیشتر برایتان آشنا باشد) هم دست کمی از او ندارد. قدرت بازیگری این دو به قدری در فیلم ضعیف است (البته به نظر میرسد بازیگری در برابر پرده سبز برایشان دردسر شده چرا که ناشیگری آنها دقیقا در صحنههایی که جلوههای ویژه بیشتری دارد نمایان میشود) که شیمی عاشقانه بین این دو کاراکتر را نیز خراب کردهاند و عملا داستان عاشقانهای را نمیبینیم.
البته فیلم بیشتر از اینکه به رابطه عاشقانه دختر و پسری بپردازد، تمرکزش را روی رابطه والدین و فرزندی گذاشته (کاری که در انیمیشن Brave هم به درستی و زیبایی انجام شد) ولی در آوردن این رابطه هم آنچنان درست از آب در نیامده و بازیگران نقش والدین کلارا هم بسیار تصنعی بازی میکنند و تو گویی خودشان هم فیلم را جدی نگرفتند.
در بین تیم هنرپیشگان فیلم اما دو چهره مطرحتر را داریم، یکی هلن میرن و دیگری کایرا نایتلی که هر یک میتوانستند تبدیل به برگ برنده فیلم شوند، اما نشدند. کایرا نایتلی که در کالبد شخصیت منفی داستان ظاهر میشود قرار است در ابتدای امر زنی شیرین و ملوس باشد ولی خباثت زیرپوستی خود را بسیار رو بازی میکند و رسما از ثانیه اول برای بیننده مشخص میکند که تکلیفش چیست! هلن میرن اما در این بین میدرخشد و گریم کمتری هم روی صورت خود دارد و به همین دلیل بهتر میتواند خودش باشد تا یک شخصیت مصنوعی. حضور کوتاه مورگان فریمن هم در فیلم دوست داشتنیست و اگر با صدای گرمش بخشی از داستان فیلم را نریشن میکرد، بیشتر میتوانستیم از حضورش فیض ببریم!
کاراکترهای فیلم The Nutcracker and the Four Realms مثل اسباب بازیهای فندق شکن میمانند و روح و بعدی ندارند که بتوان از آن ترسید و یا به آن عشق ورزید. تفاوت خاصی برای نقش آدم خوب ماجرا با آدم بد قصه در دل تماشاگر شکل نمیگیرد ولی برخی از کاراکترها بسیار ترسناک طراحی شدهاند به طوری که تصور میکنم بچهها (که مخاطب اصلی فیلم هستند) از دیدن آنها به وحشت در بیایند (نگاهی بیندازید به گروه دلقکها یا خود پادشاه موشها که طراحی Creepy و چندشی دارند)
شباهت و وام گرفتن از آثار مشهوری چون نارنیا و آلیس در سرزمین عجایب در جای جای فیلم دیده میشود و برخی صحنههای رقص و باله که در بین سکانسهای فیلم گنجانده شده نیز در حقیقت ترکیبی از اجراهای بزرگ و بینظیر مراسم باله فندق شکن هستند و عملا خلاقیت خاصی در این بخشها نیز دیده نمیشود. به نظر میرسد تیم سازنده خلاقیت خود را بیشتر در همان بازنویسی داستان خرج کردهاند و البته چهره پردازی و طراحی لباس و صحنهای که بینظیر از آب در آمده و برخلاف بازیگران مقوایی فیلم، روح و شخصیت دارند. تمام بار تخیلی فیلم و انرژی فانتزی که از آن ساطع میشود بر اساس همین گریمها و طراحیها بوده و باید به گروه فنی این بخش از فیلم هزار آفرین گفت.
فیلم The Nutcracker and the Four Realms میتواند در ایام کریسمسی، بچهها را در کنار خانواده خود سرگرم کند ولی چیزی برای سرگرمی تمامی جمع بینندگانش ندارد. والت دیزنی با انتخابها و راههای اشتباه خود به جز برندهای مطرحی که تحت اختیارش قرار گرفته (و البته لایواکشنهای اقتباسی از روی عناوین کلاسیکش) به بقیه فیلمهای زنده خود کمتر توجه میکند و این دومین شکست این استودیو بعد از A Wrinkle In Time به حساب میآید. شاید واقعا وقتش باشد که این استودیو به سراغ همان نارنیا برود و با ساخت ادامه آن بتواند بار دیگر خودش را نشان دهد و ثابت کند که میتواند داستانی پریانی و عظیم را از نو بیافریند.