سرویس ورزش مشرق – بسیاری از بازیکنان بزرگ فوتبال جهان به طمع درخشش بیشتر و سلام دیرهنگام به دوران بازنشستگی فراموش می کنند که باید در اوج خداحافظی کنند و پس از مدتی خستگی یک عمر تلاش در دنیای فوتبال روی تنشان سنگینی کرده و در شرایط دیر تن به خداحافظی و فراموشی میدهند.
در فوتبال ایران شاید بشود چندین مثال از این دست ذکر کرد، ابرستارگان مردمی و محبوبی که به لطف و ادب مردم همچنان محترم و مردمی هستند اما خودشان هم خوب میدانند که اگر در اوج خداحافظی کرده بودند، محبوبیتی صدچندان داشتند.
به سراغ فوتبال حرفه ای می رویم، شاید یکی از مثال های نقض که واقعا هر بار پس از انتشار شایعه خداحافظیاش جهان فوتبال غمگین میشد، فرانچسکو توتی بود. هیچکس دوست نداشت ال کاپیتانو خداحافظی کند، بعد از عمری درخشش در رم، جایی که هرگز لیاقت درخشش این بازیکن بزرگ را نداشت اما شاید بتوان گفت که تقریبا در اوج خداحافظی صورت گرفت و توتی به عنوان یک ابرقهرمان در دنیای فوتبال در ذهن هوادارانش ماندگار شد.
بزرگانی مانند مالدینی، دل پیهرو و روبرتو کارلوس نیز به هر حال کمی زود و کمی دیر در اوج خداحافظی کردند و وسوسه پول چین و زرق و برق امریکا چندان در فریب آنها موفق عمل نکرد.
بیشتر بخوانید:
یکی از مثالهای مهم از مواردی که هرگز در اوج دست از درخشش برنداشتند و دچار افول و تنزل جایگاه شدند، مانوئل نویر است، دروازه بانی که به اشتباه تصور می کرد همیشه می تواند روی قله و در راس رم محبوبیت و درخشش باقی بماند و البته هرگز این اتفاق رخ نداد.
لوتار ماتیوس کسی که می تواند ادعای به موقع خداحافظی کردن داشته باشد درباره نویر میگوید: مانوئل نویر در فرم خوبی قرار ندارد و اطمینان خاطری که پیش از مصدومیت در مورد او وجود داشت، دیگر نیست. تراشتگن باید به جای نویر فیکس شود.
به واقع تماشای افول یک بازیکن بزرگ همیشه تلخ و دردناک است، به خصوص وقتی این بازیکن بزرگ یکی از بزرگترین دروازهبانهایی باشد که تاریخ فوتبال دنیا به خود دیده است.
البته که مصدومیت، نویر را به هم ریخت و مجسمه گلی یک دروازه بان همیشه در اوج را زیر باران رسانهها و اذهان عمومی و البته جبر زمان، شست و از بین برد.
گاهی نیز زمان خداحافظی فرا نرسیده اما یک تصمیم اشتباه، به همین سادگی باعث تخریب یک قلعه باشکوه میشود. جدایی نیمار از بارسلونا و پیوستن او به پاریس، مثال بارز این فرایند است، نیمار به تازگی اعلام کرده که دوست دارد به بارسا برگردد اما فوتبال حرفهای جهان، یویو رنگارنگی که در دست یک کودک بالا و پایین برود، نیست. طبیعت فوتبال مثل طبیعت زندگی به کسانی که در بزنگاه تاریخ، تصمیم اشتباه می گیرند، رحم نمیکند.
ممکن است همین بلا را یوونتوس بر سر کریستیانو رونالدو بیاورد و آزاردی که نمیداند به مادرید برود یا به لیگ برتر وفادار بماند، مودریچی که بر سر دو راهی مادرید و اینتر مانده و مربیان بزرگی که بین بیکار ماندن و هر کاری انجام دادن، مردد هستند.
این یک فرایند فوق پیچیده است، گاهی قرار نیست دلهره بازگشت به موقع داشته باشی، میشود در سایه یک اعتماد حرفه ای (آلمانی) امیدوار و مشتاق به آینده فکر کنی، چیزی شبیه به یواخیم لوو و اینچنین است که از یک سقوط آزاد میشود یک بهانه زیبا برای تقویت غرور ملی ساخت، دوباره اوج گرفت و احساس جوانی کرد اما معیارهای چنین تفسیر و قضاوتی باید حرفه ای باشد سرچشمه آن چه جایی باشد بهتر از فدراسیون فوتبال یک کشور، یا کنفرانس خبری یک پیشکسوت که با تک جمله های ناب و دلسوزانه اش به اهالی فوتبال کد میدهد، راهنمایی میکند و نقشه راه نشان میدهد.
جان لوئیجی بوفون نیز یکی از مثالهای مهم دنیای فوتبال است، دروازه بان بزرگی که شاید در حد رسانهها حداقل 4 بار خداحافظی کرد و هواداران یوونتوس حتی در دل ایران، مضطرب فوتبال منهای بوفون شدند، او اما هنوز هست و هنوز مانده تا حقش را تمام و کمال از فوتبال بگیرد، پروژه بوفون چه زمانی تمام خواهد شد؟ نکند سرنوشت شوم ایکر کاسیاس در انتظار او باشد؟
قصه فوتبال، گاهی اگر کمی به بلندپروازیهای فلسفی و اجتماعی تخفیف بدهی، میشود قصه زندگی و بازگشت به موقع، ترسیم درست دایره زندگی (بی کم و کاست) و گردش ساده و حرفه ای پرگاری که سوزنش روی کاغذ بی خط حیات، محکم شده، یک خداحافظی باشکوه میسازد، یک خداحافظی به موقع و زیبا، یک خاطره کامل، یک دایره بی نقص و دوست داشتنی.